«سفر شهرزاد؛ فرهنگ‌های گوناگون، حرمسراهای گوناگون» [شهرزاد ترحل الی الغرب یا Scheherazade Goes West] نوشته فاطمه مرنیسی [Fatema Mernissi] و ترجمه شیرین کریمی توسط انتشارات کراسه منتشر شد.

سفر شهرزاد؛ فرهنگ‌های گوناگون، حرمسراهای گوناگون» [شهرزاد ترحل الی الغرب یا Scheherazade Goes West] نوشته فاطمه مرنیسی [Fatema Mernissi]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، انتشارات کراسه کتاب «سفر شهرزاد؛ فرهنگ‌های گوناگون، حرمسراهای گوناگون» را در ۱۹۲ صفحه و بهای ۸۱ هزار تومان منتشر کرد. فاطمه مرنیسی جامعه‌شناس و فمینیست مراکشی با آثارش، که از سوی کتاب‌خوانان در سراسر جهان «سحرآمیز»، «پُرنقش‌ونگار» و «درخورِ ملاحظه» توصیف و تحسین شده‌اند، بر زندگی زنان در خاورمیانه نور تابانده است.

مرنیسی در کتاب سفر شهرزاد تجربه‌های منحصربه‌فردش را، در جایگاه زنِ مراکشیِ آزاد و مستقلی که با عجایب و تخطی‌های غیرمنتظره فرهنگ غرب روبه‌رو می‌شود، نگاشته است. مرنیسی در این خودزندگی‌نگاره با پاک‌نظری و فراتخیّلِ خیره‌کننده ناداستانی پُرشاخ‌وبرگ و سرشار از نکته‌سنجی ارائه می‌دهد و آنچه را در سفرش به غرب دیده است بازگو و تفسیر می‌کند. یافته‌های غافلگیرکننده او درباره وضعیت و نگرش به زنان در سرتاسر جهان در روایتی عمیقاً اثرگذار با نوعی کنایه‌آمیزی خوشایند و دنیادیدگیِ دلپذیر بیان می‌شود.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «قدرت مرد غربی در این است که تعیین کند زن چه بپوشد و چطور دیده شود. او کل صنعت مُد را، از لوازم آرایشی تا لباس زیر، کنترل می‌کند. من فهمیدم که غرب تنها جای جهان است که در آن مُدِ زنان کسب‌وکارِ مردان است. در جایی مثل مراکش که خودتان لباس‌هایتان را طراحی می‌کنید و درباره آن با پیشه‌وران و زنان حرف می‌زنید، مُد کسب‌وکارِ خودتان است. در غرب اینطور نیست. مردان حجم حیرت‌آوری از خرت‌وپرت‌های فتیش‌وار مربوط به مُد را طراحی و تولید کرده‌اند و با همین خرت‌وپرت‌ها چرخ صنعتی چندین میلیارد دلاری در حال چرخش است.»

در بخش دیگری از کتاب نیز چنین روایت شده که: «من در حرمسرا به دنیا آمدم.» اینطور که پیدا بود این جمله کوتاه گیروگرفتاریِ اسرارآمیزی در خود داشت، چون همه، بی‌استثنا، مثل فرمولی جادویی گفت‌وگویشان را با این پرسش شروع می‌کردند: «اول بگویید شما واقعاً در حرمسرا به دنیا آمدید؟» و نگاهِ مصاحبه‌کننده به‌حدی جدّی بود که معلوم بود نمی‌خواهد من از زیر آن در بروم، انگار که راز شرم آوری در آن موضوع باشد.»

................ هر روز با کتاب ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...