کار مطلوب را آن فعالیتی میانگارد که انسان را بی تاب کرده و از خود بی خود میکند. نگاه کردن به ساعت برای پایان کار بی معناست. کار صرفا وسیله ای برای امرار معاش نیست، بلکه معنابخش زندگانی است. درآمد یکی از آوَردهای کار است، نه تمامیت آن... مدرک کارشناسی خود را در رشتهی هنر، یک کارشناسی ارشد موسیقی و دیگری را در الاهیات گرفت... پیمودن این مسیر همچون مراحل کیمیاگری ست... پدرم در نود و چهار سالگی شروع به یادگیری پیانو کرد
هر کسی را بهر کاری ساختند! | الف
همیشه حس میکردم که تقلیل کار به شغل و حرفه، زندگی را دون و بیمایه میکند. شغلت چیست؟ خب، درآمدت چقدر است؟ اینکه مسخره است! کلی کار دیگر میتوانی بکنی که بیش از این در بیاوری. پس علاقه چه میشود؟ بالاتر از آن، شادمانی و سرور چه میشود؟ سیب زمینی بخورم تا نیرو داشته باشم و سیب زمینی بکارم تا سیب زمینی بخورم. معنای زندگی چه میشود؟ مثل این است که از سوراخ قفل بخواهی منظره ای را که پشت در است را تماشا کنی. هیچ از آن نمیماند.
![کار همچون زندگی» [A life at work : the joy of discovering what you were born to do] تامس مور [Thomas Moore]](http://www.ketabnews.com/files/159835003192048520.jpg)
تامس مور [Thomas Moore] کار مطلوب را آن فعالیتی میانگارد که انسان را بی تاب کرده و از خود بی خود میکند. نگاه کردن به ساعت برای پایان کار بی معناست. کار صرفا وسیله ای برای امرار معاش نیست، بلکه معنابخش زندگانی است. درآمد یکی از آوَردهای کار است، نه تمامیت آن.
زیگموند فروید و کارل گوستاو یونگ که در اولین دیدارشان سیزده ساعت بیوقفه گفتگو کردند احتمالا دقایق را نمیشمردند تا زودتر تمام شود یا محمدرضا لطفی که هر روز از بامدادان تا شامگاهان ساز مینواخته است احتمالا در آرزوی زودتر تمام شدن روزش نبوده است.
از نگاه نویسنده کار را باید زیست، مزهاش کرد، بوییدش، لمسش کرد و آن را در آغوش کشید. پرسش اصلیی که او در دوازده فصل با عناوین: «به جایی نرسیدن»، «ندای درون»، «روح و نفس»، «آشتی با گذشته»، «آشفتگی با آفرینشگر»، «زندگی در برج عاج»، «مراقبت از روح در محل کار»، «بنیانی استوار داشته باشید و بلند پروازی کنید»، «دیمون کار»، «عشق ورزیدن به کار»، «کار کردن عبادت است» و «زندگی یکدست» به آن میپردازد، چگونه یافتن آن کار مطلوب است.
برخی از راهکار های او برای رسیدن به این هدف به قرار زیر است:
- گوش فرا سپردن به ندای درون: مور ندای درون را لزوما امری روحانی نمیانگارد. هر کس با قدری فاصله گرفتن از هیاهوی بیرونی میتواند آغوشش را برای ندای دروناش باز کند. بودن با این سوال که هم اکنون به راستی چه چیز مرا خوشحال میکند یا این پرسش که من از زندگانی خود چه میخواهم، گوش انسان را قدری تیز میکند تا صدای ندای درون را بشنود.
- وا کاوی گذشته: دوستی با رنج ها و شکست های شخصی به جای اجتناب از آنها، راه را برای یافتن کار همچون زندگی انسان باز میکند. اگر فرد درد مواجه شدن با گذشتهاش را بپذیرد و به جای فرار با آن رفیق شود، این مهم آوردهای بسیاری برای شخص خواهد داشت که یکی از آنها راهنُمایی به سمت کار همچون زندگی اوست.
تامس مور هشتاد ساله در خانوادهای ایرلندی کاتولیک در میشیگان امریکا به دنیا آمد. او از سیزده سالگی، سیزده سال از عمر خود را در صومعه به طلبگی امور دینی گذراند. مدرک کارشناسی خود را در رشتهی هنر، یک کارشناسی ارشد موسیقی و دیگری را در الاهیات گرفت. او برای تحصیلات خود در دوره دکتری، فلسفه دین را برگزید. سال ها در زمینه دین شناسی و روانشناسی در دانشگاه های امریکا تدریس کرد و امروز یک نویسنده تمام وقت است.
خودِ مور، کار همچون زندگی را زیسته است. او میگوید که در دهه پنجم زندگیاش آن را کشف کرده است. این فرآیند را راهی طولانی میداند که نیاز به صبر و دقت بسیار دارد. علاقه مور به یونگ، کهن الگو ها، علم هیئت، استعاره ها و داستان های اساطیری در سراسر کتاب هویداست. او در خط به خط کتابش پیمودن مسیر رسیدن به کار همچون زندگی را با مقایسهی با مراحل کیمیاگری جلو میبرد.
فرازهای پرمحتوای متعددی در کتاب وجود دارد. به عنوان نمونه برخی از آنها بدین قرارند:
- سرزنش شگردی دفاعی است. چون به شما کمک میکند با خودتان و تصمیم هایتان رو به رو نشوید... گذشته، مشکلی نیست که باید حل شود، بلکه اسرار شما و داستان پیچیده کیستی شماست و اینکه چگونه به نقطه کنونی زندگی تان رسیده اید.
- در هر سنی میتوانید به خودتان اجازه دهید پاره ای از افکار کمتر منطقی تان را بیازمایید. پدرم در نود و چهار سالگی شروع به یادگیری پیانو کرد. کارمند بانکی را میشناسم که هر تابستان به بیرون از محل کار خود در مِین میرود تا در زمینهی هنر عکاسی تحصیل کند... اینها فعالیت هایی تکان دهنده نیستند، ولی نشانی است از نیروی دیمون، که بر خلاف خود متعارف عمل میکند، یا دست کم مفهوم وظیفه انسانی را گسترش میدهد.
- غالبا کسانی که از یونگ خرده میگیرند زندگی عاقلانه را هنجار و دلخواه فرض میکنند. یونگ هیچ گاه اینگونه نبود. او از حیث نظری «خود» را نقطه میانی یا همپوشان بین زندگی خودآگاه و عاقلانه از یک سو، و زندگی شورمندانه و ناخودآگاه از سوی دیگر تعریف میکرد.
![کار همچون زندگی» [A life at work : the joy of discovering what you were born to do]](/files/163577984126819264.jpg)
«کار همچون زندگی» [A life at work : the joy of discovering what you were born to do] کتابی است خوشخوان، ترجمهی کتاب آنقدر روان است که گویی از ابتدا به زبان فارسی نوشته شده است. از دیگر ویژگیهای کتاب، پیشگفتاریست که نویسنده برای ترجمهی فارسی کتاب نوشته است، همچنین گفتگوهای محمدرضا سلامت (مترجم کتاب) با توماس مور دربارهی مفاهیم کتاب و مقدمهی قابل اعتنای مصطفی ملکیان که همگی در درک بهتر کتاب و آنچه نویسنده مد نظر داشته، راهگشاست. طراحی جلد و کتابپردازی آن نیز از جذابیتهای بصری کتاب خوبی هستند که پیش روی ماست.
و سخن آخر؛ به قول مترجم شخصی که چند سال کارکرده و به نیازهای اولیهاش پاسخ داده توقعش از شغل بالا میرود، پس ناگزیر این پرسش را دارد که کار همچون زندگی من چیست. کسی هم که هنوز کار را شروع نکرده با مطالعهی این کتاب با این پرسش مواجه خواهد، پس خواندن این کتاب برای همگان ضروری است.