چاپ دوم مجموعه داستان «کلیسای شیطان» [The Devil's church : and other stories] نوشته ماشادو د آسیس [Joaquim Maria Machado de Assis] و ترجمه عبدالله کوثری توسط نشر مد منتشر شد. این نویسنده پدر داستان کوتاه مدرن در برزیل است.

کلیسای شیطان» [The Devil's church : and other stories]  ماشادو د آسیس [Joaquim Maria Machado de Assis]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، چاپ دوم مجموعه داستان «کلیسای شیطان» در ۱۹۸ صفحه و بهای ۹۲ هزار تومان توسط مؤسسه فرهنگی هنری خانه هنر مَد منتشر شد. چاپ نخست این کتاب اوایل پاییز با شمارگان هزار نسخه و بهای ۹۲ هزار تومان منتشر شده بود.

ژوآکیم ماریا ماشادو د آسیس نویسنده برزیلی به سال ۱۸۳۹ به دنیا آمد و به سال ۱۹۰۸ درگذشت. در تواریخ ادبیات آمریکای جنوبی اشاره شده که داستان کوتاه مدرن در برزیل با داستان‌های کامل و بی‌نقص این نویسنده آغاز می‌شود و همه صاحب نظران او را بزرگترین نویسنده برزیل می‌دانند. ماشادو از سال‌های ۱۸۵۸ تا ۱۹۰۶ بیش از دویست داستان نوشت و تا دهه ۱۹۳۰ هیچکدام از نویسندگان برزیلی نتوانستند به مهارت و شهرت او در داستان‌نویسی دست پیدا کنند. با این اوصاف اما شهرت او در خارج از برزیل تا سال‌ها ناشناخته مانده بود.

داستان‌های ماشادو اغلب شامل تصویری چیره دستانه و طنزآمیز از ارزش‌های طبقه متوسط و ساختار اجتماعی برزیل در دوره امپراتوری دوم و نخستین سال‌های جمهوری در این کشور است. اگر ماشادو خود را به نوشتن داستان‌های عاشقانه اخلاقی و مطبوع و نیز حکایاتی در باب دسیسه‌چینی‌های محافل بالای جامعه محدود می‌کرد، میراث او برای نسل‌های آینده چیزی نمی‌بود جز تصویر مینیاتوری اندکی طعنه آمیز و البته دلنشین و سرگرم‌کننده‌ای از دوران خوش جامعه برزیل.

اما از اواخر دهه ۱۸۷۰ داستان‌های او رفته رفته بدل شد به حمله‌ای هجوآمیز و ویرانگر به جامعه آن روز برزیل و البته کل بشریت. چنان که یکی از منتقدان به نام هلن کالدول می‌گوید، «در داستان‌های ماشادو چیزی نمی‌بینیم که نشان دهد او از عصری که در آن می‌زیست و نیز از وطن خود چندان رضایتی داشته است.»

«کلیسای شیطان» شامل ۱۷ داستان به ترتیب با این عناوین است: «پرستار»، «آدم و حوا»، «داستانی از اسکندریه»، «حیات»، «ماریانا»، «دخترعموها»، «دونا پائولا»، «دیپلمات»، «کلیسای شیطان»، «عمر دوباره»، «فصل آخر»، «ماجرایی عجیب»، «مارش عزا»، «غلت بزن حیوان»، «عقاید قناری»، «جناب استاد» و «تکامل».

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...