نبضِ جامعه | سازندگی


مجموعه‌داستان «دوشیزه و کلاغ» شامل بیست داستان کوتاه نوشته مهشاد لسانی است که به‌تازگی از سوی نشر سیب سرخ منتشر شده است. این کتاب سومین اثر داستانی نویسنده پس از «قلب کویر» و «اولین شکوفه گیلاس» است؛ اثری قوی و قابل تامل که می‌توان آن را جزو مجموعه‌داستان‌های برگزیده سال‌های اخیر معرفی کرد.

خلاصه کتاب معرفی دوشیزه و کلاغ مهشاد لسانی

نویسنده با اشراف کامل به زیروبم جامعه خود، توانسته اثری ماندگار خلق کند و از نقطه‌نظر راوی خونسرد به وقایع جامعه کنونی نگاه کند: بی‌جانبداری، بی‌تعصب و بدون مویه و زاری! حالا باید کم‌کم به این باور رسید که «رئالیسم ایرانی» در کنار رئالیسم جادویی جای بگیرد.

حوادث داستانی درعین‌حال ساده و قابل باوربودن در بستر جامعه‌ای است که آبستن اتفاقاتی عجیب‌وغریب است و در موقعیت‌هایی مشابه در کشورهای آمریکای لاتین اتفاق می‌افتد. این در حالی است که انتخاب سوژه و مکان‌ها درنهایت دقت و موشکافی است و در کمتر جایی می‌توان چنین سوژه‌ها و مکان‌هایی را یافت یا قرائت کرد. عدم قطعیت راوی داستان در پیشبرد روند حوادث در اکثر داستان‌ها که با حدس و گمان خواننده درهم می‌آمیزد، ناشی از زیرکی و قدرت قلم نویسنده است. تردید و دودلی برای خواننده مشتاق کشف و شهود، باعث می‌شود که لذت زیادی از خواندن داستان‌ها ببرد.

داستان‌های نوشته‌شده به‌مانند بافت گلیم گبه عشایری است که در طول روز، هفته و ماه‌ها با اتفاقات روزمره مردمی که شادی و سرور سر می‌دهند، رنگ‌های تنیده‌شده شاداب هست و در گرفتاری‌ها و عزاداری، رنگ‌های تنیده‌شده تیره و غمناک است. نویسنده موفق شده با شناخت کافی و وافی از ریزبافت‌های جامعه‌اش با قلم پخته‌اش داستان‌های دلنشینی در اوج ایجاز خلق کند.

در برخی از داستان‌ها اِلمان‌های طنزی به کار گرفته شده که از تلخی ایده اصلی و پرداخت داستانی می‌کاهد. مثل اتفاقی که در داستان «من زنده‌ام» افتاده و عشق یک غواص دست‌بسته شهید، با جریان شهادتش درهم آمیخته و تلخی جنگ و خون دهه شصت را بیوتیفای کرده است. در برخی داستان‌ها مثل داستان «سفیر» بستر برای مساله‌ای مهم و خاص که مدلول حوادث حاکم بر داستان است، آماده است و درنهایت حادثه و زیرلایه‌ای تکان‌دهنده است که به‌سراغ داستان می‌آید و آن را به پایان می‌رساند.

به‌طور کلی پایان‌بندی اغلب داستان‌های این مجموعه با اتفاقاتی غیرقابل پیش‌بینی و ضربتی هستند؛ طوری‌که ممکن است مخاطب را شگفت‌زده کند. شالوده داستان کوتاه بر پایه پالایش و پیرایش جامعه کنونی است و یک نویسنده باید بداند، هرآنچه که می‌نویسد، تاثیرگذار و جریان‌ساز باشد. اما برخی اعتقاد دارند که نویسنده رسالتی در برابر جامعه‌ای که در آن زیست می‌کند ندارد و حرفه او تنها قصه‌گویی است بی‌آنکه بخواهد درس اخلاق و رستگاری بدهد. بااین‌حال، به‌درستی در مجموعه‌داستان «دوشیزه و کلاغ» این اتفاق افتاده و نویسنده دغدغه‌مندانه به موضوعات آشکار و پنهان جامعه خود پرداخته است. مثلا نویسنده دغدغه جنگ دارد و بلایا و مصیبت‌هایی که طی هشت سال بر مردم تحمیل شده، او را نیز آزرده است. در داستان‌های «مرصاد»، «من زنده‌ام» و «کمپ» که هر سه در سال‌های 97 تا 99 جوایز ادبی برده‌اند، این مساله کاملا مشهود است. در داستان «زنده‌یاد» زنی داخل کانال آب می‌افتد و در همان حال زندگی‌اش را مرور می‌کند تا همه‌چیز تمام می‌شود. در بافت و کانتکست داستان، معنا و مفهومی عمیق به ذهن متبادر می‌شود که همین برای یک داستان کوتاه خوب وافی و کافی است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...