محسن آزموده | اعتماد


«وقتی به دنیا آمد، نامش دیوید هنری ثورو بود. بعدها در میان‌سالگی خود را هنری دیوید ثورو خواند.» این نویسنده، جستارنویس، شاعر و فیلسوف طبیت‌گرای امریکایی (1862-1817) در 20 سالگی از دانشگاه هاروارد فارغ‌التحصیل شد و چند سال به جنگل‌های حوالی دریاچه والدن رفت و دو سال آنجا به سر کرد و نوشت: «می‌خواهم خود را رودررو ببینم.» برخی خلاصه اندیشه ثورو را دعوت به ساده‌زیستی خوانده‌اند. ثورو اندیشه‌هایش را در کتاب جستارگونه «والدن» و مقالاتی چون «نافرمانی مدنی» و زندگی بدون اصول شرح داده است. دو ترجمه به فارسی از والدن موجود است، یکی توسط علیرضا بهشتی شیرازی و دیگری به همت علیرضا طاق دره. به تازگی مصطفی ملکیان، پژوهشگر و استاد فلسفه و روانشناسی اخلاق در گفتاری در بوکلند، اصول اندیشه‌های دیوید ثورو را تلخیص کرد که گزارشی از آن از نظر می‌گذرد.

 هنری دیوید ثورو

آشنایی من با ثورو
نوجوانی سیزده، چهارده ساله بودم که در یکی از سفرهایی که از شهرضا به اصفهان برای خریدن کتاب رفته بودم، کتابی با عنوان «ماجراهای جاودان در فلسفه» دیدم که به تازگی منتشر شده بود. این اولین کتابی بود که در فلسفه خواندم. عنوان مترجم این کتاب آن زمان احمد تدین نوشته شده بود که بعدا فهمیدیم همان احمد شهسا است. کتاب شرح حال مختصری از 19 فیلسوف است که به نظر دو نویسنده کتاب یعنی هنری توماس و دانالی توماس، با فلسفه‌های خودشان زندگی کرده‌اند. یکی از آنها دیوید ثورو است. من آن زمان با فاصله بسیاری از دیگران، شیفته دیوید ثورو شدم و در علاقه من به فلسفه موثر بود. گمان می‌کنم اگر آن کتاب را نخوانده بودم، چه بسا سرنوشتی متفاوت می‌یافتم. برای من ثورو دروازه ورود به عالم فلسفه بود، چراکه اگرچه به جایی نرسیدم، اما به جای دیگری هم میل پیدا نکردم.

کتاب والدن از آثاری است که گمان نمی‌کنم در طول تاریخ فلسفه بتوان 20 کتاب چون آن نشان داد. به لحاظ معنوی که فکر نمی‌کنم بتوانم 5 کتاب مثل آن معرفی کنم. در مجلد حاضر غیر از کتاب مشهور والدن، دو تا از موثرترین و مشهورترین مقالات دیوید ثورو هست. یکی مقاله زندگی بدون اصول و دیگری مقاله بسیار معروف نافرمانی مدنی است که بسیار معروف است. این دو مقاله و فصل اول و آخر کتاب والدن از نظر معنوی و فلسفی و اخلاقی به نحو بسیار خاصی ارزشمند هستند.

اصول فلسفی اندیشه ثورو
1. جمع نظر و عمل

ثورو معتقد بود که ما باید عمل را با نظر جمع کنیم. کسانی که در زندگی به دنبال نظرورزی صرف هستند، زندگی کاملی ندارند. کسانی هم که به دنبال عمل‌ورزی صرف هستند، چنین هستند. معمولا ما انسان‌ها یا به این سو می‌گراییم یا به آن سو. در فلسفه و اخلاق و عرفان بحث مهمی وجود دارد که آیا contemplation را بر action ترجیح بدهیم یا برعکس؟ آیا زندگی در مقام نظر ارزشمند است یا زندگی در مقام عمل؟ الهی‌دانان مسیحی به خصوص به خاطر داستان مریم و مارتا در انجیل به این بحث توجه دارند. در این داستان خاص، دو خواهر از عیسی (ع) برای صرف غذا دعوت می‌کنند. عیسی دعوت را می‌پذیرد و به منزل آنها می‌رود. مارتا در تمام مدت به عیسی (ع) خدمات می‌دهد و از او پذیرایی می‌کند و می‌کوشد لوازم آسودگی او را فراهم آورد، اما مریم نشسته و تنها به عیسی نگاه می‌کند و هیچ فعالیتی انجام نمی‌دهد. خود عیسی(ع) مریم را بر مارتا ترجیح داد و گفت تو که نظاره‌گر حقیقت هستی، بهتر از کسی هستی که به این‌سو و آن‌سو می‌رود. از همین‌جا این بحث دامنه‌داری در الهیات مسیحی شد و بعدا در اخلاق و فلسفه هم این بحث رواج یافت. بنابراین یکی از شاخصه‌های تفکر ثورو این است ما نمی‌توانیم بین دوراهی نظر و عمل یکی را انتخاب کنیم و به هر کدام بی‌اعتنایی کنیم، کمال انسانی خود را از دست می‌دهیم.

2. فلسفه به مثابه شیوه زندگی
در باب اینکه چه توقع و انتظاری از فلسفه باید داشت، از قدیم‌الایام اختلاف‌نظر وجود داشت. بسیاری معتقد بودند که از فلسفه باید یک کارکرد انتظار داشت و آن اینکه جهان هستی را باید تفسیر کند. مارکس درست در برابر این تلقی ایستاد و گفت کار فلسفه باید این باشد که به جای تفسیر جهان، آن را تغییر دهد. دیدگاه سومی می‌گفت که فلسفه باید مادری باشد که همه علوم و معارف بشری غیرخودش را ارتزاق کند. دیدگاه چهارم از ویتگنشتاین است که می‌گفت کار فلسفه روان درمان‌گری به تمام معنای کلمه است. البته در این زمینه 9 نظرگاه می‌توان داشت. اما نظر ثورو این است که فلسفه چنان‌که رواقیان می‌گفتند، یک شیوه زندگی است، یعنی بگوییم که زندگی‌های مختلفی می‌توان داشت، مثل زندگی عارفانه، زندگی مومنانه و متدینانه، زندگی زیبایی و لذت‌جویانه و... یک نوع زندگی هم زندگی فیلسوفان است. بنابراین فلسفه یک سبک زندگی است که کسانی در پیش می‌گیرند و کسانی خیر. در فلسفه‌های شرقی، آیین دائو و آیین بودا به فلسفه به عنوان شیوه زندگی می‌نگریستند.

3. کمال‌گرایی امرسونی
بهترین زندگی، آن است که انسان در آن دستخوش توهم عدم تناهی نباشد. کسانی که به تناهی زندگی توجه نمی‌کنند، به یک نوع خیال‌پردازی و رویابافی دچار می‌شوند و زندگی‌شان از واقعیت به دور می‌افتد و مشابه کسانی زندگی می‌کنند که دچار مواد روان‌گردان و مخدر هستند. ما باید در زندگی به اصل تناهی توجه کنیم. تناهی انواعی دارد که سه قسم مهم‌ترین آنهاست: اول تناهی عمر، دوم تناهی دانایی‌ها ما هم به عنوان نوع بشر و هم به عنوان فرد و تناهی توانایی‌ها ما هم به عنوان نوع بشر و هم به عنوان فرد. بهترین زندگی را باید در میان تناهی‌ها جست‌وجو کرد. این را کمال‌گرایی امرسونی می‌نامند، زیرا امرسون ثورو را به این نکته توجه داد و در گفت‌وگوهایی که با شاگردش ثورو داشت، به این نکته توجه داشت که مواظب باشیم دچار خیال‌پردازی نشویم. تناهی علامت واقع‌بینی ماست.

4. توانایی انسان در ترفیع زندگی خود
خبر خوب این است که ما در دایره این تناهی‌ها می‌توانیم به زندگی نیک دست یابیم. این توانایی از این راه حاصل می‌شود که اول توجه کنیم، هر کس باید به راه خودش برود. این شباهت زیاد ثورو با نیچه است. نیچه در بخش معروف چنین گفت زرتشت، می‌گوید هر کس پیرو من است، به راه خود برود، زیرا من به راه خودم رفتم. این یکی از شاهکارهای قطعات فلسفی در زرتشت نیچه است. هر کدام از ما در هستی یک قرق‌گاه داریم و باید در قرق‌گاه خودمان حرکت کنیم. یعنی هر یک از ما راهی داریم که به نحو بی‌همتا و یکه برای ما ساخته شده است. هر کس باید کوچه خودش را بیابد، به جای اینکه در میدان شهر جمع شود. این به راه خود رفتن همان اتکا به نفس یا اتکا به ذات است. اتکا به نفس بیش از امور اقتصادی در امور معنوی اهمیت و ضرورت دارد.

5. نقد و بازنگری در اخلاق نه امحاء و استیصال آن
اکثر چیزهایی که به اسم امور ارزشمند مثبت اخلاقی می‌شناسیم، در واقع اخلاقی نیستند و ما به خاطر جهل عمیق نسبت به طبیعت بشری، آنها را دارای ارزش مثبت اخلاقی تلقی می‌کنیم و از آنها یک سلسله تکالیف اخلاقی استخراج می‌کنیم. ثورو و امرسون آن‌قدر در این زمینه تاکید کرده‌اند که برخی تصور کرده‌اند اینها ضداخلاق هستند و از این جهت ثورو شبیه نیچه است، درحالی که مطلقا چنین نیست. نقد نیچه به اخلاق با نقد ثورو به اخلاق متفاوت است. ثورو از طبیعت ناشناسی و شناخت اندک ما از ساختار و کارکرد وجود آدمی سخن می‌گفت و معتقد بود ما به همین دلیل به اشتباه اموری را اخلاقی تلقی می‌کنیم. اگر به ساختار و کارکرد انسان توجه کنیم، ارزش‌ها و تکالیف اخلاقی‌مان متفاوت می‌شود. بنابراین بسیاری از خوبی‌های بشر، در واقع بدی‌های اوست و بالعکس.

6. نیاز به تنبه و بیداری معنوی
ما اولا در قبال خودمان و ثانیا در قبال همنوعان باید توجه کنیم، نیاز به تعلیم و تربیت داریم. ثورو در فصل اول والدن می‌گوید من این کتاب را برای دانش‌آموزان و دانشجویان فقیر نوشته‌ام، اما نه فقیر مادی، بلکه کسانی که می‌دانند فقر آموزشی و پرورشی دارند. بنابراین ما نیاز به آموزش و پرورش جدی داریم. او این نکته را نیاز به تنبه و بیداری معنوی می‌نامد. ما در واقع در زندگی خوابگردی می‌کنیم، یعنی راه می‌رویم، اما نه آگاهانه. اگر هم کار درستی کردیم و راه درستی رفتیم، از سر اقبال است، نه اندیشیده. ما نیاز به یک انتباه معنوی داریم و باید از خواب بپریم.

7. در برابر حکومت‌ها
از دید ثورو ما در قبال حکومت‌ها یک وظیفه داریم. اینجاست که نقد عنیف و شدید ثورو به ناعادلانه بودن همه حکومت‌ها مطرح می‌شود. برخی می‌گویند ثورو نسبت به حکومت‌ها بی‌رحم است و معتقد است همه حکومت‌ها فاسدند و درجه فسادشان فرق می‌کند. بنابراین ما آدم‌ها وظیفه داریم، خط خود را از خط حکومت‌ها جدا کنیم. این نکته در چند آموزه جلوه می‌یابد؛ یکی آموزه معروف نافرمانی مدنی است که می‌گوید هر وقت انسان استنباطش این بود قوانینی که مدار کار در جامعه است، غیراخلاقی هستند یا مجریان غیراخلاقی عمل می‌کنند، من وظیفه دارد نافرمانی مدنی کند و از آنها سربپیچد. این نافرمانی مدنی ثورو همان چیزی است که بعدها رالز در نظریه عدالت تحت عنوان استنکاف یا سرپیچی از بدی از آن یاد کرد. البته تفاوت ظریفی هم بین آنها هست. اما رالز می‌گوید ما یک وظیفه اخلاقی داریم و آن سرپیچی یا استنکاف از بدی حکومت‌هاست. ما نباید بگوییم حکومت از آنجا که حکومت است، هر چه می‌خواهد بکند. ثورو می‌گوید: «اطاعت از حکومت صرفا به این جهت که حکومت است، چیزی نیست جز واگذاری انسانیت خود.» گاهی هم ثورو می‌گوید من باید در مقابل هر بی‌عدالتی مقاومت کنم، اما چون منشا این بی‌عدالتی‌ها در جوامع امروزی حکومت‌ها هستند، اولین مخالفتم، باید مخالفت با بی‌عدالتی‌های حکومت‌ها باشد.

والدن

اخلاقیات ثورو
تا اینجا اصول فلسفی اندیشه ثورو مطرح شد. از اینجا به بعد اخلاقیات یا اصول اخلاقی اندیشه او را مطرح می‌کنم. این اصول به دو دسته تقسیم می‌شود؛ اولا اخلاقیات ناظر بر درون آدمی یعنی اخلاقیات مربوط به روان انسان یعنی ناظر به احساسات و عواطف و خواسته‌ها و آرزوها و آرمان‌ها و باورها و ثانیا اخلاقیات ناظر به بیرون آدمی یعنی اخلاقیات رفتاری یعنی اخلاقیات ناظر به گفتار و کردار و زبان بدن آدمی.

اخلاقیات رفتاری ثورو
1. ساده زیستی: در کل فرهنگ جهانی اگر بتوان یک نکته اختصاصی برای ثورو قائل شد، تاکید او بر ساده‌زیستی است. ساده‌زیستی به زبان روانشناسی، یعنی آدمی باید به نیازهای خود توجه کند، نه خواسته‌های خود. اگر روزی نیازها و خواسته‌های ما در دو جهت سیر کردند، وظیفه ما این است که نیاز را بر مقدم خواسته بداند و خواسته را فدای نیاز کند. اگر به این بلوغ رسیدیم که نیازها و خواسته‌های ما همسو بودند، کمال مطلوب است. اما اکثریت آدمیان تا آخر عمر به این بلوغ نمی‌رسند و تا آخر عمر با این تعارض مواجه هستند. قدما این تعارض را تعارض خوشایند و مصلحت می‌خواندند. از دید ثورو اخلاقیات ما انسان‌ها بیشتر دنبال تامین خواسته‌هاست، درحالی که اخلاق درست، به دنبال نیازهای ما است و ما به اخلاق نیاز، نیاز داریم. ما آدمیان در ناحیه جسم سه نیاز بزرگ (سلامتی، قدرت و زیبایی) و در ناحیه ذهن هشت نیاز و در ناحیه روان 54 یا 56 نیاز بزرگ داریم. شکوفایی یا self fulfillment انسان به تامین نیازهای اوست. قانون و حقوق از سویی و اخلاق از سوی دیگری به پدر و مادرها اجازه می‌دهد تا 18 سالگی در زندگی بچه‌ها دخالت کنند و مانع از آن شوند که او خواسته‌هایش را بر نیازهایش ترجیح دهد، زیرا بچه‌ها در اعم موارد دنبال خوشایندهای خود هستند و نیازهای‌شان را فدای خواسته‌های خود می‌کنند. اکثر آدم‌ها بعد از این سن معمولا خواسته‌های خود را بر نیازهای خود ترجیح می‌بخشند. ثورو معتقد بود ما از جهت عدم ترجیح نیازها بر خواسته‌ها به خودمان خسارات عظیمی می‌زنیم.

2. توجه به بدن: نزد افلاطون و نوافلاطونیان و بسیاری از نحله‌های عرفانی تحت تاثیر ایشان به بدن توجه نمی‌شود، گویا ما یک موجود روحانی هستیم که در قفس بدن گیر کرده‌ایم و به همین علت بدن برای ما در حکم مانع و مزاحم است. یعنی اگر روح بخواهد تعالی یابد، باید به بدن شکنجه بدهد و بالعکس.

تا تو تن را چرب و شیرین می‌دهی/ گوهر جان را نیابی فربهی

این تضاد در فلسفه غرب، عرفان مسیحی، الهیات ادیان ابراهیمی و... سخت شایع است، اما ثورو معتقد است که ما یک موجود «روان تنی» (سایکو سوماتیک) هستیم و نزاعی میان این دو نیست و نیازهای بدن و ذهن و روان باید برآورده شود، نه خواسته‌های‌شان.

3. مراقبه: ما نیاز به یک تمرکز در زندگی داریم، هر اسمی بخواهد داشته باشد، اعم از مدیتیشن یا یوگا یا ...یعنی آدمی در زندگی باید از نقش عاملیت بیرون‌ آید و نقش ناظریت بیابد. یعنی انسان نباید به عمل‌گرایی (agency) اکتفا کند و گاهی نظرورز (spectator) باشد. این امر از راه تمرکز به دست می‌آید، خواه تمرکز معطوف به بدن، یا تمرکز معطوف به ذهن یا تمرکز معطوف به روان. مثلا یوگاهای هفت‌گانه برخی معطوف به ذهن، گروهی معطوف به روان و برخی معطوف به بدن است.

اخلاقیات درونی ثورو

1. آزادگی و وارستگی: آزادگی به معنای آزادی از قید و بندهای درونی است. این را تعلق خاطر نداشتن یا به تعبیر مایستر اکهارت وارستگی می‌خوانیم.
2. علو طبع یا استغنای روحی: یعنی به آنچه دیگران دارند، هیچ نظری ندارم و بنابراین از حرص و طمع رها هستم. به تعبیر حافظ:
در این بازار اگر سودی ست با درویش خرسند است/ خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

3. توکل به هستی: ثورو در این جهت وامدار رواقیان است و می‌گوید هر چه در توان است انجام ده، اما کاری به نتایج نداشته باش و توکل به هستی کن. به تعبیر مثنوی:
ما همه کردیم کار خویش را/ نوبت تو شد بجنبان ریش را

اما توکل به هستی هرگز به معنای انفعال نیست. رواقیان می‌گفتند هر وظیفه اخلاقی که داری، انجام بده، اما جهان هستی هم نسبت به کارهای تو واکنش دارد. این واکنش‌ها را نتایج اخلاقی زیستن بدان. در قرآن تعبیری هست که عرفا زیاد از آن استفاده می‌کنند: اذا فرغت فانصب. یعنی به محض اینکه از کاری فارغ شدی، به کار بعدی مشغول شو. کار من در زمام خود من است، اما نتایج کار من به میلیاردها چرخ و دنده هستی بستگی دارد.

4. صبوری (patience): البته این صبوری با صبوری علم اخلاق اعم از اخلاق‌های فلسفی یا الهیاتی یا عرفانی فرق دارد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...