کتاب «هفت اسب، هفت رنگ» نوشته محمدهادی محمدی با تصویرگری نوشین صفاخو برنده جایزه لسپلویم هلند شد.

به گزارش ایسنا، کتاب «هفت اسب، هفت رنگ» نوشته محمد هادی محمدی با تصویرگری نوشین صفاخو از بخش کودک و نوجوان انتشارات موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان (کتاب‌های تاک) جایزه لسپلویم Leespluim ماه فوریه هلند را از آن خود کرد. جایزه لسپلویم جایزه‌ای است که هر ماه به یک کتاب‌ تصویری منتشرشده در هلند اهدا می‌شود.

گروه داوران این جایزه متن و تصویر کتاب «هفت اسب، هفت رنگ» را ستوده‌اند: «کتاب «هفت اسب، هفت رنگ» کتابی است تفکربرانگیز که کودکان را به گفت‌وگو دعوت می‌کند. کتابی است که هر خواننده‌ای تفسیر و برداشت خود را از تصویرها و متن خواهد داشت. این کتاب همچنین پرسش‌هایی فلسفی را درباره فانتزی، به اشتراک گذاشتن، بخشیدن، محدودیت و ... برمی‌انگیزد. این کتاب که شخصیت اصلی آن دختری است توان‌یاب، با ارائه تصویری مثبت از توان‌یابی و بدون آن‌که آن را به عنوان یک مشکل یا ناتوانی مطرح کند، نمونه خوبی از بازتاب تنوع در کتاب‌های کودکان است.»

 کتاب «هفت اسب، هفت رنگ» در هلند با نام «دخترک و هفت اسب‌اش» منتشر شده است. این کتاب را یکی از نویسندگان ادبیات کودکان به نام Imme Dros به هلندی ترجمه و انتشارات «کوریدو» ناشر کتاب‌های کودک هلند منتشر کرده است.

کتاب «هفت اسب، هفت رنگ» از مجموعه کتاب‌های پروژه‌ بین‌فرهنگی تولید کتاب‌های تصویری باکیفیت برای برنامه با من بخوان است که با همکاری ماریت تورن کوئیست تصویرگر هلندی-سوئدی اجرا می‌شود. کتاب «هفت اسب، هفت رنگ» تاکنون برنده دو جایزه جزیره بنفش نامی ۲۰۱۹ و جایزه «تصویر کتاب» ۲۰۱۸ روسیه بوده است. این کتاب همچنین نامزد دریافت جایزه دوسالانه تصویرگری براتیسلاوا ۲۰۱۹ است.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...