تأثیر حیوانات بر زندگی هنری پیکاسو | الف


پابلو پیکاسو، نقاش اسپانیایی معاصر، دوره‌های متعدد و گاه متناقضی را در زندگی حرفه‌ای خود طی کرد؛ از دورانی موسوم به «رُز» که در آن اشتیاق به رنگ‌های نارنجی و صورتی داشت و موضوع نقاشی‌اش آدم‌های سیرک و آکروبات‌بازها بودند، تا دوره‌ی نئوکلاسیسم و روی آوردن‌اش به عناصر سوررئال در کار تصویرپردازی. اما در تمامی این دوره‌ها، علاقه‌ی سیری‌ناپذیرش به حیوانات و همنشینیِ مشتاقانه‌اش با آن‌ها، همواره در او ثابت بود. او نوعی حس ناامنی در کنار انسان‌ها تجربه می‌کرد که پیش حیوانات آن را نمی‌دید. پای حیوانات خانگی متنوع او البته به آثار حرفه‌ای‌اش نیز باز شد. تابلوها و مجسمه‌های بسیاری با موضوع حیوانات در دوره‌های مختلف هنری‌اش به جا مانده است. اگر او در هر برهه از زمان، آدم‌ها را به شکلی خاص و از منظری متفاوت می‌دید، طبیعت و به‌ویژه حیوانات نیز شامل این تحول در نگاه او می‌شدند. بوریس فریدوالد [Boris Friedewald]، در کتاب «حیوانات پیکاسو» [Picasso's animals]، کوشیده از این بخش از وجود پیکاسو که با حیوانات گره خورده، بگوید.

 بوریس فریدوالد [Boris Friedewald] حیوانات پیکاسو» [Picasso's animals]

هر فصل از کتاب به حیوانی تعلق دارد که به دفعات متعدد در آثار پیکاسو تکرار شده و همزمان با تغییرات سبکیِ او، تطور پیدا کرده است. این حیوانات فی‌البداهه و بدون مقدمه وارد کارهای او نشده‌اند. تصویری که پیکاسو از آن‌ها می‌کشد حاصل سال‌ها همزیستی و حاوی خاطراتی است که هریک به شکلی نقاط عطف در مسیر حرفه‌ای او به‌وجود آورده‌اند. به‌طور مثال، آشنایی او با سگ‌اش لومپ، داستانی طولانی و پرفراز و نشیب دارد که در نقاشی‌های او نیز انعکاس پیدا کرده است. او لومپ را همه جا با خود می‌برد و حتی ظروف مخصوص برای او درست می‌کرد و لومپ را عضو ثابت و مهم خانواده‌اش به حساب می‌آورد. به همین‌خاطر منبع الهام بزرگی برای بسیاری از تصاویر او بود.

بخش آغازین کتاب درباره‌ی رابطه‌ی پیکاسو با کبوترهاست. وقتی کوچک بود، از پنجره‌ی آپارتمان پدری‌اش در مالاگا به کبوترانی چشم می‌دوخت که روی چنارهای میدان لامِرسِد می‌نشستند. پابلو این کبوترها را در تابلوهای پدرش دیده بود. کبوتر موتیف ثابت نقاشی‌های پدر بود. گرچه کار پدر آموزش هنر و حفاظت از آثار هنری در موزه‌ی دولتی مالاگا بود و تابلوهایش هرگز رونقی پیدا نکردند، اما در ذهن پسرش ماندگار شدند و پابلو نیز این میل جنون‌آمیز به کشیدن کبوتر را از پدر به ارث برد. خانواده‌ی آن‌ها به هر جا که مهاجرت می‌کردند کبوترهای پدر را نیز همراه می‌بردند و پابلو با شوروشوق به آن‌ها آب و دانه می‌داد و طرح‌های مختلفی از آن‌ها روی کاغذ می‌آورد. وقتی چشم‌های پدر پیکاسو کم‌سو شدند، او تلاش کرد در کشیدن نقش کبوترها به پدر کمک کند و این تجربه‌ی متفاوتی برای او در طراحی رقم زد. پابلو نمی‌خواست طرح‌هایش خالی از الهام کبوتر باشد و به همین‌خاطر کبوتر سفیدی را در آتلیه‌اش گذاشته بود که مدام چشم به او داشت و از مختصات تن او، نمونه‌های مختلفی نقاشی می‌کرد. یکی از برجسته‌ترین آثاری که او با موضوعیت کبوتر به دنیا عرضه کرد، پوسترهای کبوتر صلح بود که در همایش‌های جهانی صلح رونمایی می‌شد و نشان از تعلق خاطر عمیق نقاش به روح کبوتر داشت که در دوره‌هایی برای او نماد عصیان و زمانی سمبل صلح و دوستی بود.

حیوانات پیکاسو» [Picasso's animals]

در بخش‌های بعدی کتاب نیز از شایع‌ترین حیواناتی که با پیکاسو مأنوس بوده‌اند و جایگاه آن‌ها در هنر او، نام برده شده و به وقایع مهمی که آن‌ها برای پیکاسو رقم زده‌اند، پرداخته شده است. گربه‌ها زمان مهاجرت پیکاسو به پاریس به زندگی او افزوده شدند. او نگاه حساس و دقیق گربه‌ها را می‌ستود و تلاش می‌کرد این خصلت و بسیاری از خصایص گربه‌ها را که از هوشمندی‌شان برمی‌آمد، در آثارش بازنمایی کند. در تابلوی «گربه در حال دریدن پرنده» پیکاسو این تمرکز به رفتار غریزی این حیوان در شکار را به اوج خود می‌رساند و سال‌ها بعد در یادداشت‌هایش به غریزی بودن کار خود هم در کشیدن چنین صحنه‌هایی اشاره می‌کند. جغد، هم حیوانی است که او همراه خودش به محل خلق آثارش می‌برد. از نظر او این پرنده خلق‌وخویی نزدیک به انسان داشت و حتی در مجسمه‌هایی که از جغد می‌ساخت، برای او چهره‌ای انسانی ترسیم می‌کرد. درباره‌ی سگ، بز، اسب، ماهی و گاو نیز که همواره در محیط زندگی او حضور داشتند و تصاویر ذهنی رنگارنگی برایش ساخته بودند، این مسأله صادق بود. او در نقاشی‌ها، مجسمه‌ها و آثار نگارگری‌اش بر ظروف این حیوانات را به اشکال و موقعیت‌های مختلف منعکس می‌کرد.

تأثیر حیوانات بر زندگی هنری پابلو پیکاسو چنان است که بدون حضور آن‌ها نمی‌توان آثار او را تفسیر کرد. آن‌ها پابه‌پای انسان‌ها در ماجراهای مختلف زندگی نقش خاص خود را ایفا می‌کنند و تصاویری ماندگار در صفحه‌ی ذهن هنرمندان می‌سازند. پیکاسو ذهن خود را در این باره آزاد گذاشته بود تا الهاماتی را که از تصاویر و نقش‌های گوناگون حیوانات می‌آیند، جذب کند و در آثارش آن‌ها را بازبیافریند. یکی از برجسته‌ترین این نقش‌ها را می‌توان در تابلوی گرنیکا دید. این اثر در نمایی آخرالزمانی، درهم‌پیچیدگی هستی انسان و حیوان را به نمایش می‌گذارد که نابودیِ یکی قطعاً به فنای دیگری ختم خواهد شد. پیکاسو این ارتباط تنگاتنگ زندگی بشر با حیوانات را همواره در مرکز توجه خود در جهان هنری‌اش قرار داده و به نظر می‌رسد بدون آگاهی از بینش او درباره‌ی حیوانات، بخش عمده‌ای از زندگی هنری‌اش مغفول و ناخوانده باقی می‌ماند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...