به گزارش فارس، آیین رونمایی از کتاب «ایستاده‌ام» خاطرات هادی صدقی به قلم حسین گلدوست که انتشارات روایت فتح آن را منتشر کرده، همزمان با هفته دفاع مقدس در فرهنگسرای امید برگزار شد.

سرهنگی: آلمان به ضرب ادبیات جنگش ایستاده است

آلمان به ضرب ادبیات جنگش ایستاده است

مرتضی سرهنگی، مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری، در این مراسم با اشاره به سختی‌های نوشتن از جنگ گفت: نوشتن از جنگ سنت است، هر جنگی در روز و ساعت معینی آغاز می‌شود و در روز و ساعت معینی نیز تمام می‌شود ولی دامنه مطالعاتی آن تا قرن‌ها ادامه پیدا می‌کند.

وی افزود: برای مثال با وجود اینکه بیش از نیم قرن از پایان جنگ دوم می‌گذرد ولی هنوز درباره این جنگ سخن گفته می‌شود و آثار مکتوب منتشر می‌شود. بسیاری می‌گویند اگر آلمان‌ها به جای لنین‌گراد سمت مسکو رفته بودند، مسکو سقوط می‌کرد و لنین‌گراد نیز به دنبال فتح مسکو سقوط می‌کرد. پس می‌بینیم که هنوز درباره این جنگ و آثار آن حرف زده می‌شود. از این حیث روس‌ها نیز جنگشان مثل ما بود چون آنها نیز دفاع کردند. آنها اتحادیه نویسندگان جنگ دارند که رئیس آن یک ژنرال برجسته روس است که در جنگ حضور داشته است.

سرهنگی گفت: انرژی و نیرویی در جنگ وجود دارد که می‌تواند زنده کند و حرکت درست کند. سربازهای زمان جنگ هم عمر معینی دارند و اگر زود سراغشان نرویم از دست می‌روند. در همایشی در تبریز شرکت کردم که گفتند طی یک سال قبل حدود ۶۰، ۷۰ نفر از آزادگان را از دست داده‌ایم و این یعنی از دست دادن ۶۰ کتاب.

مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری در بخش دیگری از سخنانش یادآور شد: امروز آلمان به ضرب ادبیات جنگش ایستاده هرچند آنها جنگ‌افروز بودند و طبیعتا ادبیاتشان ضدجنگ است و علیه فقر، سیاهی، تباهی در داستان‌هایشان حرف می‌زنند که ثمره جنگ است ولی در آخر روزنه امیدی دیده می‌شود و معتقدند اگر امروز هیتلر نیست ولی آلمان هست!

سرهنگی در پایان تصریح کرد: سربازی که خاطرات خود را نمی‌نویسد جنگش را ناتمام رها کرده است.

قرار است راوی فتوحات باشیم

محسن دریالعل مدیر انتشارات روایت فتح در این مراسم با اشاره به مسیری که این نشر برای انتشار آثار در پیش گرفته، یادآور شد: ما قرار است راوی فتوحات انقلاب اسلامی باشیم و این فتوحات می‌تواند در هر زمانی اتفاق افتاده باشد. حتی می‌تواند راوی شکست‌هایی باشد که برای ما فتوحاتی به همراه داشته است. ما می‌خواهیم فتوحات را روایت کنیم و برای این برنامه داریم.

...

کتاب «ایستاده‌ام» عنوان کتابی‌ست که به بیان خاطرات هادی صدقی از واحد اطلاعات و عملیات در مبارزات با ضدانقلاب در جنگل‌های گیلان پرداخته و خاطرات هشت سال جنگ وی را بیان می‌کند.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«آنقدر دویدم که از نفس افتادم و دقیقاً به خط اصلی دشمن برخوردم. یک سرباز عراقی نگهبانی می‌داد و وقتی رسیدم پشتش به من بود. خودم را انداختم داخل کانال، چشم از او برنمی‌داشتم.
نفسم که چاق شد فکر کردم حالا چه کار کنم. خوشبختانه بولدوزری صدمتر آن طرف‌تر کار می‌کرد و باعث شده بود نگهبان‌ها صدای دویدن و پریدن ما را نشنوند و تمرکزشان کمتر بشود. دو نفر دیگر تیم ما داخل کانال‌های دیگر رفته بودند و با همدیگر هیچ ارتباطی نداشتیم.
فقط یک نفرمان دوربین داشت که در این شرایط چندان به دردبه‌خور نبود. خودم را به دیواره کانال چسباندم، چون سایه بود نگهبان من را نمی‌دید. با خونسردی تمام بالای سرم راه می‌رفت. هرگز فکر نمی‌کردند ما تا اینجا آمده باشیم. آنقدر به من نزدیک بود که جزئیات لباس و صورتش را می‌دیدم…»

این کتاب با قلم حسین گلدوست و تحقیق محمدعلی زمانیان در ۲۴۸ صفحه مصور توسط انتشارات روایت فتح منتشر شده است.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...