بر اساس اطلاعات اخیرا منتشرشده، آکادمی سوئد در ابتدا مخالف اعطای جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۷۱ به «پابلو نرودا» شاعر شیلیایی بوده است.

پابلو نرودا

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، گرچه «پابلو نرودا» در نهایت موفق به کسب جایزه نوبل ادبیات ۱۹۷۱ شد اما بر اساس اطلاعات آرشیوی که آکادمی سوئد پس از ۵۰ سال فاش کرده، اعضای هیات داوران این جایزه معتبر ادبی به دلیل تمایلات کمونیستی این شعر شیلیایی علاقه‌ای به اعطای نوبل به او نداشتند.

فهرست نامزدهای جایزه نوبل ادبیات در هر دوره برای مدت ۵۰ سال فاش نمی‌شود و آکادمی سوئد امسال اطلاعات محرمانه در رابطه با اعطای جایزه سال ۱۹۷۱ را منتشر کرده؛ سالی که گرچه «پابلو نرودا» برای «شعری که سرنوشت و رویاهای یک قاره را زنده می‌کند» مورد تحسین قرار گرفت و برنده نوبل ادبیات شد اما در پشت صحنه برخی از اعضای آکادمی سوئد نسبت به اعطای این جایزه به «نرودا» مردد و معتقد بودند تمایلات کمونیستی او و قصیده‌هایش در ستایش «استالین» با وصیت آلفرد نوبل مغایرت دارد که بر اساس آن، «این جایزه به فردی اعطا می‌شود که در عرصه ادبیات برجسته‌ترین آثارش را در جهتی ایده‌آل خلق کرده است».

در حالی که «آندرس اوسترلینگ» رئیس کمیته نوبل، قدرت طبیعی شاعرانه و سرزندگی پویای نرودا را می‌ستود، این پرسش را مطرح کرد که آیا «گرایش کمونیستی غالب در شعر او با هدف جایزه نوبل سازگار است یا خیر».

«اوسترلینگ» پیش از آن نیز علیه نامزدی «ازرا پاوند» صحبت کرده بود زیرا بر این باور بود او ایده‌هایی با ماهیتی را تبلیغ می‌کند که قطعاً با روح جایزه نوبل مخالف است و همچنین «ساموئل بکت» را به دلیل پوچ‌گرایی شایسته نامزدی نوبل نمی‌دانست اما در نهایت به شایستگی‌های نرودا متقاعد شد و «بکت» هم در سال ۱۹۶۹ این جایزه را برد، اما «پاوند» هرگز موفق به دریافت نوبل ادبیات نشد.

«نرودا» که به خاطر شعرهای پرشور و عاشقانه‌اش شناخته می‌شود، یک سیاستمدار و دیپلمات چپ‌گرا و دوست نزدیک رئیس‌جمهور شیلی سالوادور آلنده نیز بود. «نرودا» چند روز پس از کودتای نظامی «آگوستو پینوشه» در سال ۱۹۷۳، تحت شرایطی مشکوک درگذشت که از آن زمان تاکنون در حال بررسی است.

دلیل مخالف با اعطای نوبل به «پابلو نرودا» چه بود؟

اعضای خانواده‌ «نرودا» که طی سال‌های اخیر بر احتمال کشته شدن او صحه گذاشته‌اند، پیش‌تر معتقد بودند که او در سن ۶۹ سالگی بر اثر پیشرفت بیماری سرطان پروستات درگذشته است؛ اما «مانوئل آرایا» - راننده شخصی او - در سال ۲۰۱۱ با اظهارات تکان‌دهنده‌ خود مدعی شد، تزریقی که پیش از مرگ برای این شاعر برنده‌ نوبل ادبیات انجام شد،‌ علت فوت او بوده است. این اظهارنظر ماجرای مرگ این نویسنده و شاعر سرشناس را با حاشیه‌های زیادی همراه کرد و موجب شد جسد او با گذشت ۴۰ سال از قبر بیرون آورده شود و به مدت سه سال مورد آزمایش‌های متعدد قرار گیرد. محققانی که از کشورهای مختلف روی باقی‌مانده جسد «نرودا» کار می‌کردند،‌ هنوز به نتایج دقیقی درباره علت مرگ او نرسیده‌اند.

او از مشهورترین و تأثیرگذارترین چهره‌های ادبیات معاصر جهان است که علاوه بر تعداد زیادی کتاب، مجموعه بزرگی از شعر را از خود باقی گذاشت. از جمله آثار ابن هنرمند می‌توان به «اسپانیا در قلب ما»، «عاشقانه جدید برای استالینگراد» و «چوب‌بر بیدار خواهد شد» اشاره کرد. «نرودا» در سال ۱۹۷۱ موفق به کسب جایزه نوبل ادبیات شد.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...