الگا توکارچوک نویسنده برنده نوبل ادبیات سال ۲۰۱۸ با حضور در استکهلم و شرکت در مصاحبه مطبوعاتی با اقبال روبه‌رو شد.

الگا توکارچوک

به گزارش مهر به نقل از آسوشیتدپرس، نویسنده برنده جایزه نوبل ادبی ۲۰۱۸ در حالی در مصاحبه مطبوعاتی خود در استهکلم شرکت کرد که مصاحبه پیتر هاندکه [Peter Handke] برنده نوبل ۲۰۱۹ یک روز پیش‌تر با جنجال زیادی روبه رو شده بود.

در جریان کنفرانس مطبوعاتی سوال‌های بسیاری نه تنها درباره کتاب‌های اولگا توکارچوک مطرح شد، بلکه همچنین در مورد موقعیت سیاسی لهستان نیز سوال‌هایی طرح شد.

توکارچوک در مصاحبه شنبه گفت من این جایزه را به همه آن چه دارد این روزها در لهستان اتفاق می‌افتد اهدا می‌کنم. از شما می‌خواهم به دموکراسی و علیه توتالیتاریسم رای بدهید.

این سخنان اقبال گرم شنوندگان را به همراه داشت.

وی گفت: من از نسلی می‌آیم که پس از سال ۱۹۸۹ وارد مرحله بزرگسالی شد. ما این تصور را داشتیم که این پایان حضور سیاست به عنوان نیرویی است که در زندگی شخصی ما دخالت می‌کند و قادر هستیم تا به پرورش ادبیات بپردازیم. اما اشتباه می‌کردیم و پس از ۳۰ سال اکنون معلوم شده سیاست حتی بیش از گذشته بر زندگی ما سنگینی می‌کند.

این نویسنده افزود تصور دارد جایزه‌ای که دریافت کرده انرژی خوب زیادی وارد زندگی مردم کشورش کرده است. وی در ادامه گفت: در لهستان ما یک جامعه تقسیم شده هستیم، جامعه‌ای که همه چیزش به مسایل سیاسی مربوط می‌شود. ما به عنوان یک جامعه از ارزش‌های کمتری برخوردار هستم و این جایزه برای ما امید به ارمغان آورد.

وی در پاسخ به سوال خبرنگاران بر این تاکید کرد که اقیانوسی از اطلاعات در عصر اینترنت شاید باید به عنوان سروصدایی سفید یاد شود و افزود دیگر معلوم شده ما قادر به تحمل این حجم عظیم از اطلاعات نیستیم و این اطلاعات به جای متحد کردن، تعمیم و آزادسازی، دارند ما را در حباب‌های کوچک فردی، متمایز، تقسیم و محصور می‌کنند.  

توکارچوک گفت فکر می‌کند با توجه به این گرایش‌های دوران مدرن برای منزوی ساختن و جداسازی انسان‌ها، شاید لازم باشد به نوع جدیدی از داستان‌سرایی نیز توجه شود.

یکی از سوال‌هایی که از برنده نوبل ادبی ۲۰۱۸ شد درباره سخنان معاون نخست وزیر، وزیر فرهنگ پیوتر گلینسکی بود که گفته بود هیچ یک از کتاب‌های توکارچوک را نخوانده است. وی گفت: هرگز تصور نکردم کتاب‌هایم برای همه مناسب باشد. ادبیات مستلزم داشتن صلاحیت فرهنگی است و مردم امروز بیشتر مشتاق تعامل با تصویر و رسانه‌های تصویری هستند. خواندن امروز یک مزیت فردی محسوب می‌شود.

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...