نشان طلایی جایزه ادبی اوراسیا به «گلستان یازدهم» رسید.

به گزارش ایسنا به نقل از پایگاه خبری سوره مهر، در آیین پایانی این جایزه، که چهاردهم شهریورماه در مسکو برگزار شد، ناشر روسیِ ترجمه این کتاب، به نمایندگی از نویسنده، جایزه را دریافت کرد.

در این مراسم، نخبگان فکری اوراسیا زیر یک سقف جمع شدند و به تعدادی از دانشمندان، استادان، نویسندگان، شاعران، ناشران و منتقدان از کشورهای روسیه، ایران، قزاقستان، هند، بلاروس و اوکراین توسط کارینا سارسنووا، رئیس اتحادیه هنر اوراسیا، نشان‌های طلا و نقره و نیز گواهینامه اعطا شد.

کارینا سارسنووا در این مراسم گفت: اوراسیا بزرگترین قاره‌ای است که گهواره تمدن را به تصویر می‌کشد. جایزه اوراسیا در پی تشکیل یک جامعه واحد است که سنت‌ها و ارزش‌های فرهنگی منحصربه‌فرد را به نمایش می‌گذارد.

جایزه ادبی اوراسیا در سال ۲۰۱۳ توسط اتحادیه خلاقیت‌های هنری اوراسیا، با هدف تشویق مؤلفان و نویسندگان مستعد در رشته‌های مختلف ادبیات هنری و مستند در راستای تقویت و غنای متقابل فرهنگی کشورهای منطقه تأسیس شده است.

بر اساس این خبر، کتاب «گلستان یازدهم» خاطرات زهرا پناهی‌روا، همسر سردار شهید علی چیت‌سازیان با زبانی صادقانه به شرح زندگی یک سال و هشت‌ماهه مشترک شهید چیت‌سازیان و همسرش پرداخته است. فرمانده‌ای که در جبهه به دلیل مهارت‌های رزمی و شجاعتش به عقرب زرد معروف بود، در خانه با مادر و همسرش به اندازه‌ای با مهر و محبت رفتار می‌کرد که گویی این قلب رئوف هیچ‌گاه سابقه حضور در حرب و قتال را نداشت. «گلستان یازدهم» قسمت مهمی از نیمه پنهان زندگی شهید چیت‌سازیان را به مخاطبان معرفی می‌کند.

تاکنون دو کتاب «مردگان باغ سبز» نوشته محمدرضا بایرامی و «سه کاهن» مجید قیصری موفق به دریافت این جایزه شده بودند و «گلستان یازدهم» سومین اثری است که موفق به دریافت این جایزه ادبی می‌شود.

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...