دومین چاپ کتاب «نا انسانی» اثر لیوتار منتشر شد. در این کتاب یک وجه مهمی از تفکر لیوتار در بازنویسی نظریه انتقادی عیان می‌شود که پیشتر در متون فارسی به آن پرداخته نشده بود.

به گزارش مهر، نشر مولی دومین چاپ کتاب «نا انسانی؛ تاملاتی درباب فلسفه زمان» اثر ژان فرانسوا لیوتار و ترجمه محمدعلی جعفری را در ۱۱۰ نسخه، ۲۹۲ صفحه و بهای ۶۵ هزار تومان منتشر کرد. چاپ نخست این کتاب در سال ۱۳۹۳ با شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و بهای ۲۳ هزار تومان منتشر شده بود. «نا انسانی» یکی از مجلدات مجموعه «بازنوشت نظریه» نشر مولی است که با دبیری و سرویراستاری روزبه صدرآرا رنگ انتشار را به خود می‌بیند.

صدرآرا درباره این مجموعه و چرایی عدم انتشار مجلدات بعدی آن به مهر گفت: در مجموعه «بازنوشت نظریه» قرار بود متونی از لیوتار که ویژگی‌های خاصی دارند ترجمه و منتشر شوند. ببینید متاسفانه لیوتار با کتاب «وضعیت پست مدرن: گزارشی درباره دانش» شناخته می‌شود. خود او می‌گوید که وضعیت پست مدرن جنجالی‌ترین اثرش است اما مهم‌ترین کتابش نیست. او از این کتاب دلزده شده بود و در دهه ۸۰ هرگاه از پست مدرنیسم بحث می‌کرد، می‌گفت که منظورم آن پست مدرن کذایی نیست.

وی افزود: همچنین لیوتار را در دیگر کشورها به کلبی مسلکی و نیهیلیسم متهم می‌کردند و این مسائل باعث شده بود تا او از طیف مارکسیست‌ها رانده شود. به باور آنها لیوتار به آرمان‌های چپ خیانت کرده بود. لیوتار حتی از سوی لیبرال‌ها و محافظه‌کاران نیز متهم به بسط نوعی نسبیت باوری بازیگوش پسامدرن که می‌خواهد زیرآب امر مدرن را بزند، شد. این زمینه در ایران هم مطرح شود و روشنفکران ایرانی هم به همین دلایلی که مطرح کردم در مقابل اندیشه لیوتار جبهه می‌گرفتند و می‌گیرند.

صدرآرا ادامه داد: مواجهه منِ سرویراستار این مجموعه با آثار و آرا لیوتار نیز این‌گونه بود، اما وقتی متون متعدد او را خواندم متوجه شدم که جنبه‌های مهمی از تفکر لیوتار دچار بدفهمی شده است.

به باور صدرآرا بررسی لیوتار از دو جنبه جدید ضرورت داشت: نخست اینکه او یکی از خوانشگران بی‌نظیر کانت و ایده‌آلیسم آلمانی است. لیوتار در متونش سعی می‌کرد کانت مدرنیست را بدل به کانت پسامدرن کند. در مقاله پاسخی به پرسش پسامدرن چیست که علیه هابرماس بود به این مساله می‌پردازد. یکی از جذاب‌ترین جدال‌های فلسفی متاخر، جدال لیوتار و هابرماس است. جنبه دوم بیشتر از وجه اول مورد غفلت قرار گرفته است و آن بازخوانی لیوتار به مثابه بازنویسنده سنت نظریه انتقادی است.

این مترجم و پژوهشگر فلسفه غرب اضافه کرد: لیوتار از نخستین اندیشمندانی بود که در جامعه فرانسوی زبان فلسفه قاره‌ای شروع کرد به خوانش و مواجهه با آرا تئودور آدورنو، والتر بنیامین و ارنست بلوخ. در همین کتاب «نا انسانی» یکسری از فرمول‌ها و تزهای نظریه انتقادی را بازنویسی می‌کند. من در کتاب «فرار به مهلکه» گریزی به بازنویسی‌های لیوتار از نظریه زیبایی شناسی آدورنور زده‌ام. به این وجه از تفکر لیوتار نه در دنیای انگلیسی زبان و نه در جامعه فلسفی ایران پرداخته نشده است. اخیرا متوجه شده‌ام که محققی انگلیسی دارد روی این وجه کوشش‌های جدی می‌کند.

صدرآرا در پایان به تربیت نشدن مترجم تخصصی آثار لیوتار به زبان فارسی اشاره کرد و گفت: مترجمان اقبال چندانی به متون لیوتار نشان ندادند و به همین دلیل نیز این مجموعه فعلا محدود به دو جلد شده است. البته مترجمی هم که با متون لیوتار آشنایی و مواجهه جدی داشته باشد، وجود ندارد و بسیاری از کار روی این متفکر طفره رفته و می‌روند؛ اما لیوتار برای ما همچنان جدی است و من متون او را می‌خوانم و کلی هم یادداشت درباره او دارم. بنابراین پروژه «بازنوشت نظریه»‌ برای من تمام نشده است.

«نا انسانی» ۱۶ فصل دارد که هرکدام از آنها شامل یک مقاله یا یک سخنرانی در مفهوم زمان و مفاهیم مرتبط با آن است. عناوین این فصول به ترتیب عبارتند از «آیا تفکر می‌تواند بدون بدن ادامه یابد؟»، «بازنویسی مدرنیته»، «ماده و زمان»، «لوگوس و تخنه، یا دورنویسی»، «زمان امروز»، «نیوتون: لحظه»، «امر والا و آوانگارد»، «چیزی شبیه: «ارتباط... بدون ارتباط»، «بازنمایی، نمایش، نمایش ناپذیر»، «عکس گفتار»، «پس از امر والا، وضع زیباشناسی»، «حفاظت و رنگ»، «خدا و عروسک»، «فرمان بری»، «Scapeland» و «دوموس و کلان‌شهر».

لیوتار در مقدمه این کتاب به بحث درباره انسان و نقد تفکرات اومانیستی می‌پردازد. بخشی از این مقدمه به این شرح است: «ارزش چیست؟ قطعیت چیست؟ انسان چیست؟ این پرسش‌ها خطرناک به شمار می‌آیند و به تندی کنار گذاشته می‌شوند. گفته می‌شود این پرسش‌ها راه را بر «هر چه باداباد»، «همه چیز ممکن است» و «همه چیز بی‌ارزش است» می‌گشایند. نگاه کنید بر سر آنها که قصد گذار از این مرز را داشتند چه آمد: نیچه به اسارت اسطوره شناسی فاشیستی در آمد، هایدگر نازی شد و...»

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...