وزارت فرهنگ فلسطین، نشان غسان کنفانی را به بها طاهر [بهاء طاهر]، نویسنده مصری به پاس قدردانی از نقش وی در پیشبرد ادبیات عرب اعطا کرد.

 بها طاهر [بهاء طاهر]،

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، وزارت فرهنگ فلسطین در همایش 4روزه‌ای که به مناسبت یادبود غسان کنفانی، نویسنده و روزنامه‌نگار فقید فلسطینی و در روز ملی رمان فلسطین برگزار شد، نشان غسان کنفانی را به بها طاهر، نویسنده مصری اعطا کرد.

به گفته وزیر فرهنگ فلسطین، این نشان به پاس نقش بها طاهر در تاریخ و پیشرفت رمان عربی و میراث آشکار و باشکوه او در پربارکردن ادبیات عرب به وی اهدا شده است.

عاطف ابوسعید، وزیر فرهنگ فلسطین در این باره خاطر نشان کرد «انتخاب بها طاهر به مثابه بزرگداشت، احترام و تقدیر فلسطین از یک رمان‌نویس ملی‌گرای عربی است که به غنا و شکوه فرهنگ و ادبیات عربی با دانش و زیبایی و معرفت خود افزوده است.»

او در ادامه درباره بها طاهر افزود: «بها طاهر با دستاوردهای ادبی خود در نگارش رمان‌های خلاقانه و ترجمه آثار مختلف ادبی نقش مهمی و غیرقابل انکاری در ایجاد و پرورش یک نسل عربی با فرهنگ و دانش داشته است.»

بها طاهر از مهم‌ترین نویسندگان معاصر مصر و جهان عرب است که تاکنون بیش از ده رمان، مجموعه داستان و نمایشنامه منتشر کرده است. رمان‌ «واحه غروب» این نویسنده که در سال 2008 برنده جایزه بوکر عربی شد، با ترجمه رحیم فروغی به فارسی برگردانده و منتشر شده است. «عشق در تبعید»، «زمستان ترس»، «دیروز خوابت را دیدم»، «نقطه نور» و «شرق درخت خرما»، برخی دیگر از مهم‌ترین آثار او هستند.

مراسم یادبود غسان کنفانی در چهارمین دوره همایش رمان عربی فلسطین و در روزی که به عنوان روز ملی رمان فلسطینی شناخته می‌شود، با حضور نویسندگان بسیاری از کشورهای مختلف در فلسطین برگزار شد.

در این مراسم بر اهمیت و نقش رمان عربی و فلسطینی و توانایی آن در دستیابی به حضور بین‌المللی و نیز اهمیت فلسطین و قدس در گفتمان فرهنگی عربی و ادبیات زندان در رمان فلسطینی تاکید شد. اهمیت ارتباط بین نویسنده و مخاطب در زمان ارتباطات مجازی و فاصله اجتماعی بر اثر کرونا و رمان مدرن عربی از محورهای دیگر نشست‌ها و جلسات این همایش بودند.
 

................ هر روز با کتاب ...............

فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...