تنهای تنهای تنها | اعتماد


مخاطبان ایرانی، یوستین‌ گردر را با کتاب مثال زدنی دنیای سوفی می‌شناسند. اولین کتابی که از او به 60 زبان زنده دنیا ترجمه شده و بیش از 40 میلیون نسخه فروش داشته است. گردر در رشته ‌فلسفه، الهیات و ادبیات دانشگاه اسلو درس خوانده و در سال 1977 به همراه همسرش، جایزه معتبر سوفی را پایه‌ریزی کرده است؛ جایزه‌ای که یادآور شاهکار او در جهان ادبیات است. گردر در رمان پراحساس «مرد غیرقابل اعتماد» [An unreliable man]، ذهن خواننده را به چالش می‌کشد.

یوستین‌ گردر مرد غیرقابل اعتماد» [An unreliable man]

این رمان داستانی است درباره تنهایی، دروغ و قدرت. رمانی که قدرت استنتاج و اطلاعات گسترده نویسنده را به طرزی شگفت‌انگیز نمایان می‌کند. شخصیت اصلی این رمان یعنی «جیکوب»، مردی تنهاست که از همسرش جدا شده و جز پله، هیچ‌ دوست و همراهی ندارد. او زندگی‌اش را با شرکت کردن در مراسم خاکسپاری کسانی که آنها را نمی‌شناسد، سپری کرده، خود را در هاله‌ای از دروغ‌‌های خیالی پنهان می‌کند. اعتیاد او به داستان‌سرایی، خارج از کنترل‌ خودش است. جیکوب ناچار است عشق به کلمات و قصه‌ها را به نیاز همیشگی بشر به روابط اجتماعی پیوند بزند. آنچه آثار این نویسنده را از دیگر نویسندگان هم‌نسلش متفاوت می‌کند؛ نوع نگرش انسانی به درون آدم‌هایی‌ است که به شکلی دیوانه‌وار در جهان مدرن مشغول تکرار خود هستند؛ شخصیت‌هایی که گویی در دایره‌ای کوچک و بسته بی‌هیچ‌ آرزویی به زندگی بی‌هدف خود ادامه می‌دهند.

جیکوب که می‌توان از او به عنوان نمادی از آدم‌های تنهای روزگار ما به رسمیت ‌شناخت، چنان درگیر و دار مناسبات دروغین آدم‌ها گرفتار شده که خود نیز آرام‌آرام جزیی از این آدم‌ها می‌شود به گونه‌ای که دیگر به لحاظ روحی تبدیل به مصالح به کار رفته در ساخت یک شهر مانند آهن و سنگ و... شده است. گردر به تعبیر ساده، معمار روح آدم‌ها در حوزه ادبیات داستانی‌ است و همان‌گونه که خوانندگانش هم می‌دانند، او در شاهکار «دنیای سوفی» هم به همین سمت و سو از ذات بشر نگاه دقیق و هنرمندانه‌ای داشته است. یوستین گردر نویسنده‌ای پوچ‌گرا نیست، اما به ‌شدت از مناسبات انسانی پیرامون خود ناامید است. نکته‌ای که به وضوح در تار و پود همین اثر نهفته است. او در این رمان، تقلای بشر برای معنا بخشیدن به زندگی و پیدا کردن جایگاهی در این دنیا را مورد توجه قرار داده است؛ موضوعی که گرچه تازگی ندارد اما او توانسته با رویکردی منحصر‌به‌فرد، قرائت دیگری از ‌این موضوع ارایه دهد.

شخصیت‌های گوناگون و رنگارنگ این رمان در کنار موضوعی بکر که می‌تواند برای هر قشری از مخاطب مناسب‌ باشد، توانایی نویسنده‌ای را به نمایش بگذارد که ظاهرا برای نوشتن هر سطر از رمانش ماه‌ها وقت صرف کرده است: «من دیر به مراسم رسیده بودم و آنها هنوز مرا ندیده ‌بودند. یک کشیش زن با موهای بلوند مراسم را اجرا می‌کرد. او داشت با آنها سلام ‌و احوالپرسی می‌کرد. اولین تصمیم ناخودآگاه و فوری من این بود که کلا قید مراسم را بزنم و کلیسا را ترک کنم...»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...