مرکز مطالعات فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و معاونت فرهنگی ارشاد برای سال 2008 که از سوی یونسکو به نام "رودکی" و "غزالی" نام‌گذاری شده است، در تدارک برنامه‌های ویژه‌ای هستند. 
  
رئیس مرکز مطالعات فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و دبیر بخش بین‌الملل کنگره مولانا در گفت‌وگو با فارس، درباره فعالیت‌های این مرکز در سال 2008 که بنام رودکی و سخنرانی از سوی یونسکو نام‌گذاری گذاشته شده است، گفت: «ما در جلساتی که داریم برای برنامه‌ریزی سال آینده بحث رودکی و غزالی را مطرح کردیم و برنامه‌هایی در این زمینه خواهیم داشت ولی ریز برنامه‌ها را در حال حاضر نمی‌توانیم اعلام کنیم.»

"ابوالحسن خلج منفرد" درباره کلیت برنامه‌های مرکز مطالعات فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به مناسبت سال 2008 که بنام رودکی، غزالی نامگذاری شده است عنوان کرد: «این مرکز بیشتر درپی برنامه‌های فرهنگی در دیگر کشورهاست و احتمالا به این مناسبت برنامه‌هایی در هند، پاکستان، بنگلادش و کشورهایی از این دست خواهد داشت.»

وی درباره موضع‌گیری پیرامون سال رودکی و غزالی و اینکه آیا هنوز این ذهنیت وجود دارد که کشورهای دیگر بزرگان فارسی زبان را از آن خود می‌کنند، اظهار داشت: «بحث مولانا و جنجال‌های ربودن او قدری پیچیده‌تر بود و اما رودکی به این نحوی که مطرح شده مشکلی نداریم چرا که پدر شعر فارسی است و تاجیک‌ها هم با ما هم زبانند.»

خلج منفرد خاطرنشان کرد: «پرداختن به رودکی و غزالی در سال 2008 در طرح و برنامه سازمان ارتباطات فرهنگی در دست تصویب است در حال حاضر نمی‌توان جمع بودجه تخصیصی به این موضوع را عنوان کرد ولی وقتی ریز برنامه‌ها اعلام شد می‌توان دقیق‌تر به بودجه اختصاصی پرداخت.»
 

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...