یاسر نوروزی | شهروند


شهزاده ن. ایگوآل [Shahzadeh N. İgual] نویسنده ایرانی، زاده تهران که سال‌هاست در ترکیه زندگی می‌کند. به زبان مادری، زبان فارسی، تسلط کامل دارد و به‌خوبی صحبت می‌کند، هرچند ادبیات را در قالب داستان و رمان، به زبان ترکی پی گرفته است. او 4 کتاب دارد که با ناشران مطرح ترکیه منتشر کرده است. پیش از این البته کتابی به زبان فارسی در ایران از او منتشر نشده بود، تا اینکه ماه گذشته، سومین رمانش با عنوان «اشک‌های اصفهان» [Isfahan`in Gozyaslari] با ترجمه نازلی علمی از سوی نشر «هونار» در ایران چاپ شد.

شهزاده ن. ایگوآل [Shahzadeh N. İgual] اشک‌های اصفهان» [Isfahan`in Gozyaslari]

شهزاده ایگوآل یکی از پایه‌گذاران گردشگری ادبی از ترکیه به ایران است که چند سال پیش نویسندگان مطرحی چون ندیم گورسل و عایشه کولین را به ایران دعوت کرد. سفر این نویسندگان به ایران در رسانه‌های ادبی کشورمان بازتاب خوبی داشت، اما شهزاده ایگوآل در این گفت‌وگو از بازتاب فوق‌العاده سفرشان در رسانه‌های ترکیه هم گفته است. او همچنین در حال معرفی فرهنگ و ادبیات ایران در قالب اجرای نوعی نقالی مدرن در ترکیه است؛ رویدادی با عنوان «هزار و یک شب در یک شب» که در این گفت‌وگو مفصل درباره آن توضیح داده است.

ایرانی هستید و به زبان ترکی استانبولی می‌نویسید. عضو انجمن نویسندگان ترکیه هم هستید. از همین‌جا شروع کنم. چند کتاب نوشته‌اید؟

متولد تهران هستم و 31 سال است خارج از ایران زندگی می‌کنم. در ترکیه بزرگ شده‌ام. زبان ترکی را بعدها یاد گرفتم و با این زبان می‌نویسم. من 4 کتاب دارم؛ یک مجموعه داستان و 3 رمان که به زبان ترکی استانبولی نوشته شده. همان‌طور هم که گفتید، جزو انجمن نویسندگان ترکیه هستم. در واقع تنها نویسنده غیر ترک این انجمن، بنده هستم که این افتخاری برای خودم و میهنم است.

واکنش مخاطبان ترک‌زبان در مواجهه با آثارتان چطور بوده؟ ارتباط برقرار کرده‌اند؟ استقبال از کتاب‌های‌تان در ترکیه چطور بوده؟

واکنش مخاطبان در ترکیه بسیار مثبت بود؛ بیش از آنچه انتظار داشتم. در توضیح باید گفت من فارس‌زبان هستم و فارسی بلدم. در کنار آن مطالعات زیادی در زمینه زبان ترکی عثمانی داشته‌ام و آن را هم بلدم. در عین حال، به زبان معاصر ترکیه هم تسلط کامل دارم. همه این دلایل باعث شده زبانی متفاوت در آثارم داشته باشم. در واقع استفاده از کلمات ترکی،‌ کلمات فارسی و کلمات عثمانی و پیوندی که بین این‌ها در آثارم ایجاد کرده‌ام، باعث شده به شیوه و اسلوب خاصی در رمان‌هایم برسم. در کنار این‌ها، مخاطبان ترک نه تنها با زبانی که در آثارم پیاده کرده‌ام، ارتباط برقرار کرده‌اند بلکه علاقه ویژه‌ای هم به داستان‌هایی که در آثارم داشته‌ام، نشان داده‌اند؛ طوری‌که حتی شگفت‌زده شده بودند و می‌گفتند ما برخی از حقایقی را که درباره ایران مطرح کرده‌اید، نمی‌دانستیم و به‌واسطه این رمان‌ها با این واقعیت‌ها آشنا شدیم؛ از روزمرگی‌های ایرانیان و عادات و سنت‌های دیرین‌شان گرفته تا طرز تفکر، سوگواری و جشن‌ها و ادوار مختلف تاریخ معاصر ایران. لابه‌لای آنچه به عنوان جنگ تحمیلی ایران روایت کردم تا دوره تحریم و پس از آن، بسیار راجع به ایران گفتم؛ از تاریخ، ادبیات، معماری، آداب و رسوم و سبک زندگی ایرانیان.

تصاویری هم دیدم از حضور شما بین جمعیتی غیرفارسی‌زبان که قدم می‌زدید و بخش‌هایی از شاهنامه را برای‌شان روایت می‌کردید. اتفاق جالبی است که رقم زده‌اید. چه رویدادی است؟ کجا برگزار می‌شود؟ چه چیزی برای مخاطبان می‌خوانید؟

«هزار و یک شب در یک شب»؛ این عنوان نقالی بنده است در ترکیه. از دو پرده تشکیل شده که من طی آن، روایتگر ادبیات ایران روی صحنه هستم به دو زبان فارسی و ترکی. در این رویداد نه تنها روایتگر شاهنامه هستم بلکه از نظامی، حافظ، سعدی، شهریار، شمس و جلال‌الدین بلخی، آثاری را روی صحنه اجرا می‌کنم. این روایتگری همچنین با هنر نوازندگان عزیزی از کشورمان با من روی صحنه همراه است. بنده چندین سال چنین پروژه‌ای را در ذهن داشتم تا اولین‌بار که سه سال پیش در یکی از سالن‌های ترکیه اجرا شد.

کجا؟

در استانبول. بازتاب خوبی هم داشت. من تمایل داشتم سالانه یک یا دو بار چنین اجرایی داشته باشم؛ چون نوعی نقالی است و روایتگر ادبیات کهن و موسیقی ایران، اما به دلیل کرونا فاصله‌ای بین اجرای اول و دوم به وجود آمد. اجرای دوم 12 ژانویه در یکی از بزرگ‌ترین سالن‌های استانبول، سالن پلاتینیوم زُرلو سِنتر روی صحنه خواهد رفت؛ سالنی که بیش از 700 نفر ظرفیت دارد. بلیت‌های آن هم در سایت passo، همچنین در سایت Zorlu PSM در حال فروش است. این یکی از کارهای بنده است که در سال‌های اخیر سعی کرده‌ام روی آن متمرکز باشم، چراکه می‌خواستم ادبیات ایران را حداقل به همسایه‌ دیرین‌مان معرفی کرده باشم؛ همین‌طور تأثیر ادبیات ایران بر ادبیات جهان را به مخاطب نشان داده باشم.

بخش‌هایی از نقالی شما برای مخاطبان ترک‌زبان به زبان فارسی است. ترک‌زبان‌ها چه واکنشی نشان می‌دهند وقتی شعر فارسی برای‌شان می‌خوانید؟ چقدر استقبال می‌کنند از نقالی‌های شما؟ برخوردشان چطور است؟

زبان فارسی یکی از شیرین‌ترین زبان‌های دنیاست. این را فقط من نمی‌گویم. البته درست است که من ایرانی هستم و طبیعتا زبان‌مان را دوست دارم، اما این زبان برای مردم سایر کشورهای جهان جالب است؛ زبانی است که دوست دارند، شنیدنی است و همین‌طور ملودیک. این را من از ادیبان، نویسندگان و حتی مردم معمولی دیگر کشورهای جهان شنیده‌ام که می‌گویند زبان شما مثل شعر است؛ انگار وقتی صحبت می‌کنید دارید برای هم شعر می‌خوانید. من همین نقالی مدرن «هزار و یک شب در یک شب» را پیش از این در قالب‌های کوتاه 3 تا 5 دقیقه‌ای در دانشگاه‌هایی که تدریس دارم یا سازمان‌ها و انجمن‌های مختلف تاریخ و ادبیات اجرا کرده بودم.

مثال می‌زنید؟ مثلا چه بخشی را اجرا کرده بودید؟

مثلا مناظره خسرو و فرهاد را به زبان فارسی برای مخاطبان اجرا کرده بودم و واکنش‌های بسیار جالبی داشتم. می‌گفتند انگار در حال شنیدن شعری هستیم که زبانش را بلدیم، هرچند که معنای کلماتش را نمی‌فهمیم. اما در مجموع زبان فارسی برای ترک‌زبان‌ها زبانی بسیار گرم و صمیمی است. من هم روی صحنه برای اینکه فقط به فارسی نخوانده باشم، تمام این‌ها را در طول دو پرده اجرا، با ترجمه‌ای که خودم انجام داده‌ام، برای‌شان می‌خوانم. چون می‌دانم چه واژه‌هایی برای‌شان شیرین‌تر است، از همان واژه‌ها استفاده می‌کنم و البته همچنان روی ترجمه آن‌ها هم کار می‌کنم. موارد جدیدی هم به اجرای 12 ژانویه اضافه کرده‌ام. در کل اجرایی خواهد بود به زبان فارسی و ترکی.

اتفاق جالبی را هم چند سال پیش رقم زدید با دعوت از نویسندگان مشهور ترکیه به ایران. گمان کنم «عایشه کولین» را به ایران دعوت کرده بودید. تجربه او در بازدید از ایران چطور بود؟

بله؛ تقریبا 6 سال پیش بود که تصمیم گرفتم گردشگری ادبی را از ترکیه به ایران راه‌اندازی کنم، چون ایران به لحاظ گردشگری ادبی به تمام و کمال و زیبایی، چنین قابلیتی را دارد. در واقع ایران یکی از نقاط مهم ادبیات جهان است؛ از حضرت حافظ و سعدی و شمس و خیام و عطار نیشابوری گرفته تا شاعران معاصر نظیر شهریار و همین‌طور نویسندگان معاصر. ما کشوری بسیار غنی در این زمینه هستیم. البته قبل از اینکه گردشگری ادبی را آغاز کنم، لازم دانستم به عنوان یک نویسنده ایرانی که جزو انجمن نویسندگان ترکیه است، ابتدا از ادیبان برای حضور در ایران دعوت کنم. اول هم این دعوت را از یکی از نویسندگان ترکیه و دوستان خوبم آقای ندیم گورسل آغاز کردم. بعد با خانم عایشه کولین به ایران آمدیم. با دعوت بنده ایشان به ایران آمدند.

در ضمن عرض کنم که آثار بنده و عایشه کولین را یک ناشر منتشر می‌کند. ایشان هم اولین‌بار بود که به ایران می‌آمدند. این دو صاحب‌قلم که در جهان شناخته‌شده هستند، واکنش‌های بسیار مثبتی از حضور در ایران داشتند و افسوس می‌خوردند که چرا تا آن روز به ایران نیامده بودند. بعد از آن سفر، آقای ندیم گورسل کتابی درباره ایران نوشتند و خانم عایشه کولین مطلبی بلند در روزنامه «جمهوریت» ترکیه نوشتند که واکنش‌های بسیار مثبتی از طرف مخاطبان داشت. من احساس می‌کنم بعد از سفر این ادیبان به ایران و واکنش‌های رسانه‌ای فوق‌العاده‌ای که دیدیم، تورهای ایران هم قوی‌تر شد.

چون در عین حال بنده سال‌هاست در سالن‌های کنفرانس‌ دانشگاه‌های مختلف و انجمن‌ها و سازمان‌های دولتی و غیردولتی خارج از کشور، بحثی را پایه‌گذاری کرده‌ام با این عنوان که ایران را با یک ایرانی بشناسید. زحمات فراوانی هم در این سال‌ها کشیده‌ام که به عنوان یک بانوی ایرانی و نویسنده ایرانی، نظر مخاطبان و گردشگران ترک را به سرزمینم جلب کنم. خوشبختانه تا امروز بیش از پیش هم واکنش‌های خوبی در این زمینه گرفته‌ام و مفتخرم که توانستم طراح و ایده‌پرداز گردشگری ادبی از سمت ترکیه به ایران باشم و این موضوع را آغاز کنم.

همین اتفاق را در کشور اسپانیا هم شروع کرده‌اید؛ دعوت از چهره‌های مختلف این کشور به ایران و معرفی نقاط تاریخی و آثار باستانی به آن‌ها. واکنش آن‌ها چطور بود؟

در دوران پاندمی کرونا، حدود هفده، هجده ماه در اسپانیا بودم. در این مدت رمان نوشتم، همین‌طور نمایشنامه و داستان کوتاه. همچنین تلاشم این بود بتوانم آشنایی کامل با زبان اسپانیایی پیدا کنم؛ چون زمانی که می‌خواهید گردشگری ادبی را رونق بدهید، نیاز به تسلط کامل به زبان دارید. به این ترتیب در اسپانیا هم موفق شدم قدم‌های مثبتی بردارم؛‌ طوری‌که پس از این دوران کرونا، حدود 3 هفته پیش، اولین گردشگران ادبیات را از اسپانیا به ایران راهی کردم. ما همراه این عزیزان 11 روز در ایران بودیم و این گروه از حضورشان در ایران بسیار شگفت‌زده و خوشحال بودند. بسیار رضایت داشتند و افسوس می‌خوردند چرا تا به حال به ایران نیامده بودند. از ادبیات و تاریخ و فرهنگ ایران لذت می‌بردند. در واقع ماجرای گردشگری ادبی از اسپانیا به ایران هم از سوی بنده سه هفته پیش آغاز شد.

ترجمه کتاب‌تان هم که به‌تازگی به فارسی منتشر شده؛ «اشک‌های اصفهان». مختصری درباره مضمون رمان می‌گویید.

بله؛ «اشک‌های اصفهان» چهارمین کتاب و سومین رمان من است. اولین کتاب من هم هست که به فارسی ترجمه می‌شود. من به عنوان یک ایرانی که زاده تهران هستم و فارسی زبان مادری‌ام است، کتابم به زبان مادری‌ام ترجمه شده. این به نظرم نوعی تراژدی و کمدی به‌هم‌آمیخته است؛ هم دردناک و هم خنده‌دار، اما لذت‌بخش. این رمان با ترجمه خانم نازلی علمی و زحمات فراوان خانم آفرین ذبیح‌مند در نشر «هونار» به‌تازگی در ایران منتشر شد.

شهزاده ن. ایگوآل [Shahzadeh N. İgual] اشک‌های اصفهان» [Isfahan`in Gozyaslari]

چه طرح جلد خوبی هم دارد.

خانم ذبیح‌مند برای این موضوع بسیار زحمت کشیدند؛ همین‌طور برای اینکه کتاب هر چه زودتر در ایران منتشر شود. برای همین جا دارد همین‌جا از نشر «هونار» تشکر کنم؛ همچنین خانم نازلی علمی که برای ترجمه زحمت کشیدند و توانستند در فرصتی کوتاه کتاب را به دست ناشر بسپارند.

دو روایت را در رمان‌تان پیش گرفته‌اید. این دو روایت هر کدام چه داستانی دارند؟

در این رمان با دو داستان مواجه هستید؛ اولی در دوران صفوی در اصفهان در 320 سال پیش می‌گذرد، دومی هم باز در اصفهان در 2018 میلادی اتفاق می‌افتد. من در این داستان‌ها به عشق دو زوج به شکل موازی پرداخته‌ام. این در اصل پیامی است به جامعه که ما با دست‌های خودمان موانع و تابوهایی می‌سازیم و به آن‌ها پایبند هستیم که هیچ ارتباطی با ادیان ندارند؛ هرچند ما آن‌ها را به سنت منتسب کرده‌ایم و به آن‌ها باور داریم. در واقع درون‌مایه محتوایی کتاب این موضوع است. در کنار آن تحقیقاتی داشتم و تکنیکی را در رمان به کار گرفتم که برای خودم بسیار لذت‌بخش بود و احساس می‌کنم برای مخاطب هم همین‌طور باشد.

جلسه‌ای هم به رمان‌تان در «شب‌های بخارا» اختصاص داده شد. صحبت‌های منتقدان ایرانی چطور بود؟

بله؛ رمان «اشک‌های اصفهان» موضوع یکی از شب‌های بخارا بود. استاد عزیز و ارزشمند، جناب آقای علی دهباشی یکی از چهارشنبه‌های بخارا را به این رمان اختصاص دادند. هفته گذشته در این جلسه رمان «اشک‌های اصفهان» با حضور خانم ناهید طباطبایی، پژند سلیمانی و ساجده سلیمی نقد و بررسی شد. این هم برای بنده افتخاری بود که در کنار استادانی مثل خانم طباطبایی و آقای علی دهباشی، به «اشک‌های اصفهان» پرداخته شد. نقدها و صحبت‌های بسیار قابل تأمل و موثری در این جلسه درباره کتاب مطرح شد. فضای کلی حاکم بر جلسه هم مثبت بود و از این جهت هم بسیار برای بنده خوشایند بود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...