مکاشفه زبانی کشتن | هم‌میهن


در درازنای تاریخ، ما انسان‌ها بی‌رحم‌ترین گونه‌های زیستی بوده‌ایم. نوع بشر کشته‌، آواره کرده، زیروزبر کرده و رنج روی رنج ساخته است. چونان هیولایی که به خشم می‌غرد، به زخم می‌‌درد و به فراموشی می‌سپارد. این گویاترین واقعیت بشر و چرایی آن، موضوع رمان «انیما» یا «آنیما» [Anima] از نشر چشمه است. یکی از جسورانه‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین آثار ادبیات معاصر، با ساختاری غیرمتعارف و روایتی تلخ و حزن‌آور. اثری‌که در مرز میان تریلری روان‌شناختی، تراژدی مدرن و مکاشفه‌ای فلسفی حرکت می‌کند و درپس‌زمینه آن، خشونتی عریان و کم‌سابقه که هوش از سر می‌رباید، جاری است.

خلاصه رمان آنیما» [Anima] وجدی معوض

روایتی است از سفر مکاشفه‌ای مردی به اعماق تاریکی دنیای بیرون و هزارتوی روان خود. شهرت این اثر بیش از هرچیزی مدیون ساختار روایی منحصربه‌فرد آن است؛ کل داستان از نگاه حیوانات، پرندگان و حشراتی روایت می‌‌شود که در نقش شاهدان واقعه هولناک داستان، بیان می‌شود. واقعه چیست؟ قتل همسر قهرمان داستان. مردی به‌نام وخش دِبش هنگامی که به خانه‌اش برمی‌گردد، به‌ چشم می‌بیند که پیکر کاردآجین، خون‌آلود و بی‌جان همسرش در سرسرا آرمیده است. او که از این فاجعه درهم‌شکسته است، سفری را آغاز می‌کند. اما این سفر، یک جست‌وجوی پلیسی برای انتقام به‌معنای کلاسیک آن نیست.

هدف او، نه کشتن قاتل، بلکه یافتن و دیدن چهره‌ هیولا یا همان آنیماست. او می‌خواهد دریابد که چه کسی، با چه انگیزه‌ای قادر به ارتکاب چنین جنایت فجیعی است. این قتل، فقط یک جنایت نیست، بلکه عملیاتی جست‌و‌جوگرانه و سفری پررمزوراز است که هرچه می‌گذرد، درونی‌تر و دردناک‌تر می‌شود. دبش در سفر خود با خاطراتی روبه‌رو می‌‌شود که سال‌ها سرکوب‌شان کرده بود؛ به‌ویژه خاطره‌ یک جنایت جنگی هولناک که از نزدیک شاهدش بوده است. نویسنده به‌شکلی استادانه نشان می‌دهد که چگونه یک خشونت کوچک در بُعد فردی، بازتابی از خشونت جمعی و بزرگ‌تر (منظور جنگ داخلی) است. او درمی‌یابد، هیولایی که دنبالش است، یک چهره و یک فرد نیست؛ بلکه نیرویی سهمگین در دل تاریخ است که در ذات خود بشر ریشه دارد.

نویسنده‌ای که جنگ‌زده است
برای درک عمیق‌تر آنیما، باید خالق آن را شناخت. وجدی معوض [Wajdi Mouawad] در سال ۱۹۶۸ در لبنان به‌دنیا آمد. کودکی‌اش با شعله‌های جنگ داخلی لبنان گره خورده است. در هشت سالگی، خانواده‌اش برای فرار از جنگ ابتدا به فرانسه رفتند و چندسال بعد به کبک در کانادا مهاجرت کردند. ‌بنای تمام آثاری که معوض نوشته، بر همین تجربه‌ دوگانه‌ جنگ و تبعید استوار شده است. او در درجه اول، نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر است تا داستان‌نویس. موفقیت‌هایی هم که او به‌دست آورده، بیشتر برای تئاترهایش است.

مثل شاهکار او، چهارگانه‌ «خون وعده‌ها» که شامل نمایشنامه‌ مشهور «آتش‌سوزی‌ها» است که در آن به زیبایی مضامینی چون جست‌وجوی هویت، رازهای خانوادگی، ضربه‌های روحی و روانی به‌ارث رسیده از جنگ و تقابل سرنوشت و اراده را به تصویر می‌کشد. سبک معوض ـ چه در تئاتر و چه در رمان ـ به‌شدت متاثر از تراژدی‌های یونان باستان است و این روحیه در رمان «آنیما» که هفت‌سال را صرف نوشتن آن کرده، مشهود است. بااین‌حال آنچه بیش از همه داینامیک کتاب را تعیین می‌کند، نظریات روان‌شناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ است.

«آنیما»، به‌معنای «روح» و در کنار «آنیموس»، ازجمله کهن‌الگوهای اصلی روانشناسی کارل گوستاو یونگ است که به بخش ناهُشیار یا خودِ درونی راستین هر فرد گفته می‌شوند. یونگ معتقد بود که روان انسان، ذاتاً دوجنسه است و صرف‌نظر از جنسیت بیولوژیک، همه ما دارای هر دو جنبه مذکر و مونث روانی هستیم. او کهن‌الگوها را پل‌هایی می‌دانست که فرد را به لایه‌های عمیق‌تر روان و تجربیات جهان‌شمول انسانی وصل می‌کنند. در رمان نیز شخصیت اصلی در سفر از مونترال تا نیومکزیکو، با جنبه‌های ناخودآگاه و سرکوب‌شده خود مواجه می‌شود.

استفاده معوض از حیوانات نیز تجلی نظریه یونگ درباره ناخودآگاه جمعی و کهن‌الگوهاست. او با حذف صدای انسان و واسپاری روایت به حیوانات، به کاوش در باب ماهیت خشونت، آسیب‌های روحی و روانی، خاطره و حافظه و مرز باریک میان انسان و حیوان می‌پردازد. مضامینی که گرچه متناقض‌نما هستند، لاجرم خواننده را با خود همراه می‌کنند. این همان ایده‌ای بود که یونگ صورت‌بندی کرده بود. یعنی حیوانات، صدای عمیق‌تر و جهان‌شمول‌تری نسبت به صدای انسانی دارند و قادرند حقایقی را منتقل کنند که شاید در غیر این صورت بیان‌نشدنی باشند.

انیما وجدی معوض

جنایت از چشم حیوانات
شاید بتوان برجسته‌ترین ویژگی کتاب را ساختار روایی آن دانست. داستان، به‌جز بخش‌هایی کوتاه در پایان، از طریق چشمان ۵۰ حیوان روایت می‌شود. برای هر فصل نیز نام یک‌ گونه جانوری انتخاب شده است؛ گربه، سگ، کلاغ، عنکبوت، موش، سوسک، پروانه، کرم و... همان‌ها که شاهدان خاموش و بی‌طرف جنایت هستند. درواقع معوض با این ابتکار روایی جسورانه، با فاصله‌گذاری میان واقعه و خوانندگان، بیانی بی‌طرفانه، عینیتی خالص و توصیف‌گرایی حداکثری به ماجرا می‌بخشد. حیوانات برخلاف انسان‌ها قتل، تجاوز و خشونت را نه فاجعه‌ا‌ی اخلاقی یا تفسیری تراژیک، بلکه رویدادی حسی ثبت می‌کنند.

همین تفکیک‌گرایی و وحشت صحنه‌ها را دوچندان می‌کند، چراکه خواننده بی‌پرده و بدون فیلتر احساس، با واقعیت خشونت مواجه می‌شود. معوض نیز از همین تکنیک استفاده کرده است. او گفته با انتخاب راویان حیوانی، می‌خواسته راهی برای فرار از کلیشه‌های روان‌شناختی محدودکننده در توصیف و نوشتن درباره‌ خشونت بیابد.

چنین ساختاری خواننده را از همان ابتدا محکوم به این می‌کند که از خودش بپرسد: چیزی انسان را از حیوان متمایز می‌کند؟ آیا خشونت‌گرایی ‌انسان و میل افسارگسیخته‌اش به کشتن، او را به سطحی پایین‌تر از هر حیوان دیگری تنزل نمی‌دهد؟ حیوانات در «آنیما» اغلب براساس غریزه می‌کشند، اما گویی رمان، سندی ادبی برای اثبات این واقعیت است که انسان‌ها با نفرتی که در جان‌شان نشسته و خوی نیک‌خواهی‌شان را کور کرده، دست به جنایت می‌زنند؛ دعوت‌نامه‌ای به ضیافت مشاهده‌ وضعیت انسانی. با اینکه خشونت در «آنیما» بسیار زیاد است و برخی از منتقدان نیز همین مسئله را ضعف جدی رمان خوانده‌اند، ولی لحن آن بسیار شاعرانه و دقیق است و حتی در توصیف شنیع‌ترین صحنه‌ها نیز زیبایی در آن موج می‌زند.

شاید بتوان معوض را نویسنده‌ای خطاب کرد که زیبایی‌شناسی تاریکی را بهتر از هر کسی می‌داند. «آنیما» اثری فراموش‌نشدنی است؛ رمانی که مرزهای داستان‌گویی را جابه‌جا می‌کند تا ما را به حقیقتی هولناک درباره‌ وضعیت انسان برساند. وجدی معوض، با شجاعتی مثال‌زدنی به تاریک‌ترین زوایای وجود انسان سرک می‌کشد و از خواننده‌اش نیز همین شجاعت را طلب می‌کند. این کتاب یک سفر سخت و دردناک است، اما برای کسانی که تا انتها آن را همراهی کنند، تجربه‌ای عمیقاً تأثیرگذار و پرمعنا خواهد بود. همان‌طور که سوگل فراهانی، مترجم‌ کتاب گفته، بعد از خواندن «آنیما» دیگر آن آدم سابق نیستید.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...