سالها بود که میگفتند اقتباس از «تلماسه» رمان معروف فرانک هربرت ممکن نیست؛ دنی ویلنوو رفت سراغش و یک فیلم موفق و عظیم تحویل داد که با شاهکار فاصله دارد ولی میتواند زمینهساز اقتباسهای تازه از رمانهای بزرگ علمی-تخیلی بشود که قبلا کسی جرات رفتن به سمتشان را نداشت. رویه اقتباس در هالیوود همیشه برقرار بوده و مسلما رمانهای علمی-تخیلی گزینهای همواره وسوسهبرانگیز به حساب میآیند. فقط کافی است همین یک دهه گذشته را برای اقتباسهای قابل توجه از رمانهای شاخص این گونه ادبی مرور کنیم. هم به فیلمهایی سراسر تحسین میرسیم و هم آثار سراسر شکست.
هرگز رهایم مکن (Never Let Me Go)
اقتباس سینمایی الکس گارلند فیلمنامهنویس و مارک رومنک کارگردان از رمانی به همین نام نوشته کازوئو ایشیگورو، که در ایران توسط سهیل سمی ترجمه شده و نشر ققنوس آن را منتشر کرده، شبیه دیگر فیلمهای این فهرست نیست. فیلم داستان زندگی و روابط سه شخصیت به نامهای کتی اچ (کری مولیگان)، روث سی (کایرا نایتلی) و تامی دی (اندرو گارفیلد) را روایت میکند که با ژن همسانسازی (کلون کردن) متولد شدهاند تا در بزرگسالی از اعضای آنها برای زنده ماندن انسانها استفاده شود.
در «هرگز رهایم مکن» نه خبری از موجودات فضایی هست و نه صحنههایی با جلوههای ویژه چند میلیون دلاری، اما چون داستان در جهانی رخ میدهد که در دهه پنجاه میلادی دانشمندان موفق شدهاند تا راز افزایش طول عمر انسان را کشف کنند و منبع اقتباس در ژانر تاریخ جایگزین نوشته شده است، در نهایت با یک فیلم علمی-تخیلی روبهرو هستیم که همانند دیگر آثار الکس گارلند به شخصیتها و احساساتشان بیشتر بها میدهد تا موقعیت تخیلی داستان.
اطلس ابر (Cloud Atlas)
اقتباس واچوفسکیها و تیکور از رمان معروف دیوید میچل نسبت به کتاب سادهتر و قابل فهمتر است اما باز هم برای منتقدان و تماشاگران تقریبا به یک اندازه گیجکننده بود، هرچند در میان هر دو گروه طرفداران پروپاقرصی دارد که فیلم را شاهکار میدانند. «اطلس ابر» با تیم بازیگری درخشانش که از تام هنکس، هالی بری، هیو گرنت، بن ویشا و… تشکیل شده، داستان گروه مختلفی از مردمان را در سالهای ۱۸۴۹ بر روی اقیانوس اطلس، ۱۹۳۶ در کمبریج، ۱۹۷۳ در سنفرانسیسکو، ۲۰۱۲ در لندن، ۲۱۴۴ در سئول و ۱۰۶ سال پیش از پایان دنیا روایت میکند که سرگذشتی مشابه دارند.
فیلم با انتخاب بازیگران یکسان برای نقشهای مشابه کار تماشاگر را برای فهم ماجرا راحتتر کرده است اما مضامین فلسفی و پرداختن به مدرنیسم باعث شده تا تماشاگرانی که فکر میکردند قرار است فیلمی سرگرمکننده تماشا کنند، بیش از حد گیج شوند و فیلم شکست مالی سختی بخورد. همچنین میچل فیلم و بازیگران آن را تحسین کرده و حتی از تغییراتی که در فیلم نسبت به رمان ایجادشده نیز راضی بوده. کتاب «اطلس ابر» را علی منصوری ترجمه و نشر روزگار منتشر کرده است.
بازی اندر (Ender’s Game)
«بازی اندر» اقتباسی بود از کتابی به همین نام که اسکات کارد در سال ۱۹۸۵ میلادی نوشت. کتاب و فیلم داستان جهانی را تعریف میکنند که در آن تمامی دولتهای کره زمین با یکدیگر متحد شدهاند تا با پرورش نوابغ نظامی از کودکی، آنها را برای مقابله با تهاجم موجودات بیگانه آماده سازند. پتانسیل فیلم برای تبدیل شدن به یک مجموعه فیلم پرفروش و جایگزینی برای «هری پاتر» قابل توجه به نظر میرسید و همه چیز روی کاغد خوب بود. استودیوی لاینزگیت برای تولید این فیلم به سراغ تعدادی از ستارگان و بازیگران معروف هالیوودی رفت.
ایسا باترفیلد و هیلی استنفیلد، که آن زمان چندان معروف نبودند، بهعنوان نقشهای اصلی این فیلم علمی-تخیلی نظامی به همراه هریسون فورد، بن کینگزلی و وایولا دیویس انتخاب شدند تا فیلم ترکیبی از بازیگران آیندهدار و معروف را داشته باشد. اشتباه تهیهکنندگان انتخاب گوین هود بود، به همراه صحنههای اضافی فیلم که ریتم آن را از نفس میانداخت. شخصیتپردازیها و موقعیتهای کلیشهای باعث ناامیدی طرفداران شد و حتی بودجه قابل توجه صد و ۱۰میلیون دلاری فیلم و جلوههای ویژه در صحنههای نبرد نتوانست جلوی شکست مالی فیلم را بگیرد و امیدهای استودیو در همان فیلم اول نقش بر آب شوند. «بازی اندر» برای تماشا در اوقات بیکاری انتخاب بدی نیست اما خواندن منبع اقتباس آن که نشر قطره با ترجمه پیمان اسماعیلیان منتشر کرده، تجربه به مراتب بهتری است.
مریخی (The Martian)
پس از موفقیت «جاذبه» و «اینتراستلار»، تب ساخت فیلمهای علمی-تخیلی که در آنها به بخش علمی ماجرا با دقت بیشتری توجه میشد، در هالیوود بالا گرفت. «مریخی» داستان فضانوردی به نام مارک ویتنی (مت دیمون) را روایت میکند که طی ماموریتی در مریخ از تیمش جدا میشود و جا میماند.
برای بقا تا زمان رسیدن تیم نجات مجبور میشود به روشهای مختلفی خود را دور از بشریت زنده نگه دارد. فیلم از رمانی به همین نام نوشته اندرو وییر اقتباس شده که نشر تندیس آن را با ترجمه حسین شهرابی در ایران منتشر کرده است. در «مریخی» بیشتر صحنهها از نظر علمی دقیق و امکانپذیر هستند، به جز یک صحنه در همان ابتدای فیلم؛ مارک به دلیل یک طوفان گم میشود و از تیمش جا میماند، در حالی که در مریخ طوفانی با قدرت نمایش دادهشده در فیلم امکانپذیر نیست.
نیستی (Annihilation)
دومین اثر الکس گارلند بهعنوان کارگردان بعد از فیلم تحسینشده «فراماشین» اقتباسی است از کتابی نوشته جف واندرمر. «نیستی» با ورود گروهی سرباز به منطقهای، که در آن یک فاجعه زیستمحیطی رخ داده، شروع میشود. فقط کین (اسکار ایزاک) از بینشان زنده میماند. حالا همسر او، لانا (ناتالی پورتمن) به همراه یک تیم به رهبری یک روانشناس (جنیفر جیسون لی) باید دوباره وارد این منطقه شود. گارلند در این فیلم نیز مانند بیشتر آثارش در پسزمینه یک فضای آخرالزمانی به سراغ احساسات انسانی میرود و به تلاش انسان برای نابود کردن خویش، غم و افسردگی میپردازد و از تجربه فیلمنامهنویسی خود به خوبی استفاده میکند تا همانند یک استاد هم به منبع اقتباس فیلم وفادار بماند و هم اثری تماشایی و جذاب بسازد. فیلم توسط منتقدان تحسین شد، اما در جذب مخاطب ناموفق بود. پس از انتشار در نتفلیکس طرفداران خاص خود را پیدا کرد و کالت شد.
بازیکن شماره یک آماده (Ready Player One)
اقتباس سینمایی اسپیلبرگ از رمانی به همین اسم نوشته ارنست کلاین، که کلاین و زک پن فیلمنامه آن را نوشتهاند، بیش از اندازه به فرهنگ عامه و جهان بازیهای ویدئویی پرداخته تا توسط منتقدان و مخاطبان عصا قورت داده سینمایی جدی گرفته شود. فیلم داستان پسری به نام وید واتس (تای شرایدن) را روایت میکند که در جهان مجازی OASIS به دنبال ایستراِگ هلیدی است. فیلم پر از صحنههایی است که در آن شخصیتها و صحنههای مختلف فیلمها و بازیها در OASIS بازسازی شدهاند، که از نظر برخی بیش از اندازه سطح پایین هستند؛
هرچند برای علاقهمندان سینما و بازیهای ویدئویی تماشای دقیق این صحنهها و کشف ایستراِگهای آنها لذتبخش است. توجه به فرهنگ عامه که البته در سینمای اسپیلبرگ موضوع جدیدی نیست و او بارها علاقهاش را به آن و نوستالژیهای دوران کودکی و نوجوانیاش نشان داده، اما در «بازیکن شماره یک آماده» این توجه بیش از پیش در تمامی صحنهها و داستان وجود دارد و احتمالا برای برخی از مخاطبان آزاردهنده است. «بازیکن شماره یک آماده» یکی از بهترین، سرحالترین و سرگرمکنندهترین فیلمهای کارگردانش در دو دهه اخیر است و کتاب آن را در ایران نشر باژ با ترجمه پیمان اسماعیلیان منتشر کرده است.
فارنهایت ۴۵۱ (Fahrenheit 451)
دومین اقتباس سینمایی از رمان معروف ری بردبری به همین نام، چه بهعنوان یک اقتباس تصویری و چه در مقایسه با فیلم تماشایی فرانسوا تروفو، ناامیدکننده است. فیلمنامه رامین بحرانی و امیر نادری در ترسیم پادآرمانشهری که در آن به دستور دولت کتابها را آتش میزنند و گروهی نیز برای حفظ کتابها از نابودی آنها را به حافظه میسپارند، ناموفق است و چیز جدیدی نسبت به اقتباس قبلی برای ارائه ندارد. بازیهای خوب مایکل شنون و مایکل بی جردن و فضای بصری چشمنواز فیلم را از تبدیل شدن به یک اقتباس معمولی و تکراری تا حدودی نجات میدهند، اما در نهایت «فارنهایت ۴۵۱» بیش از هر چیزی برای مخاطبان ایرانی علاقهمند به نویسندگان و کارگردانش کنجکاویبرانگیز است تا مخاطبی که میتواند فیلم درخشان فرانسوا تروفو را تماشا کند. رمان را هم نشر سبزان با ترجمه علی شیعهعلی منتشر کرده است.
آشوب مدام (Chaos Walking)
اقتباس استودیو لاینزگیت از رمان «چاقو و ایستادگی» از آن دست فیلمهای آشفتهای است که زیاد در هالیوود یافت میشوند. اگر از طرفداران رمان پاتریک نس هستید و فکر میکنید حضور او بهعنوان یکی از نویسندگان فیلمنامه، کارگردانی داگ لایمن و حضور دیزی ریدلی و تام هالند تضمینکننده کیفیت فیلم است، احتمالا ذکر این نکته که به جز دو فیلمنامهنویس اصلی فیلم چند نویسنده دیگر نیز برای این فیلم طرح نوشتند و روی آن کار کردند و با این وجود استودیو اکران آن را چندین سال به تعویق انداخت تا در نهایت وسط پاندمی کرونا آن را روانه سینماها کند، شما را از دیدن این فیلم منصرف میکند. اگر میخواهید فیلم را تماشا کنید، در جریان باشید که داستان به شدت دمدستی، ریتم نامتوازن و شخصیتپردازیها در حد صفر هستند. در عوض میتوانید ترجمه آرزو مقدس از رمان را تهیه کنید که نشر پرتقال منتشر کرده؛ رمان هم شاهکار نیست اما حداقل از فیلم قابلتحملتر است.
سریال بنیاد (Foundation)
بر اساس اولین کتابِ یکی از جاهطلبانهترین مجموعههای آیزاک آسیموف، توسط دیوید اس. گویر و جاش فریدمن برای اپل تیوی پلاس ساخته شده. میتوان از همین فصل اول به آن امید داشت، هرچند کیفیت نهایی اثر شاید در حد و اندازههای نبوغ آسیموف بزرگ نباشد. «بنیاد» داستان گروهی را تعریف میکند که متوجه شدهاند تنها راه نجات بشریت و امپراتوری بازتعریف کردن آن است. صحبت کردن درباره کیفیت و موفقیت آن در اقتباس از داستان آسیموف فعلا کار دشواری است.
اما با این وجود هم منتقدان از فصل اول راضی بودهاند و هم مخاطبان و طرفداران کتابها. اپل هم سریال را برای فصل دوم تمدید کرده، پس با خیال راحت میتوانید آن را تماشا کنید. همچنین هفت جلد بنیاد نیز به فارسی ترجمه شده؛ سهگانه اول با نامهای «ظهور امپراتوری کهکشانها» به ترجمه محمد فیروزبخت، «جنگ امپراتوری کهکشانها» و «سقوط امپراتوری کهکشانها» (هر دو به ترجمه حسن اصغری) توسط نشر شقایق و چهارگانه بعدی توسط نشر بنیاد توسط پیمان اسماعیلیان ترجمه شده است.
هفت صبح