هیلاری مانتل [Hilary Mantel] نویسنده بریتانیایی پس از 8 سال‌ انتظار از آخرین جلد سه‌گانه داستان «توماس کرامول» - صدر اعظم هنری هشتم - با نام «آینه و نور» رونمایی کرد.



به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، رمان «تالار گرگ» [Wolf Hall] که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد و نخستین جلد از این سه‌گانه محسوب می‌شود، به داستان پیشرفت  ‌«کرامول» پرداخت؛ این کتاب در نهایت جایزه «بوکر» را برای «مانتل» به ارمغان آورد. ۱۱ سال بعد جلد دوم این سه‌گانه با عنوان «مجرمان را بیاورید» [Bring up the bodies] منتشر شد و بار دیگر جایزه ادبی «بوکر» را به «مانتل» اختصاص داد. «مجرمان را بیاورید» داستان توطئه و دسیسه‌هایی راویت می‌کند که در نهایت منجر به اعدام «آن بویلن»‌ شد.

تاکنون در مجموع بیش از ۵ میلیون نسخه از کتاب‌های «تالار گرگ» و «مجرمان را بیاورید» در سراسر جهان به فروش رفته است.

داستان آخرین جلد این سه‌گانه درست پس از ماجراهای جلد پیشین، یعنی پس از گردن زدن همسر دوم «هنری هشتم» از سر گرفته می‌شود.

رمان «آینه و نور» به طور رسمی روز پنجشنبه منتشر شد، اما «مانتل» در جریان یک رویداد ویژه در یکی از فروشگاه‌های لندن نسخه‌های امضا شده این اثر را به علاقه‌مندان ارایه کرد. 

 «مانتل» ۶۷ ساله، عنوان نخستین زن برنده دو جایزه  «بوکر» را در جهان دارد و  تاکنون ۱۳ کتاب نوشته است. او مجموعه داستان کوتاهی را با محوریت شخصیت «مارگارت تاچر»، سیاستمدار معروف انگلیسی، به چاپ رساند و رویکردش نسبت به این چهره سیاسی حاشیه به پا کرد.

«هیلاری مانتل» پیش از شروع نویسندگی به تحصیل رشته حقوق و فعالیت‌های اجتماعی می‌پرداخت و نویسندگی را با الهام از جدا شدن پدر و مادرش و بیماری خود آغاز کرد.

[هر دو رمان «تالار گرگ» و «مجرمان را بیاورید» توسط نشر کتابسرای تندیس در ایران ترجمه و منتشر شده‌اند.]

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...