واسازی خرد در برابر زیبایی | اعتماد


«سفر شهرزاد» [شهرزاد ترحل الی الغرب یا Scheherazade Goes West]، عنوان کتابی از فاطمه مرنیسی [Fatema Mernissi] (2015-1940) نویسنده و جامعه‎شناس مراکشی است که کتابخوان‌های ایرانی عموما او را با کتاب مشهور «زنان پرده‌نشین و نخبگان جوشن‌پوش» می‌شناسند. خانم مرنیسی عمدتا به علت رویکردهای جدیدش در حوزه مطالعات جنسیت در مراکش و سایر کشورهای اسلامی شهره است، نویسنده‌ای خوش‌قلم، باهوش و خوش‌فکر با مطالعاتی گسترده و عمیق در حوزه تاریخ تمدن اسلامی و ادبیات عرب.

سفر شهرزاد» [شهرزاد ترحل الی الغرب یا Scheherazade Goes West] فاطمه مرنیسی [Fatema Mernissi

مرنیسی از منتقدان سرسخت رویکردهای شرق‌شناسانه در مطالعات اسلامی و تحقیقات و پژوهش‌های مربوط به کشورهای عربی و مسلمان‌نشین است و در آثارش کوشیده کلیشه‌های رایج در این حوزه‌ها را مورد نقادی قرار دهد. کتاب سفر شهرزاد، ترجم شیرین کریمی از نسخ انگلیسی کتاب مرنیسی با عنوان Scheherazade Goes West (2001) است که در سال جاری نشر کراسه آن را به فارسی منتشر کرده است. طرح اصلی نگارش کتاب، ماجرای سفر فاطمه مرنیسی به کشورهای اروپایی برای معرفی کتاب دیگرش «رویاهای تخطی: حکایت‌های دخترانه حرمسرا» (1994) است که به بیست و دو زبان ترجمه شده. مرنیسی در این سفر با شمار قابل‌توجهی از نویسندگان و روزنامه‌نگاران غربی گفت‌وگو می‌کند و درمی‌یابد که تصور آنها از معنا و مفهوم حرمسرا، با آنچه فی‌الواقع در کشورهای عربی و در دربارهای سده‌های میانه وجود داشته، تفاوتی ژرف و اساسی دارد.

آنچه اما میان این هر دو معنا از این مفهوم مشترک است، نگاه نابرابر، سلطه‌جویانه و یکسویه مردانه است که در هر دو نگاه زنان را موجوداتی منقاد و تحت تسلط مردان می‌خواهد. به عبارت دقیق‌تر، مرنیسی در این کتاب می‌کوشد نشان دهد که نگاه مردسالارانه تنها به فرهنگ‌های پیشامدرن عربی یا به اصطلاح عام‌تر «شرقی» اختصاص نداشته و در کشورهای اروپایی یا به تعبیر عام‌تر «غربی» حتی در عصر درخشش تجدد نیز رویکرد مشابهی در مناسبات مردان و زنان مشاهده می‌شود، منتها این نگاه و رهیافت مشترک، به دو طریق متفاوت و بر پایه سازوکار متفاوتی قابل ردیابی است و ‌ای بسا آن سلطه‌ای که ذیل نگاه غربی بر زنان اعمال می‌شود، از نمونه شرقی عمیق‌تر و جدی‌تر باشد.

مرنیسی برای نشان دادن این دو رویکرد متفاوت با نتیجه مشابه، از قصه مشهور شهرزاد در مجموعه داستان‌های هزار و یک شب بهره می‌گیرد، دختر وزیر ایرانی که داوطلبانه پذیرفت به دربار شهریار برود تا به لطایف‌الحیلی او را از کشتن دختران شهر باز دارد. ترفند شهرزاد برای این کار قصه‌پردازی و داستان‌سرایی است، او هر شب برای شهریار قصه می‌گوید و تا نیمه‌های شب او را سرگرم می‌کند، اما حکایت را نیمه‌تمام می‌گذارد تا شهریار به هوای شنیدن ادامه داستان او را نکشد و شب دیگر با پایان قصه اول داستان دیگری آغاز می‌کند یا از دل حکایت پیشین، ماجرایی بر می‌کشد که موجب می‌شود و باز همان ماجرای شب پیشین ادامه می‌یابد. این قصه تا هزار و یک شب ادامه می‌یابد و در انتها، شهریار که به افسون قصه‌های شهرزاد، ادب شده و زن‌ستیزی و خشونتش را کنار گذاشته با او ازدواج می‌کند و دست از کشتار دختران شهر برمی‌دارد.

مرنیسی در کتابش نحوه بازنمایی قصه شهرزاد در فرهنگ غربی را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد و با بررسی نگاه زیبایی‌شناسانه غربی در متفکرینی چون کانت به نتیجه‌ای متفاوت و جالب‌توجه می‌رسد، اینکه از دید استتیک غربی، حتی در متفکران عصر روشنگری و پس از آن، خرد در برابر زیبایی قرار می‌گیرد. روشن است که در اینجا زیبایی، به زیبایی ظاهری فروکاسته شده است. مرنیسی در فصل ششم کتاب، با ارایه نقل‌قول‌هایی از کانت می‌کوشد نشان بدهد که از دید فیلسوف غربی که برجسته‌ترین نماینده خردگرایی در دوران مدرن محسوب می‌شود، زن زیبا و مطلوب، انسان فرهیخته و دانشمندی نیست. مرنیسی نوشته: «به گفته کانت نه فقط ریاضیات که رشته‌های تاریخ و جغرافی هم می‌توانند زیبایی زن را زایل کنند.» مرنیسی معتقد است تفکر غربی براساس همین تقابل مجعول میان خرد و زیبایی، ارزش زن را در زیبایی ظاهر او خلاصه کرده و در او فرهیختگی سراغ نمی‌گیرد. این در حالی است که زنان مطلوب در داستان‌های شرقی و بلکه تاریخ آن، اعم از هزار و یک شب یا خسرو و شیرین یا شاهزاده نور جهان، انسان‌هایی فرهیخته، دانشمند و همه‌چیزدان هستند. او در فصل پایانی کتاب با عنوان «سایز 6: حرمسرای زنان غربی» مدعی می‌شود که از دید غربی، «زن برای زیبا بودن باید کودک‌وار و بی‌مغز ظاهر شود. وقتی زن بالغ و خودبیانگر به چشم بیاید، محکوم است به زشت بودن» (ص 187).

از دید مرنیسی این نگرش به زنان حتی از نگرش افراطیون بنیادگرا خطرناک‌تر و خدعه‌آمیزتر است، زیبا با سلاحی غیرقابل مشاهده‌تر و سیال‌تر از مکان (یعنی حرمسرا) زیبایی زنانه را درون نوعی صغارت ایده‌آل منجمد می‌کند و زنان را وا می‌دارد تا پیر شدن را تنزلی شرم‌آور بدانند؛ پیرشدنی که روندی عادی در طول زمان است (همان). در یک جمع‌بندی کوتاه به نظر می‌رسد تمایزگذاری سفت و سخت مرنیسی میان غرب و شرق خود به دام نوعی شرق‌شناسی وارونه می‌افتد و با مشاهداتی اندک، نتایجی کلی درباره کلیت «نگاه غربی» و تفاوت صلبش با نگاه شرقی می‌گیرد. ضمن اینکه او در سراسر کتاب و با شرح دلکش فرهیختگی مستبدانی چون هارون‌الرشید، می‌کوشد از خشونت آشکار نگاه افراطی شرقی به زنان کم کند. با این همه بصیرت‌های او در حمله به کلیشه‌های رایج در سفر شهرزاد به عنوان نماینده زن شرقی به غرب، بسیار ارزشمند است؛ گو اینکه از زمان نگارش کتاب او تاکنون دو دهه گذشته و در این سال‌ها، نه فقط نگرش محققان اروپایی به وضعیت زندگی زنان در جوامع «پیرامونی» و شرقی متحول شده بلکه در نگاه زیبایی‌شناسانه خودشان به مقوله زیبایی و زنان نیز تحولات ژرف و اساسی صورت گرفته است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...