نمایشِ زندگی... | آرمان ملی


محسن هجری بیش از پنجاه کتاب در حوزه‌ کودک‌ونوجوان و بزرگسال منتشر کرده، و رمان «خدمتکار مشیرالدوله» آخرین کار اوست. کتاب داستان جوانی است به نام سیاوش دشتبان که چند وقتی است از کاشان به تهران آمده تا در رشته‌ خودش یعنی نمایش‌نامه‌نویسی فعالیت کند. او به کمک دوستش مرتضی با خانمی به نام ژاله مشیری آشنا می‌شود و می‌کوشد از طریق این آشنایی وارد دنیای حرفه‌ای تئاتر شود.

 محسن هجری خدمتکار مشیرالدوله

سیاوش با طرح نمایش‌نامه‌ای که برگرفته از «افسانه‌ محبت» صمد بهرنگی است وارد دفتر ژاله مشیری می‌شود و قراری گذاشته می‌شود تا متن نمایشنامه، نوشته و اجرا شود؛ اما به دنبال اتفاقاتی که در داستان می‌افتد قرار، تغییر می‌کند و تصمیم گرفته می‌شود نمایشنامه‌ای درباره مشیرالدوله نوشته شود.

محسن هجری با نگارش این رمان، نمونه‌ خوبی از رمانی به‌شدت خوش‌خوان را به مخاطب تحویل داده است. او از نزدیک‌ترین و ساده‌ترین زبان برای رمانش استفاده کرده و با محاوره‌کردن دیالوگ‌ها و بهره‌گیری از ظرفیت زبان و اصطلاحات عامه، هیچ فاصله‌ای بین خود و مخاطبانش باقی نمی‌گذارد. کافی است این رمان را شروع کنید؛ موج اتفاقات داستان، شما را تا انتها خواهد برد.

اگر این رمان را در دست بگیرید و بخوانید آن را اثری چابک خواهید یافت؛ به این معنا که چیزی مازاد بر نیاز در آن دیده نمی‌شود. نویسنده نه با توضیح اضافه و پرگویی حوصله مخاطب را سر می‌برد و نه تلاش می‌کند خودش یا قدرت قلمش را بالاتر از اثر به رخ مخاطب بکشد. غالبا همه‌چیز در خدمت داستان است. داستانی که قرار است در درجه اول سرگرم‌کننده باشد و بعد از آن هر مخاطبی به اندازه‌ توان، ظرفیت و البته میلش، می‌تواند سراغ لایه‌های دیگر رمان برود.

«خدمتکار مشیرالدوله» پر از خُرده‌روایت است؛ قوچعلی و دختر پادشاه، سیاوش و سیمین، سیاوش و ژاله، مرتضی و شهرزاد، مشیرالدوله و یارعلی، یارعلی و زینت و... نقطه‌ قوت این رمان در ایجاد اتحاد بین این خرده‌روایت‌هاست؛ قوچعلی که ذهن نمایشنامه‌نویس جوان را درگیر خود کرده گاه خود را در کالبد مرد همسایه به سیاوش نشان می‌دهد؛ گاهی سیاوش خود قوچعلی می‌شود و سیمین، دختر پادشاه. انگار این دو با یک مانع مشترک رو‌به‌رو هستند. «خدمتکار مشیرالدوله» آنطور که ژاله و سیاوش نگران نمایشنامه‌ خود هستند درگیر تم ِ هندی پسر گدا و دختر پادشاه نمی‌شود؛ نویسنده تسلطش را به نمایش می‌گذارد و جایی از دستش درنمی‌رود.

اما بیراه نیست اگر متن داستان را از زوایه‌ دیگری نیز بسنجیم. گاهی در لا‌به‌لای داستان، حرف‌هایی می‌شنویم (یا بهتر است بگوییم می‌خوانیم) که به‌اصطلاح گل‌درشت است؛ بعضی حرف‌ها و نقدهای اجتماعی یا سیاسی، اخلاقی یا فرهنگی و.... آن‌قدر رو و عیان هستند که مخاطب را پس می‌زند. مثلا: «دیدن کتاب در دست مردم هم چیزی مانند درصد احتمال شکل‌گیری حیات روی کره‌ زمین است. تک‌وتوکی هم نشریات ورزشی دستشان است تا دعواهای سرخ_آبی را دنبال کنند. فکر می‌کنم سرانه‌ مطالعه در ایران که چند وقت پیش از زبان یکی از دولتی‌ها شنیدم، پیش‌بینی آینده بود که به اشتباه اسمش را آمار وضعیت موجود گذاشته بود. شاید هم من تند می‌روم و بیشتر از نوک دماغم را نمی‌بینم.» یا: «آلودگی هوا بیداد می‌کند. دلم برای مأموران راهنمایی می‌سوزد که از اولین قربانیان این هوای آلوده هستند. ماسکی که جلوی دهانشان زده‌اند بعید است بتواند از ورود این هوای آلوده به ریه‌شان جلوگیری کند و شاید فقط مانعی برای ذرات معلق در هوا باشد. چند روز پیش در تیتر یکی از روزنامه‌ها خوانده بودم که میزان تلفات آلودگی هوا در تهران سالانه حدود شش هزار نفر است.»

رمان «خدمتکار مشیرالدوله» مثل یک آسمان روشن و شفاف است که ناخوشایندی‌ها (که زیاد هم نیستند) زود در آن دیده می‌شوند. شخصیت‌ها پیچیدگیِ‌ عجیبی ندارند. مخاطب را دست نمی‌اندازند و سادگی اهالی کویر در این رمان به خوبی دیده می‌شود؛ مثل پدر سیاوش که شاید در ظاهر کمی تند و سخت‌گیر باشد، اما مهربان و خیرخواه است.

این کتاب گزینه‌ بسیار خوبی است برای کسانی که می‌خواهند خودشان یا نزدیکانشان را به خواندن رمان علاقه‌مند کنند و عادت دهند. بارها گفته و شنیده شده که خواندن رمان تجربه‌ زیستی انسان‌ها را زیاد می‌کند و عرض زندگی را گسترش می‌دهد. رمان آن چیزی است که به افراد بینش می‌دهد و آنها را عمیق‌تر می‌کند. در کنار خواندن و توجه به آثار کلاسیک و برتر جهان، می‌دانیم که باید حواسمان به آثار داخلی خودمان باشد و زرق‌وبرق رمان‌های (بعضا کم‌ارزش) خارجی، ما را از تولیدات ادبی داخلی غافل نکند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...