رسیدن‌به لذتِ رهایی انسان‌های اولیه | ایران


جان ماکسول کوتسی یا جی. ام. کوتسیا [J. M. Coetzee] در ایران نویسنده مشهوری نیست. این گمنامی‌اش هم عجیب به نظر می‌رسد. چون نویسنده هلندی‌تبار اهل آفریقای جنوبی در سال 2003 جایزه نوبل ادبیات را برده است و چنین موفقیتی برای هر نویسنده‌ای اتفاق نمی‌افتد و بردن نوبل به تنهایی عاملی مهم برای شناخت نویسندگان به شمار می‌رود.

جان ماکسول کوتسی یا جی. ام. کوتسیا [J. M. Coetzee] خلاصه زندگی و زمانه مایکل ک» [Life and times of Michael K.‬]

انزوای آقای نویسنده
معروف‌ترین کتاب کوتسیا در ایران، «زندگی و زمانه مایکل ک» [Life and times of Michael K] نام دارد. او این کتاب را در سال 1983 میلادی منتشر کرد و توانست با آن جایزه بوکر و جایزه فمینا را ببرد. پس از وقفه‌ای چند ساله، کتاب در سال 1383 با ترجمه مینو مشیری و توسط نشرنو به بازار آمد. اما کتاب، خیلی مرتب و منظم تجدید چاپ نشد و گاهی پس از اتمام چاپ در بازار کمیاب یا نایاب می‌شد.
شاید بخشی از گمنامی کوتسیا و کتاب‌هایش در ایران به خصوصیات اخلاقی او برگردد. او به شدت آدمی اهل انزواست و از هیاهو و حاشیه‌های رسانه‌ها فاصله می‌گیرد. شیوه عجیب و غریب کوتسیا برای زندگی، چهره‌ای نسبتاً ناشناخته از او به مخاطبان آثارش می‌دهد.

این نویسنده‌ آفریقایی برای گرفتن دو جایزه بوکر به لندن نرفت و سال 2003 هم پس از دریافت جایزه نوبل حاضر به انجام گفت‌وگو با خبرنگاران نشد. او در جایی در نقل قولی زیبا و جالب توجه چنین نوشته است: «راه سومی میان حرف زدن و سکوت کردن وجود دارد و آن ادبیات است. زبانی که من با آن سخن می‌گویم مناسب نوشتن است، نه گفت‌وشنود.» منتقدان سبک پاکیزه و جمع و جور کوتسیا را نمایانگر نحوه زندگی پارسایانه او می‌دانند. او گیاهخوار است، عاشق دوچرخه سواری است و به هیچ عنوان به مشروبات الکی لب نمی‌زند.

دقت در خوانش
«زندگی و زمانه مایکل ک» به‌عنوان معروف‌ترین اثر کوتسیا تا به حال جوایز زیادی کسب کرده و موجب شده تا نام خالقش بیشتر در محافل رسمی و عمومی شنیده شود. «زندگی و زمانه مایکل ک» به سبک و سیاق بعضی از رمان‌ها، کتاب آسان و متعارفی نیست و خواننده برای خواندن آن باید دقت زیادی به خرج دهد.

صحبت از چنین کتابی سخت خواهد بود. خواننده در کتاب با شخصیتی به نام «مایکل ک» آشنا می‌شود که تا پایان متوجه نام خانوادگی‌اش نمی‌شود. نویسنده در کتاب به سیستم حکومتی آپارتاید در آفریقا نقدهای جدی دارد و از شرایط سخت زندگی آدم‌ها در چنین جوامعی سخن می‌گوید. صاحب‌نظران کوتسیا را شکاکی بسیار دقیق می‌نامند که بی‌رحمانه از اصول اخلاقی سطحی و بزک کرده تمدن غرب انتقاد می‌کند.
داستان مایکل در بحبوحه جنگ داخلی آفریقا می‌گذرد. خواننده در ابتدای کتاب، مایکل را نوزادی لب‌‌شکری می‌بیند و انگار این نقص شرایط را برای او سخت‌تر خواهد کرد. سیمای نوزاد حتی برای مادرش نیز خوشایند نیست. هرچه مایکل بزرگتر می‌شود، وضع او هم بدتر می‌شود. مایکل را به خاطر نقص مادرزادی و کم هوشی‌اش از مدرسه اخراج می‌کنند و او در یک مرکز نگهداری کودکان دارای نقص عضو بزرگ می‌شود.

خلاقیت در ریتم کتاب
نویسنده تمرکز زیادی را در فصل اول گذاشته و بخش زیادی از حجم کتاب مربوط به این فصل است. ریتم کند و آهسته این فصل هم تمهیدی از سوی نویسنده است تا خواننده بیشتر و بهتر با فضای ذهنی مایکل آشنا شود و پی به درونیات او ببرد. کوتسیا به شکل خلاقانه و هوشمندانه‌ای ریتم را در خدمت شخصیت‌پردازی گرفته است.
مایکل به‌عنوان شخصیت اصلی کتاب، در طول داستان به یک رهایی می‌رسد. او با وجود مشکلات بسیار، تلاش می‌کند تا آزادی و آزادگی‌اش را حفظ کند و تسلیم نشود. مایکل در طول تلاش و تقلایش برای زنده ماندن در نهایت سادگی، هیچ خواسته‌ عجیبی ندارد. او فقط می‌خواهد کرامت انسانی‌اش حفظ شود.

کوتسیا در پایان به‌دنبال نشان دادن یک پایان‌بندی خاص و مشخص به خواننده نیست و بیشتر به‌دنبال نشان دادن تکوین و تحول شخصیت اصلی کتاب بوده است. شاید «زندگی و زمانه مایکل ک» به نسبت بسیاری از رمان‌های مشهور از اتفاقات و وقایع کمتری برخوردار باشد ولی انتشار چنین کتاب‌هایی و خوانده شدنش در ایران، اتفاق مهمی است که باید رخ دهد. کتاب‌هایی از این دست را باید با طمأنینه و دقت خواند و با پایان یافتن کتاب، آن اثر جادویی در ذهن خواننده اتفاق خواهد افتاد، چرا که خواننده با جهانی تازه و شیوه‌های روایتی جالب توجه آشنا شده است که هیچ گاه از ذهن او پاک نخواهد شد.
آشنایی با سبک و خلاقیت نویسنده در این کتاب، خوانندگان و نویسندگان ایرانی را با شیوه‌های خلاقانه نویسندگی آشنا می‌کند. قطعاً به خاطر وجود همین خلاقیت‌ها، کوتسیا را لایق بردن جایزه نوبل دانسته‌اند.

آغاز جنگ داخلی
پس از آشنایی‌های اولیه با شخصیت مایکل، ماجرای اصلی او زمانی شروع می‌شود که جنگ در شهر درمی‌گیرد. نویسنده، بخش اول کتاب را با ریتم کندی روایت می‌کند و سعی دارد جزئیات زیادی از شخصیت‌ها به خواننده بدهد. در کل رمان از سه بخش تشکیل شده که در بخش اول و سوم، داستان از زاویه‌دید دانای کل و در بخش دوم از زبان اول شخص روایت می‌شود. همین درهم آمیختگی روایت‌ها، شاید در ظاهر کمی گیج کننده به نظر برسد ولی تا پایان انسجام خود را حفظ می‌کند.
شروعِ جنگِ داخلی کابوس وحشتناکی برای همه است. مایکل برای زنده ماندن، مادر بیمارش را سوار بر گاری‌ای کهنه می‌کند و به راه می‌افتد. روزهای سختی در پیش است. مایکل همین‌طور که در خیابان‌ها راه می‌رود، باید مادرش را نیز با خودش بکشد. تلاش برای بقا، مهم‌ترین هدف مایکل است. او نمی‌خواهد در این جنگ داخلی که نقشی در آن ندارد، اسیر یا کشته شود.

مرگ مادر
مرگ مادر، اولین ضربه سخت را به مایکل می‌زند. مادر بیمار توان آمدن این همه راه را ندارد. مادر در بیمارستانی شلوغ می‌میرد و مایکل باید به تنهایی مسیرش را ادامه دهد. حالا مایکل رهاتر حرکت می‌کند: «دیگر به ساعات منع عبور و مرور اهمیت نمی‌داد. خاطرجمع بود که طوریش نمی‌شود؛ اگر هم می‌شد اهمیت نداشت.»

شخصیت غیرعادی مایکل باعث می‌شود تا او در مواجهه با موقعیت‌های دشوار و جانکاه بهتر عمل کند. او با طبیعت ارتباط خوبی دارد و به دیگران آزاری نمی‌رساند. او از زندگی در طبیعت و به دور از آدم‌ها درس‌های زیادی می‌گیرد و خودش را بهتر با محیط اطرافش تطبیق می‌دهد. او به سبک انسان‌های اولیه شکار و کشاورزی می‌کند: «اکنون، در ظرف چند هفته، احساس می‌کرد زندگی جنب و جوش گرفته‌اش به شدت با قطعه زمینی که کشت کرده بود و دانه‌هایی که در آن نشانده بود، پیوند خورده است.»

مایکل در جایی خارج از زمان، با طلوع و غروب آفتاب زندگی می‌کند. حالا او در جایی دورافتاده و حاشیه‌ای، به دور از جنگ و آدم‌ها، زندگی ساده و ابتدایی خودش را دارد. او در زندگی جدید، احساس می‌کند آدم دیگری شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...