در پی دفاعیات انتشارات امیرکبیر و مترجم کتاب "تاریخ اسلام کمبریج" رسول جعفریان با تاکید بر انتقادات قبلی خود، توضیحاتی را یادآوری نمود.

درباره این پاسخ یادآوری چند نکته ضروری است:

نکته نخست آن که مرور بر این پاسخ نشان می‌دهد که نشر بین الملل هیچ پاسخی برای نسبت‌های شرک آلودی که به رسول خدا (ص) در آن نوشته داده شده، نداده است. بنابراین تلویحا بلکه تصریحا پذیرفته است که تمامی آن اشکالات بر سرجای خود باقی است. به همین ترتیب هیچ معذرت خواهی هم از نشر آن مطالب نکرده و این یعنی نپذیرفتن مسوولیت در قبال یک اشتباه. چیزی که متاسفانه در مملکت ما رایج است.

نکته دیگر این که نشر بین الملل از نویسنده این نقد خواهش کرد تا اشکالات آن بخش را به آنان گزارش کنم. بنده هم این کار را انجام دادم و چندین پیشنهاد برای حذف و جایگزینی و نقد دادم که مع الاسف با گذشت چندین ماه هیچ پیگیری صورت نگرفت و چنان که از دفتر فروش نقل شده همان چاپ بدون ویرایش دوباره به دست چاپ سپرده شد. معنای این امر آن است که وقتی همه ساکت باشند، لازم نیست ما به فکر اصلاح اشتباهات خود باشیم.

نکته سوم آن که در این پاسخ، اشکال متوجه وزارت ارشاد شده که مجوز نشر این کتاب را داده و ناشر را از این بابت آسوده خاطر کرده است.
این چه سخن بیهوده‌ای است؟ مگر هرچه را ارشاد مجوز داده است یک ناشر آثار دینی حق انتشار آن را دارد؟ مردم به چه اعتمادی اثر یک ناشر وابسته به سازمان تبلیغات را می‌خوانند. مگر همه قادر به نقد و بررسی آن هستند و مگر یک تذکر کلی در مقدمه که این کتاب البته مشکلاتی دارد! مشکل یاد شده را حل می‌کند؟

به علاوه اشکالات مطرح شده، اشکالات ساده‌ای نیست که با این قبیل گریزها قابل توجیه باشد. خواننده گرامی، یکبار دیگر متن آن اشکالات را ببیند و قضاوت کند که تا چه اندازه مطالب طرح شده مباین با ساده ترین اصول پذیرفته شده در دین است. به خصوص که مولف آن اثر هیچ گونه منبع و مدرکی برای مطالبش ارائه نداده و بدون حتی یک پاورقی آن مطالب را درباره آن حضرت ابراز کرده است.
به نظر بنده، نشر بین الملل باید مسوولیت خود را در قبال نشر چنین انحرافات آشکاری بپذیرد و بدون توجیه با معذرت خواهی اعلام کند که کتاب را جمع آوری کرده و دیگر چاپ نخواهد کرد.

اما نسبت به آنچه مترجم محترم نوشته اند فقط ایشان را به همان موارد اندکی که در آن یادداشت آورده‌ام ارجاع می‌دهم. همین که شش ماه را به شش سال ترجمه فرموده اند در بی‌دقتی ایشان کفایت می‌کند.
اگر علاقه مند بودند فقط یک صفحه را با متن اصلی تطبیق خواهم داد تا ایشان بدانند تا چه اندازه در ترجمه ضعیف اند.
در پایان از این که جناب آقای خاموشی همه را بسیج فرموده‌اند که جواب آن دو سه صفحه ناچیز بنده - و به قول مترجم محترم ، بی خبر - را بدهند، از ایشان سپاسگزارم.

نکته اخیر آن که آقای قنبری و تیموری گفته‌اند غرانیق در کتابهای سنیان هم آمده است و .... ما هم ترجمه یک صفحه المیزان را در آنجا آورده ایم. (و لابد آوردن آن مطالب اشکال ندارد!)
این دو بزرگوار توجه ندارند که "وات" فقط بحث غرانیق را نیاورده است. بحث او نتیجه گیری است بر این که پیامبر در مراحل اول الهه بانو‌ها را قبول داشته است. یعنی پس از بعثت همچنان به خدایان در حد شفاعت اعتقاد داشته است. چنین نتیجه گیری در کجای داستان‌های نقل شده توسط غرانیق آمده است؟ به نظرم بی دقتی بد آفتی است.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...