چاپ چهاردهم «سرچشمه‌های دانایی و نادانی» [Des Sources de la connaissance et de l'ignorance] توسط نشر نی منتشر شد

سرچشمه‌های دانایی و نادانی» [Des Sources de la connaissance et de l'ignorance] ریموند پوپر [Karl Popper]

به گزارش کتاب نیوز، این رساله‌ی کوچک که به قلم کارل ریموند پوپر [Karl Popper] و با ترجمه عباس باقری منتشر شده است، محتوی یکی از مهم‌ترین نظریه‌ها، و بهتر بگوییم محتوی لب‌لباب نظریات فلسفی پوپر در زمینه‌ی شناخت آگاهی و شناخت‌شناسی و ارزش و اعتبار نسبی فرضیه‌ها و تئوری‌های علمی و قابل ردبودن آن‌ها و عدم قاطعیت دانسته‌های بشری است؛ ضمن آن‌که، چون برای سخنرانی تنظیم‌شده به زبانی ساده‌تر از آثار دیگر او و طبعاً سودمندتر برای همگان به نوشته درآمده است. گفت‌وگو درباره‌ی نظریات پوپر، به‌ویژه هنگامی که این نظریه‌ها در زمینه‌ی علوم انسانی به‌کار می‌رود و بر جامعه‌های انسانی انطباق می‌یابد، گسترده و پردامنه است. تا آن‌جا که هیچ اندیشمندی نیست که از کنار حرف‌های او بی‌اعتنا بگذرد و عقایدش را نادیده انگارد و اما برای همگان کمترین سود خواندنِ آثار پوپر، به‌ویژه این کتاب کوچک اما پرمحتوا آمادگی برای «بازاندیشی» و تحمل «دگراندیشی» است.

سرچشمه های دانایی و نادانی در 88 صفحه و قیمت 15 هزار تومان در کتابفروشی ها قابل دسترسی است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...