زینت از جمله مردان جهان کم نَبُوَد | شهرآرا


در اواخر دوره قاجار، مجلاتی به مدیریت بانوان روزنامه نگار و دانشمند در ایران تأسیس شد. «عالم نسوان» به صاحب امتیازی نوابه صفوی، «زبان زنان» به مدیریت صدیقه دولت آبادی و مجله «بانوان ایران» به مدیریت ملکه اعتضادی، نمونه‌هایی از این نشریات در آن دوره اند. برخی از این نشریات، اشعار بانوان را در شماره‌های مختلف خود منتشر می‌کردند. اما برخی از مجلاتی که با مدیریت روزنامه نگاران مرد منتشر می‌شدند نیز گاهی اشعاری از زنان شاعر را درج می‌کردند. در شماره ۵۹ روزنامه «فکر آزاد»، به تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۰۱، شعری از بانویی کمترشناخته شده منتشر شد که نام او زینت ملک و تخلص شعری اش «زینت» بود. در این نوشته، بر آنیم تا با تکیه بر اسناد و منابع دوره قاجار، این بانوی شاعر را بیشتر بشناسیم.

زینت ملک، بانوی قجری شاعر

نیای پدری
درباره زندگی این بانوی شاعر، در منابع ادبی اطلاعات زیادی در دست نیست. ما، پس از بررسی‌های فراوان، به نکاتی درباره دوران زندگی و آباء و اجداد او دست یافتیم. با نگاهی به فهرست بانوان شاعر در اواخر دوره قاجار، روشن شد که این بانو از دودمان قاجار است. او از خانواده ای اهل علم و دانش سر برآورده و از نوادگان اعتضادالسلطنه بوده است.
علیقلی خان اعتضادالسلطنه (۱۲۳۴–۱۲۹۸ هجری قمری)، پسر پنجاه و چهارم فتحعلی شاه و عموی محمدشاه، از شاهزادگان دانشمند و نواندیش اواسط دوره قاجار بود که در سمت وزارت علوم، ریاست اداره انطباعات، و مدیریت دارالتألیف دولتی، خدمات ارزنده ای برای گسترش فرهنگ، حمایت از دانشمندان، و روشن کردن افکار و راهنمایی اندیشه‌ها به سوی علوم جدید انجام داد.

اعتضادالسلطنه در زمینه‌های مختلف علمی قلم زده و آثاری از خود برجای گذاشته است. یکی از این آثار «المُتنَبّئین» نام دارد، کتابی در شرح زندگانی مدعیان نبوت، کسانی چون مانی و مزدک و به آفرید، که با ذکر احوال و کارهای علی محمد باب پایان می‌یابد. اهمیت این اثر در همین بخش آخر آن است. اعتضادالسلطنه، ازآن رو که با دسته ای از سران بابیه دوستی و ارتباط داشت و به این مناسبت چندی نیز در معرض تهمت همکاری با آنان قرار گرفت، برای تبرئه خود به تألیف این اثر پرداخت. با این وصف، او در بررسی این واقعه جانب انصاف را نگه داشت و به اغراق و گزافه گویی روی نیاورد. نثر این کتاب ساده و روان و گویا و بی تکلف است. بخش آخر آن را عبدالحسین نوایی تصحیح کرده و با عنوان «فتنه باب» (تهران، ۱۳۵۱ هجری شمسی) به چاپ رسانده است.

اعتضادالسلطنه تنها یک پسر به نام محمدحسن میرزا داشت که در سال ۱۳۰۹ هجری قمری لقب «معتضدالسلطنه» یافت و در ۱۳۲۲ هجری قمری حاکم گلپایگان و خوانسار شد و سرانجام در ۱۳۰۷ خورشیدی درگذشت. محمدحسن میرزا دو همسر داشت: گوهر ملک محترم السلطنه و انور الدوله. از محترم السلطنه فرزندانی به نام‌های ملک قاجار، زینت ملک، عترت السلطنه، گل پیراهن خانم و حسین میرزا امجد الملک، و از انور الدوله نیز پنج فرزند به نام‌های بریه آفاق السلطنه، محمدعلی میرزا، محمدتقی، محمدباقر و علیقلی سالار باقی ماند که بعدها نام خانوادگی «اعتضادی» را برای خود اختیار کردند.

نیای مادری
مادر زینت ملک، گوهر ملک محترم السلطنه، نیز از دودمان قاجار بود. پدر او احمدمیرزا معین الدوله، فرزند عباس میرزا، و مادرش بلقیس خانم جهانبانی، فرزند سیف ا... میرزا، بود. سیف ا... میرزا چهل ودومین پسر فتحعلی شاه قاجار بود که در ۱۴رجب ۱۲۲۹ هجری قمری در تهران به دنیا آمد. او، پس از تحصیلات مقدماتی ، در ۱۲۵۲ هجری قمری به حکومت سمنان منصوب شد و پس از آن به حکومت قزوین و سپس ملایر و تویسرکان رسید.

خواهر بزرگ بلقیس خانم، خجسته خانم، ملقب به «تاج الدوله» و معروف به «تاجی»، دومین همسر عقدی ناصرالدین شاه و مادر دومین ولیعهدش، معین الدین میرزا، بود که پس از جلوس ناصرالدین شاه بر تخت سلطنت به عقد او درآمد. نوادگان سیف ا... میرزا در دوره قاجار و پهلوی عهده دار مشاغل نظامی مهمی شدند. آنان، پس از اجباری شدن نام خانوادگی در دوره رضاشاه، نام «جهانبانی» را برگزیدند.
پدر محترم السلطنه نیز از رجال شناخته شده قاجاری بود. احمدمیرزا معین الدوله (۱۲۳۴-۱۳۱۰ هجری قمری)، شاهزاده قاجار، پسر دهم عباس میرزا و برادر تنی خسرومیرزا، جهانگیرمیرزا و مصطفی قلی میرزا بود. مادر این چهار برادر دختر یارمحمدبیگ، از خوانین طایفه ترکمن آذربایجان، بود.

روزگار زندگی زینت ملک
از میان فرزندان معتضدالسلطنه، زینت ملک ذوقی ادبی داشت. او که متولد نیمه دوم سده سیزدهم شمسی بود و تحصیلات خود را با وجود اوضاع خاص و سخت آن دوره ادامه داد. با نگاهی به اشعار او، می‌توان دریافت که او در تهران به دنیا آمده، اما پس از مدتی رخت سفر بسته و به مشهد آمده و مدتی در اینجا زندگی کرده است. وی که پرورده یکی از خانواده‌های روشنفکر و فرهنگی بود از زنان باسواد، پویا، خوش زبان و سخنور دوره خود بود. زینت ملک، که بیشتر اشعار خود را در قالب غزل و با تخلص «زینت» سروده است، از راه مقاله نویسی و سرودن شعر در اندک مدتی مشهور شد و توانست به شاعران هم عصر خود، اشخاصی همچون ایرج میرزا، ادیب نیشابوری و ملک الشعرا بهار، نزدیک و با آن‌ها هم سخن شود.

درون مایه اشعار
زینت ملک، با تکیه بر تحصیلات ادبی خود تحت تعلیم یک معلم سرخانه و نیز ذوق ادبی سرشاری که داشته است، اشعاری عاشقانه و آیینی و با مضامین مشروطه خواهی و ایران دوستی سروده است. «یار مشروطه طلب» یکی از این سروده هاست: «یار مشروطه طلب دلبر قانون دانم/ مستبد است به قتل من و من حیرانم// هیچ مشروطه ندیدم به چنین استبداد/ بخت بد بین که چه‌ها می‌رسد از دورانم// به وکیلان گرامی که در آنجا جمع اند/ پی تعمیر مبارک وطن ویرانم// به تقی زاده که یک گفته او خوب تر است/ ز همه دفتر خاقانی و از خاقانم// به همه انجمنان ویژه بدان مرکزی اش/ که چو پرگار در آن دایره سرگردانم// به سیاسی و به قانون اساسی قسم است/ که به جان طالب مشروطگی ایرانم».

زینت ملک، همچنین، اشعاری با عنوان «رازونیاز» و «به شاه خراسان» در مدح حضرت رضا(ع) سروده است. این شعرها مضامینی درددل گونه و لطیف و زیبا دارند: «آن شنیده ستم که زینت با سرود/ رو به سوی حضرت ثامن نمود// عرض حال خویش را آغاز کرد/ درد دل بر پادشه ابراز کرد// گفت شاها از وطن با اشتیاق/ با دوصد امّید با درد فراق// چون مرا عشق تو می‌باشد مدام/ پس غضب کردن بوَد بر من حرام// چون که در قلب مَنَت پیوند هست/ صبرت ای سلطان ثامن چند هست// چون من بیچاره بیمار آمدم/ پس به انظار همه خوار آمدم// چون مسلمان و یهود و روسْ تو/ می‌نسازی هیچ یک مأیوسْ تو// نه نصارا نه مَجوس و کافرم/ بلکه از هر مذهبی من بهترم// آمدم اینک پناهنده شدم/ حضرت ثامن تو را بنده شدم// این دل و این قلب و این جانم همه/ بر تو شد تسلیمْ ایمانم همه».

این بانوی شاعر، هم زمان با حمله قوای روس به حرم امام رضا(ع) و به توپ بستن گنبد آن، نیز شعری جالب توجه سروده است. در روز ۹ فروردین ۱۲۹۱ هجری شمسی، روس‌ها فاجعه ای بزرگ در مشهد رقم زدند و گنبد امام رضا(ع) را به توپ بستند. این ماجرا سبب واکنش بسیار مردم و سیاسیون شد. زینت ملک نیز در همان روزها این رباعی را، بالبداهه، برای این واقعه سرود: «یک معجزه بی سروصدا می‌بینم/ نابودی تخت نیکلا می‌بینم// ویرانی روس و خلع شا می‌بینم/ این معجزِ شاه دین رضا می‌بینم».

این شعر به نوعی پیش بینی شاعر بود. حمله روس‌ها به حرم در سال ۱۹۱۲ میلادی رخ داد. پنج سال بعد از این واقعه، نیکلای دوم، تزار روسیه که آمِر این حمله بود، سقوط کرد. سقوط او در جریان انقلاب روسیه رخ داد. نیکلای دوم، که در سال ۱۸۹۴ میلادی به سلطنت رسیده بود، در ایام حکومت خود با چالش‌های متعددی، ازجمله نارضایتی‌های داخلی و جنگ جهانی اول، روبه رو شد که درنهایت به کناره گیری از سلطنت انجامید. چند ماه بعد، بلشویک‌ها او و خانواده اش را اعدام کردند.

مراودات ادبی با ملک الشعرا بهار
چنان که آمد، زینت ملک با ادیب اول، میرزاعبدالجواد نیشابوری، ایرج میرزا و ملک الشعرا بهار مراودات ادبی داشت. او شعری در مدح بهار سروده که در یکی از نشریات آن زمان منتشر شده است:
«ایران چو کاخ علم بر او استوار شد/ اول فضیلتش به خراسان قرار شد// شد مدفن امام و بشد مخزن علوم/ بس خاک توس مستحق افتخار شد// فردوسی آن ادیب سخنگوی بی نظیر/ از گلْسِتان دانش توس آشکار شد// حسن کمال گلشن عرفان چو بنگری/ نام بزرگ از اسدی یادگار شد// خورشیدوار سر زده بیرون ز خاک شرق/ استاد فضل فرخی نامدار شد// رحمت به خاک پاک خراسان که از ازل/ خلد برین و روضه رضوان شعار شد// بر شاعران توس همین یک مقام بس/ هریک ز اهل قدس در این روزگار شد// هرگز نمرد آن که به جنت مکان گرفت/ جاوید و زنده مفتخر و پایدار شد// مدح ملک خدا ز ازل گفته تا به حشر/ وصفش همین که تا به ابد نوبهار شد// زینت چو بلبلی بخروشد به پای گل/ شوقش به نوبهار نه یک صدهزار شد».

مدتی بعد، او چکامه ای برای بهار فرستاد تا ملک الشعرا آن را در مجله «نوبهار» منتشر کند، اما این اتفاق به هر دلیل نیفتاد. زینت ملک که ناراحت شده بود، در گلایه از بهار، شعری به نام «غم نبُوَد» سرود و برای او ارسال کرد: «نام من گر به مجله نبری غم نبود/ که تو را گفت مرا رَقبه اعظم نبود؟// گفتی او زن بوَد و پاسخ وی لازم نیست/ زینت از جمله مردان جهان کم نبود// نوبهار تو خزان می‌کنم از نیش زبان/ بهتر از خود تو مپندار به عالم نبود// شعر هر عالی و دون را به جراید دیدم/ ملکا از من این جمع مقدم نبود// من ندانستمی ای رهبر فضل و دانش/ رشته الفت کوتاه تو محکم نبود// به غلط آن همه شوق و شعفم بود ز تو/ گر چنین است که بر ابروی من خم نبود». بهار نیز در دو بیت چنین پاسخ داد: «زینتا در غزل خویش به هنگام عتاب/ گفته بودی تو که بر ابروی من خم نبود// غم ما از خم ابروی نکورویان است/ گر به ابروی تو خم نیست مرا غم نبود».

فرجام زندگی
سندی به شماره ۶۱۵۳۲ در مرکز اسناد آستان قدس رضوی موجود است که عنوان آن چنین است: «مکاتبه پرویز با امجدالسلطان درخصوص احوالات شخصی، فوت زینت ملک، دختر محترم السلطنه، به علت بیماری سل، ملاقات با امجدالملک، عدم پذیرش تقاضای انتقالش از مشهد به تهران، و اوضاع آب وهوا در شهر مذکور». در بخشی از این نامه -که تاریخ ۸ اردیبهشت سال ۱۳۰۶ هجری شمسی دارد- آمده است: «درخصوص خانم محترم السلطنه، مرقوم فرموده بودید قریب به یک ماه پس از ورود فدویْ زینت ملک خانم، جلیله ایشان، به قرار معلوم به علت مرض سل به رحمت ایزدی پیوست. خودشان هم اغلب مریض می‌باشند. مخصوصا، چند روز قبل، آقای امجدالملک را ملاقات نموده، فرمایشات جناب عالی را ابلاغ، خیلی هم سلام رساندند، عرض کردند، چون در چند ماه قبل چنین قضیه ای رخ داده بود، نخواستم در این موضوعِ فدوی به ایشان تصدیع بدهم.»

با توجه به اینکه مطابق نامه «در چند ماه قبل» چنین قضیه ای رخ داده بوده است، زینت ملک در اواخر سال ۱۳۰۵ هجری شمسی درگذشته است. در کتاب «کارنامه زنان کارای ایران از دیروز تا امروز»، مؤلف مدعی است که زینت ملک در سال ۱۲۷۰ هجری شمسی متولد شده و ۳۰ سال عمر کرده است، اما این با واقعیت جور درنمی آید. با نگاهی به اشعار شاعر، می‌توان دریافت که او در زمان مرگ حداقل ۳۷ سال داشته است. زینت ملک، در یکی از اشعارش که در مدح امام رضاست، چنین گفته است: «سرم پر ز شوق و دلم پرامید / رسیدم به درگاه شاه شهید// بسی رنج بردم در این سی و پنج/ که شاه رضایم دهد تاج و گنج// نحوست ز بختم که بیرون برفت/ نهادم قدم اندر این سی و هفت». ملکه اعتضادی هم سن عمه خود را در زمان مرگ ۴۰ سال ذکر می‌کند. با این تفاصیل، زینت ملک حدود سال ۱۲۶۵ هجری شمسی متولد شده بوده است.

***

چوپان به خواب و بسته سگ و گله بی پناه
گرگ ار تمام را دَرَد از هم غریب نیست
آن مملکت که جهل بر او هست حکمران
گر شد اسیر بند اجانب عجیب نیست
گر خصم خیره چیره به ما شد عجب مدار
زیرا ز علم و دانش ما را نصیب نیست
تا چند دل به فقر و مذلت نموده خوش؟
ای قوم همتی که مجال شکیب نیست
درد وطن ز حرص وزیران فزون تر است
دردا که درد مهلک ما را طبیب نیست
گر نیست نغز و خوب و ادیبانه شعر من
عیبش مکن که زینت مسکین ادیب نیست
(زینت ملک)

اشعار فوق از نتایج طبع یکی از خوانین محترمه است که ما برای تشویق و برای اینکه نمونه ای از افکار و احساسات نسوان محترم ایرانی است به درج آن پرداختیم.(فکر آزاد)

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...