شماره ۵۷ فصلنامه ادبی «شوکران» ویژه‌نامه جورج اورول منتشر شد.

به گزارش ایسنا، «به شما نگاه می‌کنم» عنوان سرمقاله این فصلنامه ادبی است که توسط پونه‌ ندائی نوشته شده است.

 بخش مقاله‌ این شماره هم با این مطالب همراه است: «نویافته‌های زندگی نخستین بانوی سردبیر و ناشر مطبوعاتی در ایران» نوشته سیدفرید قاسمی که درباره عفت سیاح سپانلو است، و «بازخوانی سطرهایی از نشریه دانش به همراه اعلان‌ها»(یادداشت‌ها و اعلان‌های نخستین نشریه زنان در  ایران).

همچنین «جرج اُرول؛ نویسنده‌ای حقیقت‌طلب» نوشته مرتضی هاشمی‌پور، «زمان بسته شدن باغ‌های غرب فرارسیده» نوشته آرتور کوستلر با ترجمه رضا امینی، «هرکه دو پا دارد دشمن است» نوشته گراهام گرین با  ترجمه عبدالرسول شاکری (درباره «مزرعه حیوانات»)، «آیا با نفهیدن عاقل می‌مانند» از هربرت رید با ترجمه پویا هیبت‌اللهی (درباره «1984»)، «نویسندگان و لویاتان» نوشته جورج اورول با ترجمه مسعود فرهمندفر، «نقد فیلم دیکتاتور بزرگ» نوشته جورج اورول با ترجمه کاظم فیروزمند و سالشمار جورج اورول مطالب ویژه‌نامه فصلنامه «شوکران» هستند.

در بخش گزارش این شماره نیز این مطالب درج شده است: «از هر دو جهان آزادم» (نگاهی به زندگینامه بانوی سفرهای بی‌پایان) نوشته گیزلا وارگا سینایی و «جایزه‌ای برای کارگردان کره‌ای».

شماره ۵۷ فصلنامه ادبی «شوکران» با صاحب‌امتیازی، مدیرمسئولی و سردبیری پونه ندائی در ۴۸ صفحه با قیمت ۱۷ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...