کنکاش در تمثیلات زندگی | الف


«سندروم زندگی نامعتبر» شاید بامسماترین عنوانی باشد که بتوان برای داستانی با این درون‌مایه غنی که روایت زندگی انسان هایی با ویژگی‌های کم و بیش مشترک می‌باشد، انتخاب کرد. صفر تا صد زندگی آنان در 5 تمثیل ابتدایی داستان خلاصه شده و در طول داستان، نویسنده دائماً رجعتی به آن‌ها دارد. برخی از شخصیت‌ها دل به این تمثیلات می‌بندند و با از بین رفتن اعتبار و مفهوم آن‌ها، اعتماد به نفسشان نیز دچار تزلزل می‌شود. مثل آدم‌هایی که در کشاکش روزگار ایمان از دست داده و باز باایمان می‌شوند.

میثم خیرخواه  سندروم زندگی نامعتبر

زندگی مجردی، خاطرات دوران حملات موشکی به شهرها و مرگ عزیزان، تجاربی است که در طول داستان مخاطبان آن پا به پای شخصیت ها مرور می‌کنند و به خوبی با آن‌ها همذات‌پنداری دارند. گله از حضور مزاحم دنیای مجازی که ما را بیش از پیش بیگانه کرده است نیز در این داستان موج می‌زند و همان ابتدا، نویسنده می‌گوید: «... دیروز پیامک بانک روز تولدم را تبریک گفت. فقط پیامک بانک. این حقیرترین شکل تنهایی است ... تبریک تولد در خط سریع و پیوسته، به نشانه ارتباطی عاطفی و صمیمی، مونتاژ می‌شود و برای من ارسال می‌شود تا ترکیب «35 سالگی»، مثل طنین یک سنج ... توی سرم بپیچد ...» (صفحه 7).

نویسنده می‌کوشد بی‌نیاز از هر نقدی، خودْ مخاطب آگاه اثرش را به لایه‌های ژرف داستان رهنمون سازد. داستانی که گرچه عنوان سندروم زندگی نامعتبر را یدک می‌کشد، اما میثم خیرخواه با این شیوه کوشیده است درجه پیام و آموزه‌های داستان را به نحو چشمگیری افزایش بدهد و آن را غنایی دوچندان ببخشد. رضا، قهرمان داستان با تمثیلاتی برای خوشایند کردن زندگی و به دور از کهن نمون‌های (Archetypes) یونگی که معتقد است انسان صرفاً از آن‌‌ها به واسطه رسوبات ذهنی‌اش بهره می‌گیرد، در تلاش است تا مخاطبان داستان را با خود همراه سازد. داستانی پرکرانه از جرقه های ذهنی در آبان 85 تا پایانی رویایی در آذرماه 94 توسط میثم خیرخواه. نویسنده با آشنایی زدایی که در جای دیگری از این یادداشت به آن پرداخته خواهد شد، اثر را که شاید صورت یک تک‌نگاری شخصی جلوه کند، تبدیل به تجربه‌ای جمعی برای طیفی از مخاطبان 4 دهه اخیر در جامعه ایران می نماید. این متن داستانی، نشان می‌دهد که نویسندگان برجسته ایرانی چون او دوران معاصر و دهه‌ها پیش از آن را هم جامعه‌شناسی و جامعه کاوی کرده‌اند.

قهرمان داستان تلاش می‌کند در مسیر آن، از خود شخصیتی یاغی ارائه بدهد؛ یاغی که نه تنها سرناسازگاری با خود و محیط پیرامونش دارد بلکه با این ناسازگاری به گونه‌شناسی شخصیت‌های مشابه خود که در برخورد با جامعه، جلوه‌ای از خشونت بهنجار و منطقی که اعتراضی به سنت‌شکنی‌ها و تنزل‌ شأن و شخصیت انسانی در آن است، می‌پردازد: «... حس می‌کنم من بیشتر از بقیه مهم شدن مسئله پول را درک می‌کنم. برخلاف نظر هامون که این دعوا را تاریخی می‌داند، من فکر می‌کنم طی این سال‌ها جنون دارا بودن بیشتر شده و سرعت فراگیر شدنش هر روز بیشتر می‌شود.»(صفحات 37 و 38).

هامون نیز در طول داستان، حدیث حاضروغایب است که: هرگز حدیث حاضر و غایب شنیده‌ای؟ ...که من اینجا و دلم جای دیگر است. هامون دائم در طول داستان به رضا تشر می‌زند و به نوعی کشمکش رضا را با خودش برجسته می‌کند. گرچه این شاید ادای دینی باشد به هامون فیلم به یادماندنی داریوش مهرجویی با بازی بی‌نظیر زنده‌یاد خسرو شکیبایی و هامون بازی دهه هفتادی‌ها با آن فیلم تاثیرگذار که کم و بیش در این اثر جا افتاده و گاه موفق عمل می کند. در هرحال، نویسنده از زبان رضا درباره هامون چنین می‌نویسد: «... هامون استاد جور کردن دلایل بزرگ برای چیزهای کوچک است. بوی جورابش را تنها شاهدی می‌داند که می تواند نسبت او و پدرش را ثابت کند، چون ظاهراً هیچ شباهت دیگری با پدرش ندارد...» (صفحه 81). انتقاد مستقیم دیگر داستان از زبان قهرمانانش، موضوع نان به نرخ روز خوری آدم‌های این زمانه است: «... اما روایت شهر ما از مرتضی چیز دیگری است. نوادگانش سوار بر موج محبوبیت نام خانوادگی‌شان عضو شورای شهر و مجری ساختمان‌های قوطی کبریتی مسکن مهر شده‌اند و برای ترقی شهر یک مجتمع تجاری بزرگ از روی نمونه‌ای در دبی کپی کرده‌اند و کنار بیابان ساخته‌اند و هزار تا کار دیگر کرده‌اند که دورادور درباره‌شان می‌شنوم ...»(صفحه 69).

قهرمان داستان در جای دیگری با پیش کشیدن زندگی مجردی، به آسیب‌شناسی آن می‌پردازد و بیش از پیش سرناسازگاری‌اش را برای ایجاد اصلاح در برخی از پدیده‌های مخرب اجتماعی که این رویداد، علل اصلی آن‌هاست، نشان می‌دهد: «... زندگی مجردی تا حدود زیادی حکایت «آواز دهل شنیدن» است. اولین قدم برای کسب آزادی و استقلال است، اما به سرعت به شلختگی و کلافگی تبدیل می‌شود. هرچند اگر ادامه پیدا کند، این استعداد را دارد که به سمت یک زندگی درست و حسابی برود. من هنوز وارد مرحله انتظام نشده‌ام. شلخته و آسیمه می‌گذرانم. روزهای من و هامون را شاید بشود در یک صفحه کوچک دفترچه جیبی خلاصه کرد. همین لحظه های تکرارشونده اما جذبه عجیبی دارد که هرروز وامی‌داردم که خودم را در چرخه ساعت‌های بیهوده آن غرق کنم تا وقت خواب برسد.» (صفحات 81 و 82).

همچنین، نویسنده در اواخر داستان، تلاش می‌کند آشنایی‌زدایی بکند و متن آن را به یک تاریخ‌نگاری روایی نزدیک‌تر نماید: «... رضا پارسی تا بیست سالگی رضا نیک‌پی بود ... نام خانوادگی‌اش به پارسی ارتباطش را با گذشته‌ای که بیشتر دوست داشت محکم کرد و خودش را از دعوای بی‌پایان ارث و میراث جدا کرد. خان جان تا پیش از مرگش تنها پشتیبان سهم رضا از ماترک خلیل خان بود. اما جوان شیدا عوالم خودش را داشت و نمی‌خواست مثل آدم‌های بی‌خاصیت اطرافش اموراتش را با سهم ارث و زندگی معمولی بگذراند.»(صفحات 115 و 116).

«سندروم زندگی نامعتبر» اثر میثم خیرخواه، کتابی است که می تواند مخاطب را جذب خود کند تا با همراهی هم تجربه ای دلنشین را رقم بزنند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...