جهان آینده، چگونه جهانی خواهد بود؟ | الف


جهان سر به کدامین سوی دارد و در آینده چگونه خواهد بود؟ ‌بی‌شک این پرسش دغدغه ذهنی بسیاری از ماست، هرکس به ‌گونه‌ای و در سطحی. اگر هریک از ما با این سوال روبه‌رو شویم که در آینده وضعیت جهان به چه صورتی در می‌آید؟ به فکر فرو رویم و شاید نتوانیم پاسخ درستی دهیم. یکی از نکاتی که بلافاصله به ذهنمان می آید این است که عوامل تاثیرگذار در چگونگی جهان آینده آنقدر زیاد است که کسی نمی تواند به درستی پیش بینی کند که آینده دقیقا چگونه خواهد بود.

جهان در 2050» [The world in 2050 : four forces shaping civilization's northern future]  لارنس اسمیت [Laurence C. Smith

روسای جمهور مختلفی بر سر کار خواهند آمد و تکنولوژی آنقدر تحول خواهد یافت که پیش‌‏بینی آینده دشوار خواهد بود. این نکته که به ذهن همه ما می‌آید نکته درستی است اما کامل نیست و نمی‌تواند همه مسئله را توضیح دهد.

خیلی از امور هستند که به اصطلاح از یک چسبندگی برخوردارند و به سادگی تغییر وضعیت نمی‌دهند. یکی از این امور رشد جمعیت است. رشد جمعیت تغییرات ناگهانی و انقلابی ندارد. دیگری نرخ رشد شهرنشینی است. این مسئله نیز به سادگی تغییر وضعیت نمی دهد. پدیده دیگر نرخ رشد مصرف است که خود این امر تابعی از نرخ رشد اقتصادی و سطح توسعه‌یافتگی کشورهاست. این متغییر نیز معمولا روند هموار و نرمی دارد و معمولا دچار تکانه‌های عجیب و غریب نمی‌شود.

پدیده دیگری که معمولا تغییرات نرم و هموار و مستمری دارد پدیده‏‌های زیست محیطی است. گرم‌شدن زمین، آلوده‌شدن هوا، کاهش ذخایر طبیعی، آب شدن برف در قطب‌ها و بالا آمدن سطح آب، کم شدن دسترسی به آب و مباحثی از این دست همگی پدیده‌های زیست محیطی هستند که تحولات آن در ربط وثیق با پدیده‌هایی قرار دارد که پیش از این بیان شد.

کتاب ارزنده «جهان در 2050» [The world in 2050 : four forces shaping civilization's northern future] که با ترجمه منصور امیدی و ناصر زرین پنجه به همت نشر مهرویستا وارد بازار کتاب شده است، اثری است خواندنی که به موضوعاتی مرتبط با آنچه مورد اشاره قرار گرفت می پردازد.

نویسنده کتاب حاضر، لارنس اسمیت [Laurence C. Smith] استاد جغرافیای دانشگاه یو سی ال ای آمریکاست و این دانش و توانمندی را دارد که خواننده را گام به گام به ابعاد تغییرات و تحولاتی که آرام آرام در قلمرو جهان در حال وقوع است آشنا کند. آنچه کار او را متمایز می‌کند ذهنیت مسنجمی است که دارد. وی به درستی روندهای کلان جهان را شناسایی کرده و پیش‌بینی‌های موجود در مورد آنها را مورد مطالعه قرار داده و تبعات آنها را بر ابعاد مختلف محیط زیست به معنای اعم آن مورد سنجش قرار می‌دهد. نویسنده قلمی صمیمی و روان دارد و تلاش می‌کند که هر بخش را با یک داستان یا خاطره شروع کند و اینگونه رابطه صمیمانه‌ای با نویسنده برقرار می‌سازد. هم زمان دانش وسیع وی از عرصه‌های مختلف و مطالعات دقیقی که دارد به وی کمک می‌کند تا بتواند تحلیلهای خوبی از چگونگی رابطه عرصه‌های مختلف زندگی بشر به دست دهم و پیوند میان آنها را به شکل مناسب برقرار سازد.

به جرأت می‌توان ادعا کرد که هر خواننده‌ای بعد از خواندن این کتاب ذهنیت دیگری خواهد داشت و حتی در قبال طبیعت و محیط زیست انسان دیگری خواهد شد. دلیل این تاثیرگذاری شگرف کتاب تنها داده‌ها و اطلاعات ارزشمند درون آن نیست، زیرا شاید برخی از آنها را هر فرد جسته و گریخته در رسانه‌های دیگر نیز دیده باشد، ولی گردآوری این حجم از داده‌ها و تحلیل‌های ارزشمند و قراردادن آن در یک چارچوب ذهنی منسجم ارزش ویژه‌ای ایجاد می‌کند که آن را کم نظیر می‌سازد.

«جهان در سال 2050» از جمله آن کتابهایی است که درباره آن بسیار نکته های می توان گفت، اما حیف است چه بهتر که خود خواننده را با آن تنها گذاشت و این فرصت را داد که سر صبر و حوصله از لذت مطالبش سیراب شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...