جنون، سردرگمی، دورویی و تمام | آرمان ملی


امانوئل کارر [Emmanuel Carrère]، نویسنده فیلمنامه نویس و کارگردان فرانسوی را با کتاب «سبیل» شناختم. در همان چند صفحه اول کتاب فهمیدم که نویسنده قدرت داستان پردازی و استفاده از المان‌های ادبی را تا سر حد ممکن دارد و می‌شود روایتهای او را با تکیه بر این هنر خواند. و «خصم» [The Adversary: A True Story of Monstrous Deception] کتاب بعدی او بود که به محض وارد شدن در کتابفروشی برش داشتم نگاهش کردم و مطمئن شدم اگرچه قرار نیست با خیال پردازی‌های نویسنده مواجه شوم و یک ناداستان بر پایه حقیقت پیش رویم است اما خوش خوان است و قلم روایتگر کارر برای تعریف کردن ماوقع، حتما گیرا خواهد بود.

«خصم» [کتاب L'adversaire (The Adversary: A True Story of Monstrous Deception) امانوئل کارر [emmanuel carrère]

سال ۱۹۹۳ در فرانسه اتفاقی مهیب رخ می‌دهد. این اتفاق تا ماه‌ها و شاید سالها تبدیل به تیتر اول روزنامه‌ها و جراید فرانسه می‌شود و مطمئنا نمی‌شد به راحتی از کنار آن عبور کرد. حقیقتی عریان از جنون، از نیرنگ و از خصمی که به ناگاه گریبانگیر آدمی می‌شود و او را به ورطه نابودی می‌کشاند. ژان کلود رومان به ظاهر پزشکی موفق و مردی ست که می‌شود در تمام ارکان اجتماعی فرهنگی و آکادمیک به او اطمینان کرد و همه او را به عنوان انسانی موفق مثال می‌زنند. حال آنکه نیرنگ و ریا اولین دستاورد ژان کلود در تمام دوران زندگی اش بوده و است. رومان در یک روز، پدر، مادر، همسر و فرزندانش را به قتل می‌رساند. شیطان در وجود او جولانگاهی پیدا می‌کند تا به واسطه این اتفاق مهیب پرده ریا بیافتند. و «... ژان کلود نمی‌دانست اولین ضربه از کجا وارد خواهد شد. اما تردید نداشت که گله سگهای شکاری دارند نزدیک می‌شوند. حساب‌های بانکی اش به زودی خالی می‌شدند و او هیچ امیدی نداشت که بتواند آن‌ها را از نو پر کند. مردم درباره اش حرف می‌زدند...» هویت دقیقا همان چیزی ست که در ژان کلود تعبیری متفاوت پیدا کرده است.

بحران هویت در این مرد آن قدر شدید است که گاهی خودش هم این دنیای ساختگی را باور دارد و گاهی به کل حقیقت وجودی اش را نادیده می‌گیرد. مطمئنا مقوله قتل و جنایت، موضوعی ست که نویسندگان بسیاری از آن بهره گرفته اند و در موردش نوشته اند. اما داستان خصم به زعم من یک تحلیل اجتماعی است. امانوئل کارر با نامه نگاری‌هایی که با ژان کلود دارد؛ می‌تواند رفته رفته به لایه‌های زیرین شخصیت او نفوذ کند و این گام را فراتر از آن بعد نویسنده بودنش برداشته است. نقش جزئیات و پرداختن به آن برای کارر بسیار پراهمیت بوده است و به همین دلیل شاید منبع اصلی این جنایت از دید او سرگذشت ژان کلود بوده است و زخم‌های کودکی، آثار روانی آن و در نهایت آن چیزی که به عنوان جنایتی هولناک بر همه عیان می‌شود. «... این شام هفتگی با کورین به بزرگترین ماجرای زندگی ژان کلود بدل شد. مثل چشمه ای بود که در بیایان می‌جوشد؛ پدیده ای نامنتظر و معجزه آسا. او دیگر تنها به این ماجرا می‌اندیشید به اینکه به کورین چه خواهد گفت...»

فریب، شاید نقطه عطف روایت کارر باشد. فریب هر آنچه در پیرامون اوست و در راس آن فریب خود با دروغی بزرگ. کارر در سرتاسر این کتاب به دقت آثار و علل تمام این معضلات را بررسی می‌کند. او نگاهی بسیار ریزبینامه به علل اجتماعی پدید آورنده این جنایت و آثار ناشناخته آن پرداخته است. کارر به عنوان راوی متنی روان و پر تعلیق نوشته است به نحوی که در راه کشف تمام حقایق زندگی ژان کلود، خواننده با جان و دل پیش خواهد رفت.

موضوع مهم دیگری که کارر آن را مورد بررسی قرار داده است، تاثیر دروغ‌ها و نیرنگ‌های ژان کلود بر اطرافیانش است. اتفاقی که اگرچه کاملا فردی می‌نمانید اما می‌تواند به معضلی اجتماعی تبدیل شده و عواقب آن گریبان دیگر اعضای اجتماع کوچک اطراف فرد را نیز بگیرد. کارر به مانشان می‌دهد که جهان بینی خطرناک ترین قاتل فرانسه تا سال ۱۹۹۳ چطور شکل گرفته است. بررسی کودکی، نوجوانی و جوانی ژان کلود توسط کارر به این ریشه یابی کمک بسیاری می‌کند. زندگی روستایی کلود و سخت گیریهای والدینش شاید بستر اولین حقه‌ها و نیرنگهای او شده باشد. کارر در روایت خصم نه تنها زندگی قاتل سنگدل فرانسه را زیر ذره بین قرار می‌دهد بلکه بخشی از زندگی خود را نیز در این هفت سال به تصویر می‌کشد. او در پی به تصویر کشیدن زندگی ژان کلود به زندگی گذشته خودش نیز نقب می‌زند و در خیلی از جاها سعی می‌کند تا با او همذات پنداری کند و همدل شود. «... تردید ندارم که او اینک برای دیگران نقش بازی نمی‌کند اما آیا این دروغگوی درونش نیست که همچنان او را بازیچه خود می‌سازد؟ با خود اندیشیدم که نوشتن این داستان تنها می‌تواند جنایتی یا دعایی باشد....»

حقیقت نگاری یکی از سبکهای ادبی است که امروزه شاید طرفداران زیادی پیدا کرده باشد و کارر حقیقتا در این کار موفق عمل کرده است. استفاده از المان‌های ادبی در کنار گزارش نویسی متن کتاب را به گزاره ای گیرا بدل کرده است. سوای از اینکه کتاب در واقع گزارشی است از یک جنایت اما می‌شود آن را جزو آثار ادبی خوب و قابل قبول نیز به شمار آورد. شاید انقدر خوب که بعدها و در سال ۲۰۰۲ نیکول گارسیا اقتباس سینمایی بسیار خوبی از روی آن کرد و فیلمی با همین عنوان ساخت.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...