کتاب «دیرش روایی» به‌تازگی توسط انتشارات فرهنگستان هنر منتشر شده است. کتاب به شرح زیرگونه‌های اصلی دیرش یعنی حذف، تلخیص، صحنه و درنگ به تنظیم تندی و کندی یا بلندی و کوتاهی زمان روایی نسبت به زمان داستانی می‌پردازد. ایبنا گفت‌وگویی با بهمن نامورمطلق، نویسنده کتاب و رئیس فرهنگستان هنر داشته است که در ادامه می‌خوانید:

خلاصه کتاب دیرش روایی» بهمن نامورمطلق

کمی درباره کتاب جدید خود «دیرش روایی» توضیح دهید.
به‌طور کلی در حوزه روایت‌شناسی در ایران بسیار کم کار شده است. روایت‌شناسی دانشی است که در گذر زمان، به‌خصوص قرن ۲۰ بسیار به آن پرداخته شده و نظریات بسیاری درباره آن تبیین شده و نظریه‌پردازان متعددی پیدا کرده است. به‌دلیل گسترش دانش روایت‌شناسی، بسیاری از روایت‌های ادبی و هنری در کشورهای دیگر روبه‌رشد هستند. متأسفانه در ایران به این دانش کمتر پرداخته‌ایم؛ البته که کار شده اما بسیار کم بوده و عموم آن ترجمه بوده‌ است. روی‌هم‌رفته این دانش در ایران چندان شناخته‌شده نیست. به‌نظر من دلیلی که روایت‌های ایرانی در ادبیات و سینما و هنر ضعیف عمل می‌کنند، نبود شناخت کافی و مطلوب از دانش روایت‌شناسی است.

«دیرش روایی» به سایر هنرها چه ارتباطی دارد؟
یکی از کارها و امتیازاتی که در حوزه روایت‌شناسی از آن برخوردار هستیم استفاده از آن در حوزه اقتباس است. ما گنجینه بزرگ ادبیات در کشور داریم اما متأسفانه در دوره معاصر نتوانسته‌ایم به‌خوبی از آن در سینما بهره بگیریم.
دانش روایت‌شناسی و زمان سه بخش مهم به نام چینش، دیرش و بسامد دارد. دیرش یکی از عناصر زمانی در روایت محسوب می‌شود که من در این کتاب درمورد این قسمت توضیح داده‌ام و امید دارم در کتاب‌های بعدی راجع به موضوعات دیگر نیز صحبت کنم. البته که قبلاً کتابی با عنوان «تراروایت» کار کرده بودم.

دیرش روایی چه معنایی دارد؟
وقتی ما از زمان روایی صحبت می‌کنیم در واقع تفاوت میان زمان داستان و زمان روایت مورد نظر ماست. داستان، حادثه‌ای است که اتفاق افتاده و روایت، نحوه بیان آن حادثه است. مثلاً فردی ۵۰ سال زندگی کرده و ما می‌خواهیم این ۵۰ سال را در یک رمان یا فیلم توضیح دهیم. آن ۵۰ سال دچار دیرش داستانی می‌شود تا از یک داستان ۵۰ساله یک روایت ثانویه ۲ساعته را به مخاطب نشان دهیم. ما در سینما نمی‌توانیم ۵۰ سال فیلم بسازیم. به همین سبب آن را تبدیل به یک سریال ۳۰ الی ۶۰قسمتی می‌کنیم یا یک فیلم سینمایی ۲ساعته از آن تولید می‌کنیم. ما باید برای این کار یک دیرش روایی ۵۰ساله را در یک دیرش روایی ۲ساعته به تصویر بکشیم. در آن‌جا بحث‌های اصلی دیرش آغاز می‌شود که چه چیزی را باید حذف کنیم، چه چیزی را باید خلاصه کنیم و چگونه این داستان در یک ظرف دوساعته به‌صورت متراکم در اختیار مخاطب قرار بگیرد و آسیب و گزندی نیز نبیند. فاصله بین این دو اتفاق دیرش روایی است و دیرش روایی به معنای کشیدگی زمان در دید مخاطب است.

چگونه می‌توان از این فن استفاده کرد؟
دیرش روایی ۴ شیوه اصلی دارد. حذف، تلخیص، صحنه و درنگ که هرکدام در زمان داستان تغییراتی ایجاد می‌کند تا به زمان روایت تبدیل شود. ما با زمان روایی داریم واقعیت داستانی را دست‌کاری می‌کنیم و آن را کم‌وزیاد می‌کنیم. گاهی نیز برعکس اتفاق می‌افتد؛ مثلاً اتفاقی در ۲۰ دقیقه رخ می‌دهد و ما می‌خواهیم این ۲۰ دقیقه را در ۲ ساعت به نمایش بگذاریم. آنجا با یک سری از عناصر دیرش سروکار داریم و آنجا که می‌خواهیم ۵۰ سال را در ۲ ساعت نشان دهیم با یک سری عناصر دیگر درگیر هستیم. این‌ها شیوه‌ها و فرصت‌هایی هستند که به ما امکان دست‌کاری زمان خطی را می‌دهند.

درواقع روایت به ما این امکان را می‌دهد که زمان خطی را بشکنیم و آن را دستخوش تغییر قرار دهیم تا از محدودیت‌های زمان خطی گذر کنیم. به‌طور مثال این دیرش به ما امکان می‌دهد در روایت فلش‌بک بزنیم و به عقب برگردیم درحالی‌که در زمان واقعی نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم. اما من در روایت می‌توانم به کودکی خود برگردم و سپس به ۳۰سالگی برگردم. این امکاناتی است که روایت به ما می‌دهد و در طول تاریخ تجربیاتی نیز به ما اضافه شده و عدم شناخت این موضوعات باعث می‌شود ما نتوانیم روایات شیرین، دل‌نشین، باورپذیر و تأثیرگذار را بسازیم و شناخت این‌ها می‌تواند به ما کمک کند که روایات ایرانی، روایات جذابی شوند و تأثیر بسیاری بر مخاطب بگذارند.

۴ شیوه دیرش چگونه هستند؟
این ۴ شیوه دیرشی هستند که به‌واسطه آن ما می‌توانیم طول روایت را کم یا زیاد کنیم.
در حذف، ما می‌گوییم به‌طور مثال از سال ۱۵ الی ۱۸ زندگی اتفاق خاصی برای این فرد نیفتاده است، به همین سبب آن را حذف می‌کنیم.
در تلخیص روایت را سریع‌تر و خلاصه می‌کنیم و دیگر آن را شرح نمی‌دهیم.
در صحنه، دیرش داستانی ما و دیرش روایی ما یکی می‌شوند تا صحنه شکل بگیرد. عموماً این بخش از روایات درباره دیالوگ‌ها و... هستند.
در درنگ نیز ما به‌طور مثال یک منظره را توصیف می‌کنیم. در این مورد، دیرش داستانی متوقف می‌شود و اتفاقی رخ نمی‌دهد و در کنار آن زمان روایی پیش می‌رود. این مورد دقیقاً خلاف حذف است.

دیرش چه کمکی به ما می‌کند؟
ما به کمک دیرش می‌توانیم روایت را برای مخاطب بهینه کنیم. اگر بخواهیم تمامی اتفاقات را برای او شرح بدهیم به‌شدت ملال‌انگیز خواهد بود؛ ولی اگر اتفاقات مهم را نگه داریم و دیگر اتفاقات را حذف کنیم یک روایت درست و مهم داریم که گیرایی را برای مخاطب ایجاد می‌کند.

وقتی ما روایت‌شناسی را بشناسیم می‌توانیم برای تولید یک اثر ادبی و هنری از آن استفاده کنیم. دیرش در این مورد است که چگونه زمان را کوتاه و بلند کنیم. اگر این فن را نشناسیم ممکن است اتفاقات مهم را حذف کنیم و دیگر اتفاقات را نگه داریم. یا جایی که نباید به توصیف منظره بپردازیم این کار را انجام می‌دهیم و زمان را از دست می‌دهیم. من به‌تازگی به تماشای دو فیلم در سینما رفتم که به عناوین آن اشاره نمی‌کنم، ولی دیدم که شیوه‌های زمانی اصلاً در آن‌ها رعایت نشده و همین شیوه خطی زمانی که ما در آن زندگی می‌کنیم و ملال‌انگیز است در فیلم هم ادامه دارد. متأسفانه بعضی از کارگردانان و نویسندگان ما با روایت‌شناسی غریب هستند و خودآموز شروع به کار می‌کنند که بسیار به هنر آسیب می‌زند.

با گذشت زمان دیرش روایی دچار تغییر و تحول شده؟ همان‌طور که می‌بینیم به دلیل افزایش سرعت زندگی کتاب‌های ادبیات کلاسیک امروزه به‌طور خلاصه‌شده و کوتاه به بازار می‌آیند.
در گذشته که سرعت زندگی کمتر بوده و مردم حوصله بیشتری داشتند، رمان‌های طولانی ده‌جلدی نوشته می‌شد و مردم از آن استقبال می‌کردند. آن را خریداری کرده و قبل خواب می‌خواندند. اما امروز روش و سرعت زندگی عوض شده، مردم به‌دنبال چکیده‌نویسی و چکیده‌خوانی رفته‌اند و می‌خواهند اطلاعات بسیاری را در زمان کوتاه دریافت کنند؛ به همین سبب دیرش‌های آثار هنری درحال کمتر شدن هستند. این مقوله درست است. میان دیرش و زمان، دیرش و فرهنگ‌ها روابطی مشهود است.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...