«اندرو براون» برای کتاب «ماهیگیری در ناکجاآباد» برنده جایزه کتاب اورول شد.

به گزارش ایبنا به نقل از گاردین، هیات داوری جایزه اورول که معتبرترین جایزه بریتانیا برای آثار سیاسی است، دیروز در مراسمی «اندرو براون» را به عنوان برنده سال 2009 معرفی و چک 3 هزار پوندی جایزه را به او اهدا کرد.


«ماهیگیری در ناکجاآباد» در حالی به عنوان برنده جایزه «اورول» انتخاب شد که آثار مهم دیگری چون «نجواهای چینی‌ها» اثر «هسیائو-هونگ پی» که درباره مهاجرت چنینی‌ها به بریتانیاست و اثر «رشید احمد» با عنوان «هبوط در آشفتگی» نیز در این فهرست حضور داشتند.

کتاب «ماهیگیری در ناکجاآباد» که هم دربرگیرنده خاطرات زندگی خود براون در سوئد است - که از کودکی در آنجا زندگی کرده و همسری سوئدی نیز دارد و پسر خودش را نیز در آنجا بزرگ کرده - و در عین حال توصیفی از نظام سیاسی و اجتماعی این کشور است.

هیات داوران این اثر را «جذاب و زلال» توصیف کردند؛ اثری که «همان قدر که شگفت‌انگیز است، شما را به واکنش وامی‌دارد تا بیاندیشید که چقدر برای سوئدی‌ها سخت بود که به کشوری صنعتی بدل شوند». این کتاب در عین حال که نشان دهنده علاقه «براون» به سوسیالیسم سوئدی و نیز ماهیگیری آن است، نشان می‌دهد که چگونه سوئد از برخی ایده‌آل‌هایش دست کشید تا بتواند به کشوری صنعتی بدل شود.

رییس هیات داوران درباره این کتاب گفت : «ماهیگیری در سوئد دقیقا بیان کننده نظر جورج اورول برای بیان کردن سیاست به روشی کاملا هنرمندانه است». «ماونت» افرود راه‌های مختلفی برای این کار وجود دارد و«‌اورول» خودش راه‌های متفاوتی را بیان نظرات سیاسی اش انتخاب کرده بود.

«جنگ سفید» اثر مارک تامپسون که درباره حضور ایتالیایی‌ها در جریان جنگ جهانی اول است، دیگر کتابی بود که به فهرست نهایی این جایزه راه یافته بود. اثر «تونی جات» درباره جنگ سرد نیز دیگر رقیب سرسخت این میدان بود که گرچه هیات داوران آن را اثری فوق‌العاده نامیدند که از نظر سیاسی و تاریخی حرف اول را زده اما در عین حال اظهار داشتند که نویسندگی خلاق و جذابیت اثر «براون» با رقبای دیگر قابل مقایسه نبود.

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...