رمان «مردی که پروانه شد» نوشته حمید پورولی کلشتری توسط انتشارات پیام آزادگان به چاپ دوم رسید.

به گزارش مهر، چاپ اول این رمان در سال ۹۴ به بازار عرضه شد و حالا نسخه‌های چاپ دومش منتشر شده‌اند. این رمان درباره مشکلات اسیران ایرانی در زندان‌های عراق و سپس آزادی و فضایی است که پس از آزادی در داخل کشور برای آن‌ها به وجود می‌آید. شخصیت اصلی این داستان، آزاده‌ای به نام عباد است که به‌عنوان عکاس به جبهه می‌رود و اسیر می‌شود.

عباد پس از طی دوران اسارت، با تجربیات تلخ و دردهای جسمی و روحی به ایران بازمی‌گردد. ابتدای داستان زمانی است که عباد به‌دلیل پایان ساعت کاری یک موزه، در این مکان زندانی می‌شود و چون قرص و داروهای خود را به همراه ندارد، با مشکل روبرو می‌شود...

«مردی که پروانه شد» در ۵۳ فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

دکمه خونی‌اش را باز کردم. کارتی را از جیبش بیرون کشیدم و نگاه کردم. کارت شناسایی بود. با تعجب گفتم:
«تو معلم بودی؟!»
ناباور نگاهش کردم. باورم نشد که من یک معلم را کشته‌ام. آخر یک معلم وسط جبهه چه می‌کرد؟! به عکس کارت شناساییش نگاه کردم.
- خوش‌قیافه بودی! چطور سر از جنگ و این سنگر درآوردی؟!
لکه خون را از روی کارت کنار زدم و اسمش را خواندم:
«سعید عباد.»
با تعجب نگاهش کردم.
- چقدر جالب؛ من هم عباد هستم.
دستم را دراز کردم و با دست بی‌جان سرباز عراقی دست دادم.
- کاش می‌شد جای دیگه و یه جور دیگه باهات آشنا می‌شدم.
کارت شناساییش را کناری گذاشتم.
- بعضی چیزها روی پیشونی آدم نوشته و نمی‌شه ازش فرار کرد.
به آسمان خیره شدم.
- درست مثل آشنایی من و تو توی این سنگر.
ستاره‌ها توی آسمان خودنمایی می‌کردند.
- هیچ‌وقت فکرش را هم نمی‌کردم که یه رفیق عراقی داشته باشم.
برگشتم طرفش و نگاهش کردم.
- ببینم؛ ما رفیقیم دیگه! مگه نه؟!
سرباز مرده، بی‌جان افتاده بود. دستم را توی جیب سرباز عراقی چرخاندم و گفتم:

چاپ دوم این کتاب با ۲۸۰ صفحه، شمارگان ۳ هزار نسخه و قیمت ۱۸ هزار تومان عرضه شده است.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...