خلق حماسی یک رمان | الف
رمانهای بسیاری هستند که در مدت زمانی کوتاهی نوشته شده اند، اما تعداد انگشت شماری از آنها ارزشهایی داشته اند که به ماندگاریشان انجامیده است. نوشتن رمانی سترگ همچون «قمارباز» اثر فئودور داستایفسکی که جزو آثار برجسته جهان ادبیات به شمار میآید، تنها در بیست و شش روز، آن هم روزهایی پرتلاطم و بحرانی، برای نویسندهای که همواره با مشکل مالی روبرو بود، نه تنها یک خلق ادبی که در حقیقت مبارزهای حماسی بود.
جز چند سال پایانی عمر داستایفسکی، او در سراسر عمر با مشکلات مالی بسیاری روبهرو بود که از مهمترین عوامل پیش فروش آثارش و همچنین سوءاستفاده ناشران فرصتطلبی بود که از چنین شرایطی نهایت بهره برداری را می کردند.
ستیلوفسکی یکی از همین ناشران کلاش بود که نه تنها امتیار انتشار مجموعه آثاری که داستایفسکی تا حدود چهل و پنج سالگی نوشته بود از او خرید، بلکه قراردادی با او تنظیم کرد که درصورت عدم تحویل یک رمان تازه تا تاریخی مشخص؛ او تمام عایدات داستایفسکی از داستان نویسی تا نه سال آینده را نیز به جیب میزد!
داستایفسکی در این ایام مشغول نوشتن «جنایت و مکافات» بود. او با اعتقاد به اهمیت این رمان با اشتیاق و سرمستی فراوان بدان می پرداخت. سرانجام زمانی از جذبه نوشتن این رمان فارغ شد که فرصت چندانی تا موعد تحویل دادن رمان تازه به ستیلوفسکی نمانده بود. رمانی که حجم آن نباید کمتر از پانزده صفحه روزنامه میشد!
این سرآغاز اتفاقاتی بود که نه تنها در زندگی ادبی او تاثیر به سزایی داشت بلکه زندگی شخصی او را نیز یکسره تحت الشعاع خود قرار داد. برای نوشتن رمانی در این حجم، آن هم در این فرصت اندک، تندنویسی به نام آنا گریگوریونا به او معرفی شد. حضور این زن جوان در این برهه دشوار از زندگی داستایفسکی موهبتی بسیار بزرگ بود که به نجات او از این مهلکه انجامید. در طول این بیست و شش روز همکاری، اگرنه یک رابطه عاشقانهی پرشور، اما میان آنها علاقهای دو جانبه شکل گرفت که به ازدواج انجامید و آنا گریگوریونا در نقش همسر داستایفسکی نیز نقشی پررنگ و سازنده در طول زندگی او داشت.
داستایفسکی نیاز داشت تا کسی به سرعت آنچه را که او تقریر می کرد روی کاغذ بیاورد. تدبیر آنا گریگوریونا در کنار نبوغ داستایفسکی دست به دست هم دادند تا رمان «قمار باز» در موعد مقرر آماده شود. با وجود آنکه بخش قابل توجهی از این رمان در لحظه و در اثر فوران قریحه بی مانند این نویسنده شکل گرفته است، اما کلیت رمان براساس طرحی بوده که داستایفسکی پیشتر بدان فکر کرده بوده است. این واقعیت در برخی از نامههایی که او در سالهای قبل به دوستانش نوشته قابل مشاهده است.
آنا گریگوریونا در خاطراتش آورده داستایفسکی هر روز با یادداشتهایی آماده منتظر رسیدن او بوده؛ سپس بین ساعت 12 تا 4 آنچه از پیش آماده کرده و یا در ذهن داشت برای او تقریر می کرد. آنا گریگوریونا در خانه نیز به اصلاح و پاکنویس آنچه نوشته بود میپرداخت. چنانکه از این خاطرات بر می آید، کم بودن فرصت مانع از آن نبوده که داستایفسکی از حساسیت و حک و اصلاحات زیادی که اغلب در آثارش انجام می داد، صرف نظر کند.
فیودار داستایفسکی نویسنده بزرگی است، شاهکارهای بی بدیلی همچون جنایت و مکافات، جن زدگان، ابله و برادران کارامازوف را در کارنامه دارد؛ در میان چنین آثار عظیمی شاید قمارباز به لحاظ درون متنی شاهکار ادبی بزرگ او محسوب نشود، اما بی گمان به لحاظ برون متنی شاهکار مهمی در زندگی او بود که جذابیت ماجرای نوشته شدن آن کمتر از خود رمان نیست و در حقیقت به حکایتی حماسی می ماند که به فتحی بزرگ برای داستایفسکی انجامیده است.
نتیجه اینکه، نه تنها اثری از شتابزدگی در «قمارباز» نمی توان دید، بلکه حاصل کار اثری قوام یافته بود با ساختاری محکم که حرفهای زیادی برای گفتن دارد. درواقع داستایفسکی توانست با استفاده از ویژگیهایی که این رمان داشت، از تهدیدی که می توانست او را به خاک سیاه بنشاند، یک فرصت بسازد. داستایفسکی در قمارباز چنان وامدار ایدههایی است که مستقیما از واقعیتهای زندگی و تجربیات خود وام گرفته که برخی این رمان را اثری اتوبیوگرافیک می خوانند.
راوی رمان قمارباز آلکسی معلم سرخانهی خانوادهاي اشرافي در حالِ زوال یک ژنرال است که در هتلی در يكي از شهرهاي آلمان اقامت دارند. این خانواده اشرافی به دلیل بی لیاقتی و همچنین تغییر و تحولات اجتماعی آن روزگار روسیه ورشکسته شده و به آلمان مهاجرت کرده. معلم سرخانه عاشق پالینا، دخترخوانده ژنرال است و بخاطر او حاضر است به هر کاری دست بزند. قمار برای او تنها راهی است که می تواند از طریق آن به آرزوهایش جامهی عمل بپوشاند. بسیاری از بخشهای رمان به شرح قمار و اعتیاد به آن می پردازد.
داستایفسکی در سال 1962 سفری به خارج از روسیه داشت، سفری که در آن با مهاجران روس بسیاری در خارج از کشور برخورد کرد (1)، از سوی دیگر خود او نیز از جمله کسانی بود که دچار اعتیاد به قمار بود و در واقع شناخت بسیار دقیق و نزدیکی با روحیات معلم سرخانه داشت و حتی ماجرای عاشقانه رمان نیز متاثر از یکی از تجربیات عاشقانه خودش در زندگی بود.
چند سال پیش از نوشتن قمارباز، درنامههایی که داستایفسکی به دوستانش نوشته از علاقه اش به قمار و همچنین ایده نوشتن رمانی درباره مهاجران روس در اروپای غربی سخن گفته. داستایفسکی اگر چه میانهای با دیدگاههای سوسیالیستی نداشت، اما درباره تاثیرپذیری روسها از فرهنگ اروپای غربی نیز دیدگاهی انتقادی داشت و آن را آفتی برای جامعه روسیه محسوب می کرد.
بنابراین رمان قمارباز صرف نظر از جنبهها و ارزشهای ادبی اش، اثری است که تا حد زیادی از زندگی خود او و اعتیادی که به قمار داشت مایه گرفته است. آنا گریگوریونا در حین نوشتن رمان، بحثهایی درباره پارهای حرفها و نظرات آلکسی درباره قمار داشت، و داستایفسکی برای توجیه او به این واقعیت استناد می کرد که خود به شکلی عمیق و مستقیم چنین مسائلی را درباره قمار تجربه کرده و برایش بسیار آشناست! بعدها این دو با یکدیگر ازدواج کردند؛ آنا گریگوریونا عملا به دفعات با این وجوه از شخصیت داستایفسکی روبه رو شد. شوهری که گرفتار اعتیادی جنون آمیز و ویرانگر به قمار بود و تمام آنچه به سختی برای زندگی فراهم می آمد پای میز قمار برباد می داد و خانواده آنها همواره در حال گرو گذاشتن وسایل و حتی لباسهایشان برای دادن بدهیهایی بودند که داستایفسکی بواسطه قمار به بار آورده بود. اما آنا گریگوریونا با هر جان سختی که بود در کنار داستایفسکی ماند و نقش به سزایی در زندگی او در سالهای بعد بازی کرد.
قمارباز داستایفسکی پیش از این بارها به زبان فارسی ترجمه شده است، از ترجمههای قدیمی مهرداد مهرین و جلال آل احمد گرفته تا ترجمه صالح حسینی و سروش حبیبی در سالهای اخیر و ... ترجمه چندین باره و توجه مترجمان نامدار به این رمان، به روشنی حکایت از اهمیت این رمان در ادبیات جهان، ادبیات روس و البته کارنامه داستایفسکی دارد. اما صرف نظر از اینکه ترجمههای پیشین تا چه اندازه حق مطلب را درباره این رمان ادا کرده اند، تازهترین ترجمه از «قمار باز» که توسط حمید آتش برآب انجام شده و به همت نشر علمی و فرهنگی به بازار آمده، دارای ویژگیهایی است که از دیگر ترجمهها متمایز شده و در خور اعتناست. این ترجمه هم می تواند پاسخگوی علاقمندان آثار داستایفسکی باشد و هم کسانی که با جدیتی بیشتر به ادبیات روس و کارنامه این نویسنده بزرگ می نگرند. دست یابی به چنین کیفیتی از یک سو حاصل رویکردی است که مترجم در رویارویی با این اثر در پیش گرفته و از دیگر سو مجالی که ناشر برای به بار نشاندن آن فراهم آورده است.
نام حمیدرضا آتشبرآب با ادبیات کلاسیک روس پیوند خورده است. چه به عنوان پژوهشگری که سخنرانیهای بسیاری درباره ادبیات روس داشته و همچنین در دانشگاه به تدریس در این زمینه پرداخته و چه به عنوان مترجمی که با رویکردی تخصصی و با وسواس زیاد به برگرداندن آثار شاخصی از ادبیات روس پرداخته است.. کارنامه آتش برآب در سالهای اخیر نشان از پیگیری او برای به بار نشاندن پروژهای فکر شده در این حوزه دارد که نه از سر تفنن که برخاسته از ذغدغه و ضرورت بازنگری و شناخت درست ادبیاتی غنی است.
پروژهای که بر دو اصل استوار است، ارائه ترجمههایی دقیق که خورند شأن و اعتبار این آثار کلاسیک باشند و معرفی شایسته این آثار چنان که در مجموع درکی تازه از ادبیات روسیه را به خواننده ارائه کنند. ورود به چنین میادینی نیازمند عشق و اعتقاد به کار درست در حوزه نشر است و معمولا ناشرانی که دغدغه پرداختن جدی به فرهنگ، ادبیات و کتاب را دارند از انجام چنین پروژههای فاخری استقبال میکنند.
خوشبختانه در این سالها، شاهد تغییر و تحولی محسوس در رویکرد نشر علمی و فرهنگی بوده ایم، چنانکه گویی در مسیری گام نهاده که یادآور اعتبار سالهای دوری باشد که با نامهایی دیگر، حضوری تاثیر گذار در فضای نشر ایران داشت. ترجمه رمان «قمار باز» اثر فیودار داستایفسکی در این هیبت و کیفیت، حاصل کنار هم قرار گرفتن رویکردهایی اینچنین از سوی مترجمی صاحب تخصص و ناشری ذغدغه مند به نظر می سد.
کتاب حاضر از زبان روسی به فارسی برگردانده شده است، توسط مترجمی چند زبانه که تخصص و زبان اصلی او روسی است و سالهاست در این زمینه تدریس و پژوهش می کند. سوای کیفیت ترجمه و نثر پاکیزه آن، بخش قابل توجهی از کیفیت ترجمه کتاب حاضر را باید در ضمائمی دانست که مترجم با دقت، انتخاب و به کتاب افزوده است.
علاوه بر مقدمه مفصل مترجم که به داستایفسکی و چگونگی نوشته شدن قمارباز و جایگاه آن در کارنامه این نویسنده اختصاص یافته است؛ 9 مقاله دیگر نیز تحت عناوین زیر به انتهای کتاب پیوست شده است:
«آنها از خانه قانون زده آمده اند» نوشته ورونیکا شاپالاوا؛ «فرم و فیتیشیزم: اختلال اروتیک و اقتصادی در ادبیات» نوشته اندرو فینبرگ؛ «قمارباز و مطالعهای در روانشناسی قومی» نوشته جوزف فرانک؛ «قمارباز و مانون لسکو» نوشته سرگی شولز؛ «اعتراف ضد قهرمان در ساختار هنری قمارباز» نوشته ناتالیا ژیوالوپاوا؛ «دنیای دگرگونی: تزلزل فراگیر در قمارباز» نوشته جولین کانلی؛ «مرض قمار» فرناندو ماشادویاس و «قمار و شور: بی بی پیک پوشکین و قمارباز» اثر گری روزنشیلد.
حسن انتخاب این مقالات که بعضا توسط مترجمان دیگری برای این کتاب ترجمه شده اند، تاکیدی است بر احاطه مترجم اصلی کتاب بر ادبیات روس. 9 تفسیر انتخاب شده در این بخش جنبههای مختلف درون متنی و برون متنی رمان قمار باز را به شکل تقریبا جامعی تحت پوشش قرار می دهند. مترجم با چنان دغدغه و تمرکزی به سراغ این رمان رفته که برای کامل کردن این پکیج در انتها علاوه بر اینکه لیستی از مهمترین ترجمههای قمار باز به زبانهای مختلف را به کتاب پیوست کرده، صفحاتی چند را نیز به درج تصویر روی جلد پارهای از این ترجمهها اختصاص داده است. در نگاه نخست شاید انتشار تصویر روی جلد ترجمه قمارباز به زبانهای مختلف، از ضرورت زیادی برخوردار نباشد؛ اما همین جزئیات به ظاهر کم اهمیت در واقع بازتاب دهنده شور و اشتیاق مترجم (و ایضا ناشر) نسبت به این کتاب و سلیقهای ست که برای ارائه آن با کتاب پردازی شکیل بکار رفته و نهایتا همین ویژگی هاست که در کنار کیفیت ترجمه، رغبت اهالی کتاب را برای استقبال دوباره از کتابی که بارها ترجمه شده، بر می انگیزد.
در آخر اینکه قمارباز منتشر شده توسط نشر علمی و فرهنگی، نه فقط کتابی است داستانی برای مخاطب علاقمند به رمان، بلکه به مدد ضمائم افزوده شده به آن، در سطحی دیگر اثریست که میتواند پاسخگوی نیازهای پژوهشی علاقمندان جدی ادبیات روس و بالاخص داستایفسکی باشد.
پی نوشت:
بحث مهاجران روس در آن سالها موضوعی حاد به لحاظ اجتماعی و سیاسی بوده و داستایفسکی در این رمان نسبت بدان واکنش نشان داده و موضوع گرفته است. جالب اینکه او این موضوعِ مرتبط به زمان خود را به گونهای تاریخ مصرف دار در رمان مطرح نکرده است.
................ تجربهی زندگی دوباره ...............