بیش از سی سال از پایان جنگ تحمیلی می‌گذرد اما تاکنون پرسش‌های بسیاری درباره این جنگ باقی مانده است. یکی از مهم‌ترین سوالات در این باره رویکرد و رفتار شوروی در قبال این جنگ است. با وقوع انقلاب اسلامی ایران شوروی احساس پیروزی می‌کرد زیرا دیگر آمریکا در ایران پایگاهی نداشت و از ایران خارج شده‌بود از طرفی حکومتی بر سر کار آمده بود که می‌توانست بحرانی ویرانگر برای شوروی ایجاد کند.

نعمت‌الله ایزدی عملکرد شوروی در جنگ تحمیلی

انقلاب اسلامی ایران منجر به بیداری سیاسی ملل مسلمان شد و یکی از مناطقی که امکان نفوذ و اثرگذاری در آن وجود داشت مناطق مسلمان‌نشین شوروی بود. شوروی‌ها از طرفی بعد از ورود نظامی به افغانستان با بحرانی شدیدتر نیز روبرو شدند. ایران انقلابی به شدت مخالف این حضور بود و همواره شوروی ایران را متهم به حمایت از جنبش‌های اسلامی افغانستان می‌کرد. با وقوع جنگ تحمیلی با عراق معضلات شوروی عمیق‌تر هم شد. هرچند با این جنگ شوروی توانست نقش آفرینی ایران در افغانستان را کنترل کند. درک روابط عراق با شوروی در فهم رویکرد این ابرقدرت در جنگ تحمیلی بسیار حائز اهمیت است.

بعد از کودتای عبدالکریم قاسم و سقوط نظام پادشاهی عراق که مایل به غرب و بریتانیا بود، این کشور روابطش به مرور با شوروی بهتر شد. با وجود کودتاهای متوالی و دولت‌های نظامی کم‌دوام بعد از قاسم همچون عبدالسلام عارف، برادرش عبدالرحمن عارف و سپس حسن البکر آنچه برقرار بود تمایل عراق به شوروی بود. بعد از ماجرای جزایر سه‌گانه و حضور نظامی ایران در آنجا عراق در سال ۱۹۷۲ پیمان مودتی با شوروی امضا کرد که بسیار در روند جنگ تحمیلی موثر بود. اما به خاطر برخی ملاحظات شوروی چندان وفادار به این پیمان مودت نماند. شکست ایران در جنگ تحمیلی به معنای پایان حکومت اسلامی و روی کار آمدن یک دولت مایل به غرب بود زیرا شوروی آلترناتیو جدی در ایران نداشت.

«سازمان‌ها و جبهه‌های موجود طرفدار شوروی در ایران نظیر حزب توده و یا فدائیان خلق و احزاب و گروه‌های مشابه هیچ‌کدام در شرایطی نبودند که بتوانند به صورت مخالفان جدی حکومت که در یک شرایط فروپاشی احتمالی جانشینی برای رژیم باشند به حساب آیند.»ص۱۸

همین باعث شد تا شوروی هر زمان هر طرف جنگ رو به پیروزی بود با دخالت‌هایش مانع شکست طرف دیگر شود. از طرفی شکست عراق نیز به معنای شکست سلاح‌های روسی از غربی و نفوذ و گسترش انقلاب اسلامی در خاورمیانه بود!

«پس از فتح خرمشهر ایران اعلام کرد تا سرنگونی رژیم بعث عراق به جنگ ادامه خواهد داد و بنابراین حتی در مرزهای بین‌المللی نیز عملیات جنگی را متوقف نخواهد ساخت. پس اکنون وجهه همت شوروی‌ها می‌بایست حفظ رژیم عراق باشد، به ویژه که شوروی‌ها در این روند رقبایی نیز داشتند که در راس آن‌ها ایالات متحده آمریکا و فرانسه قرار داشتند. اگر این کشورها موفق می‌شدند بدون حضور شوروی رژیم عراق را حفظ کنند بسیار طبیعی بود که پایه‌های نفوذ آن‌ها در این کشور مستحکم و متقابلا از نفوذ شوروی کاسته شود. درست در همین دوران بود که زمزمه از سرگیری روابط رسمی دیپلماتیک آمریکا و عراق شنیده می‌شد.»ص۱۲۴

از طرفی همانند وضعیت ایران، در عراق هم شوروی آلترناتیو نزدیک به خود نداشت تا بتواند به جای صدام به قدرت برساند. جالب است شوروی بسیار تمایل داشت این جنگ هرچه زودتر به اتمام برسد اما همواره موانعی ظهور می‌کرد و این تمایل را تغییر می‌داد.

«تا قبل از افشای ماجرای ارسال پنهانی اسلحه از آمریکا به ایران در تاریخ سوم نوامبر ۱۹۸۶ نوعی تمایل به همکاری بین آمریکا و شوروی [به خاطر روی کار آمدن گورباچف] برای خاتمه دادن به جنگ تحمیلی مشهود بود. اما افشای این جریان برای مدتی جو سوءظن در روابط دو کشور در خصوص جنگ تحمیلی را تشدید کرد... رادیو مسکو آمریکا را متهم کرد که هدفش از این اقدام، جلب نظر محافل نظامی ایران به سوی آمریکا برای تامین منافع این کشور در ایران بوده است.»ص۵۵

نعمت‌الله ایزدی دیپلمات ایرانی و آخرین سفیر ایران در شوروی با بررسی اسناد و مدارک محرمانه در کتاب «عملکرد شوروی در جنگ تحمیلی» به بررسی همین مسائل پرداخته که چگونه شوروی سعی داشت تا تعادل را در جنگ حفظ کند و از آن در جهت منافع خود در افغانستان بهره ببرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...