رمان «ساحره کوه کهربا» [maria schweidler die bernsteinhexe یا The Amber Witch] نوشته ویلهلم ماین هولد [Wilhelm Meinhold] با ترجمه جواد سیداشرف توسط انتشارات ققنوس راهی بازار نشر شد.

ساحره کوه کهربا» [maria schweidler die bernsteinhexe یا The Amber Witch] نوشته ویلهلم ماین هولد [Wilhelm Meinhold]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه ادبیات وحشت است که این‌ناشر چاپ می‌کند. پیش از این، ترجمه رمان‌های «دراکولا»، «دکتر جکیل و آقای هاید»، «سنت‌ایروین و زستراتزی» و «قلعه اوترانتو» در قالب این‌مجموعه چاپ شده‌اند.

ویلهلم ماین هولد نویسنده کلاسیک و کشیش آلمانی است که سال ۱۷۹۷ متولد شد و سال ۱۸۵۱ درگذشت. او این‌رمان را سال ۱۸۳۸ با نام مستعار چاپ کرد که خود کتاب به‌دلیل نامش سال‌ها مطرح بود و سر زبان‌ها باقی ماند.

در این‌رمان، دختری به‌نام ماریا حضور دارد که فرزند کشیش روستا است و در یک‌کوه، معدن کهربا کشف می‌کند. ماریا با فروش مخفیانه کهربا سعی دارد فقر و گرسنگی مردم روستا را کاهش دهد اما به دست آوردن ثروت ناگهانی باعث شک و تردید مردم نسبت به او و زدن اتهام می‌شود. به این‌ترتیب ماریا متهم به سحر و جادو شده و بدخواهان ازجمله فرماندار که چشم طمعی به این‌دختر داشته، برای محکوم‌کردنش دندان تیز می‌کنند. با این‌مقدمه است که پای ماریا به دادگاه تفتیش عقاید قرون وسطایی باز می‌شود.

ماین هولد این‌رمان را براساس واقعیت و با استفاده از گزارشات به‌جا مانده از «محاکمات ساحره‌ها» نوشته است. او می‌گوید در سده‌های نخستین قرون وسطی، مردم یا چیزی از ساحره‌ها نمی‌دانستند یا کم می‌دانستند. اگر هم جنایتی به‌نام جادوگری رخ می‌داد، با عقوبتی سبک مجازات می‌شد و کارل کبیر به توصیه اسقف‌های درباره‌اش، ساحره‌ها را آن‌قدر در زندان نگه می‌داشت تا واقعا از عمق وجود توبه کنند. اندکی پیش از رفرماسیون یا جنبش اصلاحات دینی بود که پاپ اینوسنس هشتم اواخر سال ۱۴۸۴ فرمانده تدوین و انتشار رساله مشهور «پتک ساحره‌ها» را صادر کرد. به این‌ترتیب محاکمات شدیدی آغاز شد و حتی پروتستان‌ها هم در شدت و حدت دست کاتولیک‌ها را از پشت بستند. در نهایت در کاتولیک‌ها مردی به‌نام اسپه و در پروتستان‌ها هم ۷۰ سال دیرتر مردی‌ به‌نام توماسیوس جلوی تفتیش عقاید را گرفتند.

رمان «ساحره کوه کهربا» با ناراحتی و خشم ویلهلم ماین هولد نسبت به دوران تفتیش عقاید و این‌پدیده نوشته شده است.

این‌کتاب ۲۹ فصل دارد.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

خواننده گرامی توجه داشته باشد که مغز من پیرمرد در آن ساعت در حال انفجار بود و لذا از رویدادهای صبح آن‌روز تنها اندکی به یادم مانده است. باری، من فورا به کنار گاری رفتم و تقاضا نمودم آن محکمه عدل و انصاف به من اجازه دهد در جریان بازجویی و تفتیش حاضر باشم، علی‌الخصوص که دخترم هنوز صغیر است. اما فرماندار، که در این‌فاصله خود را به گاری رسانده بود و از پنجره گاری سرنشینان آن را زیر نظر داشت، این لطف را از من دریغ نمود. ولی عالیجناب کنسول ساموئل پی‌یر، که مردی ریزاندام و کوتاه‌قد بود اما شکمی فربه داشت و انتهای ریش بلند و جوگندمی‌اش به کمربندش می‌رسید، فورا با من مصافحه کرد و در مقام یک‌مسیحی خوب و خداترس مرا به خاطر رنج و نکبتی که دچارش گردیده بودم تسلی داد و اظهار نمود که البته من می‌توانم به اتاق دادگاه بیایم و اضافه کرد از صمیم قلب امیدوار و آرزومند است همه اتهاماتی که علیه دختر من مطرح شده دروغ و بی‌پایه باشد. با این‌حال، من مجبور شدم دو ساعت دیگر منتظر بمانم تا آن‌که حضرات دوباره از پلکان مارپیچ پایین آمدند.

این‌کتاب با ۳۵۹ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۵۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ................

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...