ترجمه کاوه اکبری | اعتماد


اوتو رانک [Otto Rank] در کتاب «اسطوره تولد قهرمان: تفسیری روان‌شناختی از اساطیر» [The myth of the birth of the hero; a psychological interpretation of mythology] با احتیاط اما به ‌دقت می‌کوشد تا فصل مشترکی میان فرهنگ، اسطوره و کشمکش فردی تعریف کند. کار قوم‌نگاری او شایان توجه است، زیرا به‌ راحتی می‌تواند میان اسطوره‌های قهرمانی فرهنگ‌های گوناگون (از هندواروپایی تا پلی‌نزی) پل بزند و ریشه‌های مشترک اما پنهان‌شان را هویدا کند و سپس با مفاهیم روانکاوانه بیامیزد. فرضیه بنیادین او این است که مضامین و خیال‌پردازی‌ها (ناخودآگاه فرویدی) خود را از خلال رویاها، اسطوره‌ها و افسانه‌های پریان نشان می‌دهند؛ آن‌ هم با به‌ خدمت‌ گرفتن موتیف‌هایی که بازتاب‌دهنده عملکرد پنهان عناصر سرکوب‌ شده و تصعید یافته (تکانه‌های ناخودآگاهانه میل و پرخاشگرانه‌) کودکان در قبال سرپرستان یا بزرگسالان قدرتمند است.

اوتو رانک [Otto Rank] اسطوره تولد قهرمان: تفسیری روان‌شناختی از اساطیر» [The myth of the birth of the hero; a psychological interpretation of mythology]

رانک تعداد زیادی از اساطیر قهرمانی را تحلیل می‌کند و الگوی زیر را تشخیص می‌دهد: (۱) بزرگ‌زادگی (یا زاده‌ شدن از بطن باکره‌ای که خدایش بارور کرده)؛ (۲) یک پیشگویی خطاب به والدین که کودک نوزاده تهدید یا خطری برای پدرش به بار می‌آورد؛ (۳) رها شدن نوزاد در صندوقی بر آب (رودخانه یا دریایی)؛ (۴) نجات یافتن و بزرگ ‌شدن کودک به دست حیوانات یا والدین دون‌پایه و سرانجام (۵) بازگشت ظفرمندانه قهرمان که معمولا با گذر از هفت‌خوانی دشوار نزد والدین نخستین‌اش برمی‌گردد و گاه آنان را به عقوبتی دچار می‌کند و گاه نه. تحلیل رانک شامل اسطوره‌هایی است چون: سارگون و گیلگمش، شاهان بابلی؛ کارنا، قهرمان هندی؛ کوروش، پادشاه ایران؛ ادیپ و هرکول و پاریس و پرسئوس که جملگی قهرمانان یونانی‌اند؛ رموس و روملوس رومی؛ تریستان، اسطوره سلت؛ زیگفرید و لوهنگرین آلمانی و قهرمانان یهودی‌ـ‌مسیحی، عیسا و موسا.

نمونه عالی اسطوره قهرمان مبتنی است بر تراژدی شاه ادیپ، ‌اثر سوفوکل. با این ‌حال، قهرمانی‌گری را در هر یک از مراحل رشد بشر می‌توان تعریف کرد: (۱) در زنده‌ ماندن از خلال خود فرآیند زایش (رانک بعدها نظریه ضربه تولد را بر این اساس بسط داد)؛ (۲) در دوران کودکی، زمانی که کودک باید قدرت مطلق و متعالی خود را در قبال والدین پرتوان خویش نشان دهد تا ترس خود از طردشدگی را جبران کند (به ‌اصطلاح فرویدی، عقده خانواده خیالی)؛ (۳) در نوجوانی، زمانی برای عرض‌اندام و شوریدن بر پدر یا چهره‌های مقتدر؛ (۴) در جوانی، جایی که فرد سابقا شورشی و متنفر از پدر باید در جهان پا سفت کند و شغل و جفتی بیابد و (۵) در مناسک گذار آرام فرد از نسلی به نسل دیگر.

تفسیر رانک از اسطوره‌ها کاملا روان‌شناختی است. صندوق یا سبد نماد زهدان است و آب نماد تولد ماست. کودک که هستیم، والدین خود را می‌ستاییم (تولد در خانواده اصیل) اما بزرگ‌تر که می‌شویم دیگر آنها همانی نیستند که ما گمان می‌کردیم؛ آنها مایه سرافکندگی و شرمساری ما می‌شوند. بعدتر، ما به ضعف‌های خودمان پی می‌بریم و نظر بهتری به والدین‌مان پیدا می‌کنیم (والدین دون‌پایه دوباره والامقام می‌شوند). در روان‌شناسی بالینی ‌کودکان، این مضامین جداشدگی، صورت آرمانی بخشیدن به والدین فقید و خیال‌پردازی‌ در باب نجات‌یافتن و بازگشت به خانواده، همگی بسیار متداولند، اما باید این را هم در نظر گرفت که برخی اساطیر باستانی بر مبنای واقعیت‌های ناخوشایندی مانند دشواری بقا، کودک‌کشی و نگرش‌های فرهنگی به زنان و کودکان شکل گرفته‌اند. به بیان دیگر، اسطوره‌ها از ماهیت بشر و کشمکش‌هایش سخن می‌گویند، اما هر چند که خود اسطوره‌ها- طبق تعریف- ثابت و بی‌تغییرند، تبیین‌ها و تفسیرهای اجتماعی و فرهنگی آنها می‌تواند بسته به زمان و فرهنگ تغییر کند. رانک بعدها راه خود را از فروید جدا کرد و به ‌جای تاکید بر حل عقده ادیپ به منزله نیرویی در فرآیند رشد (کودک به‌ویژه پسر از جانب پدر بابت عشق و محبت مادر احساس خطر می‌کند، اما یارای رقابت با این فرد قدرتمند را ندارد و در نتیجه می‌کوشد همانند پدر شود) کوشید تا بر عوامل پیشاادیپی تاکید ورزد (ترس جدایی از مادر قدرتمند و نیز گرمی و عطوفتی که فرد به مادر و پدر احساس می‌کند). رانک به‌ همراه شاندور فرنتزی و جان بالبی، زیاده‌روی فروید در تاکید بر خصومت و رقابت، به ‌منزله ویژگی اساسی رشد و سرشت انسان را تصحیح کرد.

اگرچه که عقاید روانکاوانه رانک در باب اسطوره‌های قهرمانی بیش ‌از حد به ورطه تحلیل می‌افتد، این کتاب خواننده را به ژرف‌اندیشی در قهرمانان زندگی خود (مادر و پدر) یا قهرمانان امروزی جامعه وامی‌دارد؛ خواه این قهرمان ورزشکاری معلول چون «تری فاکس» باشد که الهام‌بخش میلیون‌ها نفر شد و خواه کودکی باشد قحطی‌زده‌ و آلوده به ویروس اچ‌آی‌وی که به همراه مادرش توانسته در آفریقا و در شرایطی دشوار زنده بماند. این کتاب مصداق خوبی از فریبندگی بی‌حدوحصر روانکاوی است؛ طرفه ‌آنکه بنیانگذاران و تکنیک‌های این رشته نیز خود به سرعت بخشی از اسطوره‌شناسی غربی شده‌اند.

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...