ما که هستیم | شرق


انسان‌ها برای بقا به دیگران نیاز دارند و برای بقای فیزیکی به دیگران وابسته هستند. علاوه‌ بر این، ما برای برطرف‌کردن نیازهای احساسی و عاطفی، مانند عشق، محبت و خوشبختی و همچنین شکوفه‎های توانایی‎ها یا استعدادها، ناچار به ارتباط با دیگران هستیم. اندیشه، اخلاق و ویژگی‌های شخصیتی نیز از طریق اجتماعی‌شدن در ما شکل می‌گیرد. اینکه دیگران با ما چگونه رفتار می‌کنند و چه فرصت‌هایی برای ما ایجاد می‌کنند، مهم هستند و دولت، خانواده و دوستان در کیستی ما تأثیرگذارند. محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های اجتماعی و خانوادگی به زنان می‌فهماند که چه بشوند تا در جامعه مفید باشند. با افزایش فرصت‌های اقتصادی/اجتماعی که خانواده، دین و دولت برای زنان و دختران ایجاد می‌کند، شخصیت آنان شکل می‌گیرد. کیستی ما به فرصت‌ها و نحوه اجتماعی‌شدن ما نیز وابسته است. جوئل شارن در کتاب «ده پرسش از دیدگاه جامعه‌شناسی» معتقد است اجتماعی‌شدن نه‌تنها شامل یادگیری چیزهاست، بلکه همچنین متضمن الگوسازی رفتار انسان بر پایه افرادی است که به آنها احترام می‌گذاریم. اجتماعی‌شدن در ‌نتیجه فرصت‌های مشهود برای افرادی مانند ما و تأثیر‌پذیرفتن از موفقیت‌ها و شکست‌های خود است.

لیلی که بوده معصومه نیکویی‌تبار

رمان «لیلی که بود»، داستانی است برای فهم هویت و کیستی ما. این رمان علاو‌ه ‌بر تأثیر شبکه روابط اجتماعی، به رخدادهایی اشاره می‌کند که هویت فرد متفاوت از کسانی می‌شود که در پیرامونش هستند. هویت ما آن‌چنان که ما را ساخته است، می‌تواند به کنش متقابل با دیگران نسبت داده شود؛ اما رخدادها و اتفاقاتی نیز هستند که چنین تأثیری دارند. این رمان نشان می‌دهد که اتفاقات دوران کودکی و نوجوانی در سراسر زندگی‌مان همراه ما خواهد بود. شخصیت اصلی داستان در دوران کودکی توسط نوجوان همسایه مورد آزار قرار می‌گیرد و لکنت‌ زبان این دوران همیشه با او می‌ماند. در برخی مراحل زندگی، آشنایی یا تغییر محل سکونت می‌تواند مسیرهای جدیدی به ‌روی ما بگشاید. ارتباط و کنش متقابل با دیگران در خودآگاهی و هویت ما اثرگذار است.

رمان «لیلی که بود»، نوشته معصومه نیکویی‌تبار، به‌خوبی نشان می‌دهد که روابط و کنش متقابل چقدر در هویت و شخصیت ما مؤثر است و می‌تواند در تعیین مسیر ما نقش داشته باشد. در سرتاسر رمان، این ایده به چشم می‌خورد که کیستی و هویت ما امری اجتماعی و به رخدادهای زندگی وابسته است. کیستی ما علاوه ‌بر کنش متقابل با دیگران، تابع پایگاه و نقش‌های ما در جامعه است؛ پایگاه‌هایی که هر فرد اشغال می‌کند. از هر فردی انتظار می‌رود مطابق با پایگاه اجتماعی، نقش متناسب با آن داشته باشد. مادری، یک پایگاه است و انتظار نقشی از آن در هر جامعه‌ای وجود دارد. مادر لیلی در این رمان، نقش متناسب با پایگاه مادر‌بودن را ایفا نمی‌کند و تنها مادر زیستی فرزند خودش است و بر اساس برخی رخدادها، باعث ارتباط دخترش با کسانی می‌شود که خارج از پایگاه اجتماعی خودشان قرار دارند و همین موضوع علاوه ‌بر اتفاقات ناگوار، مسیر جدیدی را برای لیلی ایجاد می‌کند. نیکویی‌تبار در رمانش، کیستی ما را بر اساس پایگاه و نقش‌هایی که داریم، تضاد پایگاه‌ها و تضاد نقشی، شبکه روابط اجتماعی و رخدادهای زندگی به‌خوبی نشان داده است. رنج مرگ نزدیکان (مرگ مادر و مرگ فرزند) و زمان در ساخت هویت و خودآگاهی ما بسیار مؤثر است. در رمان «لیلی که بود» چهار مرگ وجود دارد که هرکدام به‌نوعی در کیستی افراد تأثیرگذارند.

این رمان نشان می‌دهد که هویت برخی افراد پس از مرگ آنها برای دیگران مشخص می‌شود؛ چهره‌هایی که هرگز فراموش نمی‌کنیم و رخدادهایی که همیشه با ما می‌مانند. شخصیت اول داستان که نویسنده رمان و داستان‌های کودکان و نوجوانان است، در مقابل پرسش خبرنگاری که از او می‌پرسد چطور نویسنده شده، خاطرات خود را مرور می‌کند و خواننده درمی‌یابد که روابط اجتماعی و رخدادهای خاص چقدر در اینکه ما کیستیم نقش دارند. «لیلی که بود» بهتر از بسیاری از کتاب‌هایی که درباره هویت نوشته شده‌اند، کیستی و تغییر ما را نشان می‌دهد و اینکه در مراحل مختلف زندگی، کیستی ما تغییر می‌کند؛ اما در هر مرحله‌ای از زندگی مسائلی وجود دارند که در خودآگاه یا ناخودآگاه باقی می‌مانند و در شخصیت و رفتار ما مؤثر هستند. این رمان از درون‌کاوی یک نویسنده زن شروع می‌شود. چه شد که من نویسنده کودکان و نوجوانان شدم و این سؤال مفید به فرد امکان می‌دهد به فکر‌کردن در سرتاسر زندگی بپردازد و خاطرات را احضار کند. پرسش از کیستی ما مفیدتر از پاسخ آن است. مید، یکی از جامعه‌شناسان معروف، برای توضیح کیستی ما از من (Self) و خویش (Me) سخن به میان می‌آورد. خویش جنبه‌ای از خود است که تصور و نظر دیگران را منعکس می‌کند و من جنبه دیگری از خود است که به نظرات دیگران پاسخ می‌دهد که ممکن است در تضاد با آنها باشد. «لیلی که بود» این تنش مدام بین دو جنبه خود را بیان کرده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...