مراسم اعلام برنده جایزه والتر اسکات، که مهم‌ترین جایزه مربوط به آثار تاریخی دنیا است، دیشب برگزار شد. هیلاری مانتل [Hilary Mantel] با سومین کتاب از مجموعه «تالار گرگ» موفق به دریافت جایزه 25 هزار پوندی شد.



به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، آخرین کتاب از مجموعه سه‌گانه «تالار گرگ» درباره توماس کرامول تحت عنوان «آینه و نور» [The Mirror and the Lightبه عنوان برنده جایزه تاریخی والتر اسکات انتخاب شد. این در حالی است که اولین کتاب از این مجموعه یازده سال پیش هم برنده جایزه معتبر والتر اسکات شده بود.

هیلاری منتل می‌گوید: «وقتی ناشرم با من تماس گرفت و خبر را به من اطلاع داد، شگفت‌زده و مسرور شدم. این جایزه به نویسندگانی که درباره گذشته بنویسند امید زیادی می‌بخشد. تا به حال آثار متمایز و جذابی برنده این جایزه بوده‌اند. جایزه والتر اسکات به عموم مردم کمک کرده است که قدرت و تنوع نظم را درک کنند.

بشخصه خوشحالم که «آینه و چراغ» مورد توجه قرار گرفته است. نوشتن این کتاب سخت‌ترین کاری بود که در زندگی‌ام انجام داده‌ام و می‌دانم که نویسنده یک اثر نمی‌تواند قاضی آن باشد اما به نظرم این کتاب قوی‌ترین کتاب از سه‌گانه توماس کرامول است.»

هیلاری منتل برای دریافت جایزه با چهار اثر دیگر رقابت کرد. «املاک تولستوی» نوشته استیون کونته، «اتاقی از جنس برگ‌ها» نوشته کیت گرنویل، «همنت» نوشته مگی اوفارل، و « فرهنگ لغات گمشده» نوشته پیپ ویلیامز از دیگر آثار حاضر در فهرست نهایی بودند.

هیئت داوران طی بیانیه‌ای اعلام کردند: «هیلاری منتل با داستان «چراغ و آینه» غیرممکن را ممکن ساخت و به خواننده رمانی را ارائه کرد؛ هم پایان یک سه‌گانه فوق‌العاده است و هم به تنهایی می‌درخشد.»

جایزه سر والتر اسکات اولین بار در سال 2010 و برای بزرگذاشت یاد سر والتر اسکات، شاعر و داستان‌نویس انگلیسی برگزار شد. ارزش مالی این جایزه بسیار زیاد است و در میان پنج جایزه گران بریتانیا قرار دارد و آثاری که سال گذشته در بریتانیا، ایرلند و کشوهای مشترک‌المنافع منتشر شده‌اند، اجازه دارند در این رقابت شرکت کنند.

برنده 25 هزار پوند و هرکدام از نامزدهای حاضر در فهرست نهایی هزا‌وپانصد پوند به عنوان جایزه دریافت می‌کنند. سال گذشته «سرزمین باریک» نوشته کریستین هیکی، نویسنده اسکاتلندی به عنوان برنده معرفی شد.

................ هر روز با کتاب ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...