روایت فساد در چین کمونیست | شهرآرا


کتاب «رولت سرخ» [Red roulette : an insider's story of wealth, power, corruption and vengeance in today's China]، نوشته دزموند چام [Desmond Shum] یکی از جنجالی ترین آثار در حوزه سیاست و اقتصاد چین است که با ترجمه روان بیژن اشتری به زبان فارسی منتشر شده است. این کتاب روایتی است از درون ساختار قدرت در چین، کشوری که در چند دهه اخیر، هم زمان با رشد اقتصادی حیرت انگیز، پیچیده ترین شبکه های رانت و فساد را در دل نظام کمونیستی خود پرورده است.

«رولت سرخ» [Red roulette ]

در مطالعه تطبیقی نظام های سیاسی، بسیاری از استادان علوم سیاسی همواره بر اهمیت شناخت سه کشور تأکید کرده اند: آمریکا و روسیه و چین. هریک از این کشورها پیچیدگی های خاص خود را دارد، اما چین، به دلیل تاریخ طولانی، ساختار ایدئولوژیک و مسیر توسعه متفاوت، شاید دشوارترین موضوع برای شناخت باشد. کتاب های متعددی در این زمینه منتشر شده اند: از «مائو: داستان ناشناخته» (نوشته جانگ چنگ و جان هالیدی) تا «چگونه چین سرمایه داری شد؟» (از رونالد کوز و نینگ وانگ) و «دنگ شیائوپینگ: اصلاحات در چین» (اثر اِزرا فوگل)، و البته «چین» (نوشته هنری کیسینجر). اما یک چیز «رولت سرخ» را متمایز می کند، و آن روایتِ داستان گونه و تجربه زیسته نویسنده این کتاب است. این بار، نه یک پژوهشگر غربی از بیرون، بلکه یک فعال اقتصادی و شریک نزدیک نخبگان سیاسی چین داستان واقعی خود را بازگو می کند.

«رولت سرخ» در صورتی داستانی آغاز می شود: همسر سابق نویسنده، ویتنی دووان، را، که خود از نزدیکان همسر نخست وزیر وقت چین است، می ربایند. اما این حادثه، نه صرفا یک مسئله خانوادگی، بلکه نشانه ای از رقابت های پشت پرده و خطرات حضور در شبکه قدرت کمونیستی است. چام و همسرش، هر دو، از خانواده ای فقیر برخاسته بودند، اما، به واسطه ارتباطات سیاسی -که در چین به آن «گوانشی» می گویند- و نزدیکی شان به حلقه های تصمیم گیر، توانسته بودند به ثروتی افسانه ای دست یابند: جت های خصوصی، قایق های چندصدمیلیون دلاری و مهمانی های پرزرق وبرق. اما همین نزدیکی به قدرت برایشان گران تمام شد.

گوانشی، رمز بقا و ثروت در چین
یکی از مفاهیم کلیدی در کتاب «رولت سرخ» همان «گوانشی» است. در نظامی که قوانین سفت وسخت کمونیستی همه جا حکم فرماست، تنها راه ثروتمند شدن دور زدنِ این قوانین از طریق روابط است؛ به بیان دیگر، در چین، داشتن «پارتی»، نه تنها یک امتیاز، بلکه شرط لازم برای بقا و رشد اقتصادی است. گوانشی -تا حد زیادی- مشابه بازاریابی رابطه ای است که برای ایجاد آن بین افراد باید سال ها تلاش کرد. چام با جزئیات نشان می دهد که چگونه این نظام رابطه محور قشر جدیدی از «اشراف زادگان سرخ» را به وجود آورده است، گروهی از فرزندان و نزدیکان رهبران حزب کمونیست که دسترسی شان به قدرت، ابزار انباشت ثروت های نجومی شده است.

تصویری که کتاب ارائه می دهد این است: حزب کمونیست چین همچنان، در ظاهر، مدعی ایدئولوژی انقلابی مارکسیسم و برابری و حذف نظام طبقاتی است، اما، در عمل، موجب شکل گیری ساختاری مافیایی شده است که در آن نزدیکی به رهبران و زدوبندهای سیاسی شرط اصلی موفقیت است. چام به روشنی توضیح می دهد که چگونه نظام کمونیستی، درعین آنکه شعارهای مارکسیستی می دهد، به بازتولید یک طبقه ممتاز پرداخته است.

کتاب پر است از جزئیات و صحنه هایی که برای خواننده حیرت انگیز است: جت های اختصاصی و قایق های لوکس مقامات در جایی که میلیون ها نفر در فقر زندگی می کنند، رقابت های مافیایی -از رشوه دادن و توطئه کردن و حتی آدم ربایی- برای کسب امتیازات اقتصادی، استفاده گسترده از اطلاعات محرمانه سیاسی برای برنده شدن در مناقصات، ازدواج های درون گروهی و شبکه های خانوادگی که دسترسی به قدرت را انحصاری کرده اند؛ و تازه این ها چند نمونه از بسیاران است که چام با دقت و صداقت بیان می کند، جزئیاتی که نشان می دهند چرا حکومت چین از انتشار این کتاب نگران بوده است.

«رولت سرخ» صرفا یک روایت شخصی نیست؛ این کتاب به ما نشان می دهد که چینِ پَسامائو و پَسادنگ شیائوپینگ به چه بهایی توانست به یکی از بزرگ ترین اقتصادهای جهان بدل شود: بهای این رشد گسترش فساد و افزایش فاصله طبقاتی بود. خواندن این کتاب برای پژوهشگران و علاقه مندان به سیاست چین ضروری است، زیرا تصویری درونی و نادر از نظامی به دست می دهد که از بیرون همچنان کمونیستی و منسجم به نظر می رسد، اما در درونْ شبکه ای پیچیده از رقابت های قدرت و رانت است.

نویسنده، در بخش های پایانی کتاب خویش، دلایل اصلی بقای حزب کمونیست چین را چنین خلاصه می کند: همکاری و کار تیمی جایی در فرهنگ حزبی ندارد. تنها قوی ترها حق بقا دارند. هدفْ وسیله را توجیه می کند، چنان که ماکیاوللی در چین احساس می کند در خانه است. آزادی و اقتصاد آزاد تنها در مواقع بحران و به اجبار پذیرفته می شوند و، به محض عبور از بحران، دوباره محدودیت ها بازمی گردند. این مقدماتْ اساسِ تشکیل نظامی هستند که چام آن را «چندمافیایی» می خواند، نظامی که در آن ثروت و قدرت و خشونت هم زمان عمل می کنند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...