• 27 تیر 1402

    درباره-سیاره-زمین-و-نسلهای-آینده-مصطفی-ملکیان

    چرا باید دغدغه نسل‌های آینده را داشته باشیم؟... چرا آیندگان آرزوهای به گور برده ما را محقق کنند...کانت می‌گوید اگر خوشنامی و به یادگار گذاشتن نامی نیک را دلیل این عمل بیان کنی، اخلاقی نیست... تا می‌گویی «من»، یعنی وارد ساحتِ اخلاق نشده‌ای؛ شرط اخلاقی‌بودن، خروج از قلمرو اگوئیسم(خودپرستی) و ورود به قلمرو آلتروئیسم(دیگرپرستی) است... مولانا نمی‌گوید خود را فراموش کن ولی تذکر می‌دهد مبادا بدنت را خودت فرض کنی... از آن روز که انسان به‌جای دقت در نحوه بودنش، در میزان داشته‌هایش دقت کرد، این مسائل پیش ...

  • 10 خرداد 1402

    نشست-نقد-و-بررسی-تاریخ-زنان-فیلسوف-معاصر

    فمینیست‌های موج سوم برآنند که تاکنون مردان به جهان نگریسته‌اند و در هنر، فلسفه، علم یا در فن همیشه نگرش‌های مردان مطرح بوده است و حالا باید نگرش‌های زنان نیز گزارش شود... اشاره به برابری زن و مرد در «جمهوری» برای سده‌های پیاپی موردتوجه نبوده است... مفسران افلاطونی با این استدلال که تصور زنی تا این اندازه حکیم احمقانه است، دیوتیما را تخیلی دانسته‌اند... بسیاری از این فیلسوفان زن یا از آکادمی اخراج شده‌اند یا به آکادمی راه داده نشده‌اند؛ بعضی از اینها کشته شده‌اند، بعضی در حلقه‌های فلسفی راه یافته ...

  • 22 اردیبهشت 1400

    گزارشی-از-تفسیر-معاصرانه-قرآن-کریم-صدرا-صدوقی

    بیست سال پیش یک ناشر معروف امریکایی کتابی را به نام The Study Bible چاپ کرد... پس از آن ناشر تصمیم گرفت برای اسلام هم این کتاب را منتشر کند، بنابراین با من تماس گرفت... کتاب بعد از 10 سال درآمد و خیلی سریع جای کتاب قرآنی سعودی را در حوزه‌های علمیه و دانشگاهی را گرفت و در دانشگاه‌های امریکا در کرسی‌های اسلام‌شناسی این کتاب تدریس می‌شود... در این تفاسیر مدرن با دو نگرش در قرآن مواجه هستیم؛ در یکی تلاش می‌شود از اصالت تاریخ استفاده شده و مطالعات تاریخ‌شناسانه و باستان‌شناسانه به‌کار گرفته شود ...

Loading
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
اگر همه نهادها هم دموکراتیک باشند ولی در درون، از نهان دموکراتیک برخوردار نباشیم یعنی مردم‌دوست، اخلاقی و معنوی نباشیم، به معنای واقعی نمی‌توانیم نهادهای‌مان را دموکراتیک کنیم... اگر اعتماد به فهم و تشخیص خود غایب باشد، چیزی جز نوعی فریب، غوغاسالاری و به تعبیر یک روانشناس اجتماعی «تبعیت همه از هیچ‌کس» پدید نخواهد آمد... روند حقیقت‌طلبانه در درون خود به معنای ستیز مستمر با خودشیفتگی، تعصب و جزم و جمود ...
میزان امتیاز یک حکمران به میزان پیاده‌سازی 8 مورد است: نظم‌وثبات، امنیت، رفاه، عدالت، برابری، آزادی، برادری و صلح با دیگر نظام‌های سیاسی... برابری کار یک انسان نیست. برابری یک حالت یا رویداد در جامعه است... نابرابری ضبط و مهار سیاسی و اقتصادی ما فقرا را به دست ثروتمندان می‌سپرد... رجال سیاسی نسبت به همه گروه‌ها و افراد دغدغه برابر ندارند و دغدغه نابرابر باعث نابرابری می‌شود... دغدغه عادلانه بودن جامعه مهمترین دغدغه... وقتی جامعه‌ با خوشی، عدالت، برابری و آزادی نسبتی نداشت؛ حال ما بد می‌شود ...
آثاری از این دست فقط ما را عالم‌تر یا محقق‌تر نمی‌کنند، بلکه حال ما را خوش‌تر و خوب‌تر می‌کنند... می‌گوید مفاهیم اخلاقی 8 تاست... ما نخست قهرمانان اخلاقی و قدیسان اخلاقی و فرزانگان اخلاقی (به صورت خلاصه اسوه‌های اخلاقی) را تشخیص می‌دهیم، سپس می‌گوییم هر چه در اینها هست، از نظر اخلاقی خوب یا درست یا فضیلت است... اما ما نمی‌توانیم به احساسات و عواطف صرف تکیه کنیم... ممکن است کسی از یک جنبه الگو باشد و از جنبه‌های دیگر خیر... پس ما معیاری مستقل از وجود الگوها یا اسوه‌ها داریم! ...
روان‌درمانگری معنوی... وقتی از آینشتاین می‌پرسند آیا به خدا ایمان دارد؟ او پاسخ می‌دهد که به خدای اسپینوزا ایمان دارد... فقط مخم کار می‌کرد. نه‌تنها از احساساتم باخبر نبودم، بل، در برابرِ واقف ‌شدن از آنها نیز فعالانه ایستادگی می‌کردم... نشان‌ می‌دهد وجود احساسات منفی و نشناختن آنها، تا چه اندازه می‌تواند انسان را فرسوده سازد و قدرت عمل را که موجب حرکت و نشاط در انسان می‌شود، کاهش دهد ...
انسان تا عاشق نشود از خودمحوری و انانیت رهایی ندارد... باورهای زندگی‌ساز... وقتی انسان خودش را با یک باور یا یک تئوری یکی بداند، این موجب می‌شود هر که به نظر او حمله کرد، فکر کند به او حمله شده ... باورهای ما باید آزموده باشند نه ارثی... چون حقیقت تلخ است، انسان برای شیرین‌کردن زندگی به تعمیم‌های شتاب‌زده روی می‌آورد... مجموعه درس گفتارهای ملکیان درباره اخلاق کاربستی ...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...