۱. معاویه در ماه رجب سال ۶۰ هجری درگذشت. وی همان گونه که منابع تاریخی نشان می‌دهد، در سال‌های پایانی عمر خود در صدد معرفی یزید به ولایت‌عهدی و تثبیت جانشینی او برآمد. وی در این طرح با مشکل چندانی از سوی نزدیکان و اطرافیان خود روبه‌رو نبود؛ چنان که با توجه به نوع رویکردهای تربیتی و فکری جریان بنی‌امیه درباره مردم شام از سوی آنان نگرانی نداشت؛ زیرا جریان اموی از همه فرصت‌ها و امکانات موجود برای معرفی معاویه به عنوان خلیفه مسلمانان بهره برده بود و راه را هموار می‌دید.

مسجد جامع اموری طرح صیانت از یزید

۲. معاویه که به گفته خود، شام را تکیه‌گاه اصلی حکومت یزید می‌دانست و درباره مردم «حجاز» نیز همین نگاه مثبت را داشت، مشکل اصلی «طرح جانشینی» را که به روشنی به معنای تبدیل «خلافت» به «سلطنت» به شمار می‌رفت، سه موضوع می‌دید: نخست از سوی شخصیت‌های شناخته‌شده‌ای بود که چه بسا داعیه رهبری داشتند و چند نفر اصلی آنان در «مدینه» ساکن بودند؛ کسانی مانند عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس و سرآمد همه آنان، امام‌حسین(ع) بود که ممکن بود حتی با زمینه‌سازی امروز برای جانشینی و فردا با اصل جانشینی مخالفت کنند. دوم توده مردم «کوفه» بودند که نقطه ثقل در سرزمین گسترده عراق بودند و اساسا روحیه ناسازگار با حکومت‌های وقت و به صورت خاص ناسازگاری با کارگزاران وقت خود داشتند. سوم نگرانی از تغییر و تحولاتی بود که ممکن بود در آینده و با «گسترش ارتباطات» مردم شام با مردمان سرزمین‌های دیگر رخ دهد و حکمرانی یزید را با خطر روبه‌رو کند.

۳. معاویه در معرفی یزید برای جانشینی خود، در کنار اقدام‌های دیگر، درباره مشکل نخست، شخصاً به مدینه سفر کرد تا با دیدار با شخصیت‌های مورد نظر موافقت آنان را به دست آورد، اما با مخالفت قاطع، صریح و افشاگرانه امام‌حسین(ع) روبه‌رو شد و او پیشنهاد مروان بن حکم مبنی بر تبعید امام(ع) به شام و قطع رابطه ایشان با مردم به ویژه مردم کوفه را نیز با توجه به پی‌آمدهایی که داشت نپذیرفت و این مشکل تا آنجا که مربوط به امام(ع) بود برطرف نشد.

۴. معاویه دشواری حفظ حکومت فرزند خود در آینده را در ارائه طرحی برای یزید دید که آن را در مهم‌ترین سند پس از مرگ خود که وصیتنامه بود گنجاند. وی در وصیتنامه خود، با تاکید بر اینکه همه مقدمات جانشینی فرزندش را فراهم ساخته و راه را هموار کرده و مخالفان را رام ساخته است، تا آنجا که به مشکل ناسازگاری مردم کوفه مربوط می‌شد و او آن را روحیه بهانه‌گیری می‌دانست، در همراهی با آنان در تغییر دایمی کارگزاران کوفه به خواست مردم می‌دید و از این رو به فرزند خود تاکید کرد اگر آنان هر روز نیز خواهان تغییر کارگزار خود شدند، او چنین کند و این گونه استدلال کرد که این کار بهتر از آن است که یزید صدهزار شمشیر را علیه خود بسیج کند: «فانّ عزل عامل ایسر من ان یشهر علیک مائة الف سیف».

۵. اما طرح معاویه برای رفع مشکل اصلی در ماندگاری حمایت مردم شام از حکومت یزید عبارت از راهکاری بود که وی در چگونگی صیانت مردم شام به عنوان خاستگاه قدرت بنی‌امیه و جایگاه و تکیه‌گاه اصلی حمایت از حکمرانی یزید و ضمانت بقای آن نوشت. معاویه که تاکید اصلی‌اش بر حفظ دیدگاه مردم شام درباره خود و فرزندش بود، به او تاکید کرد که اهل شام را مورد توجه ویژه قرار دهد و آنان تکیه‌گاه و توشه او باشند و افزود که اگر از سوی دشمن چیز ناخوشایندی پیش آمد، از مردم شام کمک بگیرد اما آن گاه که آنان را به کار گرفت و دفع مشکل کرد، شامیان را به وطنشان برگرداند؛ زیرا به گفته او اگر آنان در سرزمین‌های دیگر بمانند اخلاق آنان «تغییر» خواهد کرد: «و انظر أهل الشام فلیکونوا بطانتک و عیبتک فإن رابک من عدوّک شی‏ء فانتصر بهم، فإذا أصبتهم فاردد أهل الشام إلى بلادهم فإنّهم إن أقاموا بغیر بلادهم تغیرت أخلاقهم». این اخلاق، اخلاق برخاسته از تربیت اموی است.

۶. این طرح اموی به خوبی نشان می‌دهد که دغدغه اصلی معاویه در ماندگاری حکمرانی خود و ادامه آن در سلسله بنی‌امیه، موضوع مهم «گسترش آگاهی» مردم شام از حقایق و واقعیت‌های موجود بود که سال‌ها با ابزارهای مختلف تبلیغی بنی‌امیه و به ویژه با به‌کارگیری «ابزار دین» از آن مردم پنهان داشته شده بود و او با همین شیوه توانسته بود بر آنان حکمرانی کند. مردمی که بنی‌امیه را به عنوان نزدیک‌ترین جریان به اسلام و پیامبر اکرم(ص) می‌شناختند و معاویه را خلیفه پیامبر(ص) می‌دانستند و اطاعت بی‌چون و چرا و چشم‌بسته از او را وظیفه خود می‌شمردند و با ناآگاهی تمام تا سرحد جان از او دفاع و حمایت می‌کردند؛ تا جایی که علی(ع)، در نکوهش یاران خود از این منظر موضع معامله ده نفر از یاران خود با یک نفر از یاران معاویه را مطرح کرده است.

۷. نقطه ثقل این طرح این است که ارتباطات بیرونی و میدانی شامیان به حداقل ضرورت برسد و با توجه به ابزارهای ارتباطی محدود در آن روزگار، معاویه راهکار آن را قطع رابطه عملی میان آحاد شامیان با سایر سرزمین‌های اسلامی و غیر اسلامی می‌دید که مردمانی دیگر با اندیشه‌ها، فرهنگ‌ها و رفتارهای متفاوت و با روش‌های دیگر در روابط متقابل مردم و حکومت زندگی می‌کردند و پیدا بود که اصل ارتباطات با آنها می‌توانست چه تاثیری در آنان بگذارد و از جمله مردم شام را از عناصری گوش به‌فرمان و پابه‌رکاب به پرسش‌گرانی مزاحم و جستجوگرانی آگاه درآورد و این روش و فضایی نبود که با منطق اموی در حکومت سازگار باشد؛ روشی متمایز از روشی که علی(ع) مردم خود را بر آن تربیت می‌کرد و بار می‌آورد.

۸. یک نمونه از ناسازگاری منطق و روش اموی با منطق و روش علی(ع) در حکمرانی، قضاوتی است که خود معاویه درباره روش سیاسی و تربیتی ایشان کرده است؛ آن گاه که بانو سوده همدانی از شیفتگان علی(ع) که سال‌ها پس از شهادت ایشان، در پی تظلّم بود، در شام، با شجاعت و صراحت با معاویه سخن گفت و معاویه به انگیزه نکوهش علی(ع) سخنی گفت که در حقیقت از بهترین ستایش‌ها درباره ایشان است. معاویه گفت: «پسر ابی‌طالب زبان شما را به روی زمامدار باز و جسور کرده است و شما به کندی از آن جدا می‌شوید: لقد لَمَظَكم ابن أبي‌طالب الجرأة على السلطان فبطيئا ما تفطمون!» و این چنین بود که طرح معاویه برای صیانت و ماندگاری حکمرانی خود و نسل خود عبارت بود از قطع ارتباطات مردم شام و به حداقل رساندن آن؛ اما تاریخ نشان داد آنچه مایه اصلی زوال و سقوط بنی‌امیه شد،‌ عملکرد بنی‌امیه در درون حکومت بود و نه عاملی بیرون از مرزها.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...