میان جمعم و سرگرم داستان‌سازی | جام و جم


«وجود» تازه‌ترین مجموعه شعر فاضل نظری است که انتشارات سوره مهر، آن را منتشر کرده‌ است. او پیشتر مجموعه‌های گریه‌های امپراتور، اقلیت، آن‌ها، ضد، کتاب و اکنون را منتشر کرده‌ بود که همگی این مجموعه‌ها را انتشارات سوره مهر عرضه می‌کند. از این شاعر همچنین گزیده شعری در انتشارات مروارید به نشر رسیده‌است و تمامی این مجموعه‌ها، توانسته‌اند رکوردهای فروش را بشکنند.

خلاصه وجود مجموعه شعر فاضل نظری

شعر فاضل همچنین توانسته‌است در ذهن و زبان مردم وارد شود و برخی بیت‌هایش در مراودات و مکالمات روزمره مردم کوچه و بازار بنشیند که صد البته توفیق بزرگی برای یک شاعر است.

در این نوشتار، با مروری بر این کتاب تازه و نیز با ارجاع به کتاب‌های گذشته این شاعر، می‌خواهیم به این سؤال پاسخ دهیم که دلیل استقبال مخاطبان از شعرهای وی و نیز جایگاه او در شعر امروز ایران چیست؟

بارها شنیده‌ام که عده‌ای گفته‌اند شهرت و نام‌آوری فاضل نظری در شعر، نتیجه عملکرد رسانه‌هاست. راستش را بخواهید به عنوان کسی که سال‌هاست در رسانه‌ها، کار می‌کنم چنین ادعایی را باور ندارم؛ چرا که برد و زور رسانه‌های کشور را در تغییر ذائقه و پسندسازی برای مخاطبان، کم می‌دانم و مطمئنم رسانه‌ها توانایی این‌که مردم را برای دوره‌ای طولانی بفریبند و شاعری سطح پایین را به عنوان شاعری قابل اعتنا به آنان قالب کنند، ندارند. این ادعاها هر منشأیی داشته‌باشد، واقعی نیست.

فاضل نظری شاعری است که مخاطبان فراوان و انبوه دارد، کتاب‌هایش را واقعا می‌خرند و شعرش را دوست دارند. این‌که این حس دوست‌داشتن و تعلق خاطر به شعر او از کجا آمده‌است، درباره‌اش حرف خواهیم زد؛ اما این نکته هم قابل توجه است که لزوما استقبال از یک شاعر در کوتاه‌مدت به معنای خوب بودن شعرش نیست، عکس آن هم صادق است.

مثال بزنیم در زمان زندگی خود نیما، شعر او به اندازه‌ای که باید کشف نشد و قدر ندید. در عوض شاعری مثل مهدی حمیدی شیرازی خیلی بیشتر مورد توجه بود؛ چرا که شعر رمانتیک و احساساتی او پسند زمانه بود. وی به واسطه همین توجه بسیار به خود غره شد و تا جایی پیش رفت که به نیما فحاشی هم کرد.

امروز از شعر حمیدی شیرازی جز یک غزل نه چندان استوار «شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد» چیزی در حافظه ادبیات نمانده اما شعر نیما هنوز زنده است، خوانده می‌شود و پیش می‌رود. البته فاضل نظری از نظر قوت و قدرت شعری، چنان‌که خواهیم‌گفت شاعر خوب و قابل‌توجهی است اما احتمالا خود او هم می‌داند که لزوما پسند مخاطب نمی‌تواند ملاکی درست در قضاوت کیفیت شعر یک شاعر باشد.

حادثه‌ای در غزل معاصر
شروع شاعری فاضل نظری بسیار توفانی بود. او به درستی حادثه‌ای در غزل محسوب می‌شد. توانایی او در خلق لحظه‌های شاعرانه به خصوص در کتاب اولش گریه‌های امپراتور چنان بود که باعث توجه خیل مخاطبان شعر شد. واقعیت این است کتاب اول او در زمانی منتشر شد که تلاش‌های فرمی ‌و زبانی برای تحول غزل به شدت در جریان بود.

تلاش شاعران جریان‌هایی مانند غزل فرم و غزل پست مدرن برای تحول در شعر کلاسیک، اگرچه دریچه‌هایی تازه به روی شعر امروز ما باز کرده‌بود، باب طبع خیل مخاطبانی نبود که غزل را در همان بسته‌بندی آشنایی می‌پسندیدند که از سعدی و حافظ به دست ما رسیده‌است.

فاضل نظری بهترین پیشنهاد برای این گروه بود. شعر او هم حال و هوای آشنای غزل گذشته را داشت:
به نسیمی ‌همه‌ی راه به هم می‌ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می‌ریزد؟

و هم می‌توانست در جاهایی که مخاطب انتظار ندارد، با یک کشف، خواننده را سر ذوق بیاورد، مثلا در غزلی با این مطلع معمولی:

با هر بهانه و هـوسی عـاشقـت شـده‌است
فرقی نمی‌کند چه کسی عاشقت شده‌است

یک دفعه با این بیت، حال مخاطب را جا بیاورد:
ای سیب سرخ غلت‌زنان در مـسیر رود!
یک شهر تـا به من برسی عاشقت شده‌است

البته همه شهرت و محبوبیت شعر فاضل به خاطر این قدرت شاعرانگی نبود، کلید اصلی در بیت محوری و مضمون‌پردازی او بود که نشان‌دهنده این است ما با تجدید سازمان تفکر بیت‌محور سبک هندی در غزل امروز روبه‌رو هستیم.

عمده شهرت فاضل بابت شعرهایی است که هرکدام از بیت‌ها، ساز خود را می‌زنند و هر بیت، به یک مضمون‌پردازی مجزا زنده است:
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه‌‌ای بترس که شیطانی‌‌ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌‌ای است که قربانی‌‌ات کنند

واقعیت این است که این حد از بیت محوری و دور شدن از محور عمودی شعر، بعد از نیما، یک گام به عقب برای شعر ماست و محبوب شدن ناگهانی این سبک شعری و تولید شاعران مقلد فاضل که در مقطعی مورد حمایت حوزه هنری بودند و هیچکدام هم در شاعری به گرد پای خود فاضل نرسیدند، خبر خوبی برای شعر امروز ما نیست.

چند گام به عقب
فاضل نظری در مجموعه جدیدش به وضوح کلاسیک‌تر شده و حتی از غزل نوکلاسیک رایج در دهه‌های اخیر هم دورتر شده‌است. حرکت در مسیر کلی‌گویی و ذهنی‌گرایی شعر کلاسیک در این مجموعه تبلور بیشتری یافته‌است:
داستان خضر و موسی بحث عشق و عقل بود
چون نفهمیدم چرا چون و چرا کردم، ببخش

یا:

بگذار لبی بر لبم ای ساغر دلخون
تا فاش کنم پیش تو اسرار نهان را

و حتی به شیوه شاعران کلاسیک دو قرن قبل، کم کم به تخلص آوردن در انتهای غزل راغب شده‌است:
قسم به آه که فاضل ندارد از خود هیچ
من از اضافه‌ی خاک تو آفریده شدم
یا:
فاضل ز خیر نام گذشته است دوستان
روی مزار او بنویسید هیچ کس

البته او همچنان رندی‌های شاعرانه خود را دارد و در میانه همین شعرها، گاه از بستر مناسبات تکراری غزل کلاسیک، استفاده‌هایی خلاقانه می‌کند:
پرسیدم از فرهاد آیا عشق شیرین بود؟
در پاسخم خندید، یعنی بستگی دارد

که در اینجا همچنان شاهد تناسب واژگانی فرهاد و شیرین از دل غزل کلاسیک هستیم اما شاعر توانسته‌است این تناسب را در بسته‌بندی زبانی نو به مخاطب ارائه کند.

به نظر می‌رسد جلوه اصلی شاعری فاضل همچنان در توانایی او در خلق شاه‌بیت‌هایی در دل یک غزل است. اگر با نبود محور عمودی و ارتباط منسجم ابیات کنار بیاییم، این توانمندی شاعرانه است که همچنان شعر فاضل را سر پا نگه داشته‌است. برای مثال دو سه بیتی از این گونه تک‌بیت‌های مضمون پردازانه را مرور کنیم:
مثل سنگی رود را دامن گرفتم، رفت و گفت
گر توانستی ز پایت بندبگشایی، بیا
یا:
فهمیدم آن زمان که به تشییعم آمدی
هرگز برای هم‌قدمی‌ با تو دیر نیست
یا:
آنچه را مردم غریو کوچ می‌پنداشتند
هیچ غیر از ناله مرغان دریایی نبود

همه این بیت‌ها به صورت مجزا، بیت‌های درخشانی هستند اما در ساختار غزل به عنوان یک کل منسجم، ارتباط منطقی با بیت‌های بعد و قبل از خود ندارند.

جسارت لازم است
فاضل نظری به جسارت‌های زبانی، فرمی‌و تصویری‌اش شناخته می‌شد. البته هنوز رگه‌هایی از این خطرکردن‌ها در شعر او هست؛ مثلا جسارت‌های فرمی ‌در دست بردن او در نُرم آشنای نحو:
من خطایی کمتر از بخشایشت دارم ببخش
با تو ای یار! ای غمخوار، ای «بسیار ای»!

یا کشف‌های مضمونی که خصیصه اصلی غزل‌های کتاب‌های اول بود:
رود روزی از خودش پرسید هجرت تا کجا؟
بعد شد مرداب و از بیهوده پیمایی گریخت

که تصویر و تعریفی تازه و خلاف آمد عادت از مرداب ( به عنوان سمبل رخوت و سکون) و رود(به عنوان سمبل حرکت و بی‌قراری) به دست می‌دهد و کلیشه‌های ذهنی مخاطب را می‌شکند.

ولی این جسارت‌ها در مجموعه کتاب «وجود» بسیار کم به دست می‌آیند. در اینجا با شاعری روبه‌روییم که کمتر اهل خطر کردن شده و ترجیح می‌دهد از ساختارهای امتحان پس‌داده استفاده کند. یکی از تکنیک‌های پرکاربرد در این کتاب، استفاده از ردیف‌هایی است که معمولا یک بیت اول شسته رفته به شاعر می‌دهد:
چون برکه امشب غرق در زیبایی‌ام با تو
ای ماه کامل شد شب رویایی‌ام با تو
یا:
من راضی‌ام به این‌که خداحافظی کنیم
جامی ‌دگر بچین که خداحافظی کنیم
یا:
دوست دارد یا نمی‌خواهد مرا معلوم نیست
عشق، بازی می‌کند با ما چرا معلوم نیست

اتفاقا این انتخاب ردیف کاری کرده‌است که سرانجام شعر تا آخر «معلوم هست». بیرون کشیدن دامن غزل از این گونه شعر‌ها، حد شعری شاعری چون فاضل نیست. اتفاقا او در شعرهایی موفق است که همان بیت اول، به مخاطب ضربه خود را زده‌است:
مگو خود را کنار دیگران تنها نمی‌بینی
تو تنهایی فقط تنهایی خود را نمی‌بینی

از این بهتر، این بیت است که کشف خوبی هم در خود دارد:
هر آن که پا به وجود از عدم گذاشت گریست
نه من! که هرکه به دنیا قدم گذاشت گریست
که تصویر گریستن نوزاد در لحظه تولد را به ذهن می‌آورد و باعث التذاذ مخاطب می‌شود.

امان از بلندپروازی
اگرچه فاضل نظری به ردیف علاقه زیادی دارد، اتفاقا یکی از بهترین شعرهای مجموعه، از میان شعرهای بدون ردیف اوست که نشان می‌دهد وقتی شاعر دست از کلاسیک‌سرایی بردارد و خطر کند، همچنان می‌تواند بدون دوپینگ ردیف‌های خاص، مخاطب را به دنبال خودش بکشد. چند بیت از این غزل را مرور کنیم:
میان جمعم و سرگرم داستان‌سازی
کی‌ام؟ عروسک تنهای خیمه‌شب بازی
به پایکوبی غمگین من نمی‌خندی
اگر نگاه به ناچاری‌ام بیندازی
من و تو از دغل پشت پرده باخبریم
چقدر بازی و تا کی دروغ‌پردازی؟

تا اینجا که:
مگر نگفتمت ای دل به زندگی خو کن!
کبوترا تو چرا با قفس نمی‌سازی؟
چه جای سعی که فواره چون به اوج رسید
به گریه گفت امان از بلندپروازی

این استفاده از «به گریه» را با این بیت مقایسه کنید:
گفت: اولین نشانه عاشق‌شدن غم است؟
بوسیدمش به گریه و گفتم: غمت مباد

به گریه در این بیت آخر، حشو است و حس و حال بیت را به زور قرار است به مخاطب القا کند، در بیت قبلی تصویری است و تصویر فواره و اشک را کامل می‌کند. غزلی که چند بیتی از آن را آوردیم، برخلاف بسیاری از شعرهای مجموعه، دارای وحدت مضمونی و حسی است. حتی در بیت‌هایی که تصویر از مدار آغازین غزل(عروسک خیمه‌شب بازی) خارج شده‌است، مضمون کلی و حرف شاعر در یک راستاست. به همین دلیل فکر می‌کنم، این شعر، موفق‌ترین شعر مجموعه وجود است که در آن شاعر توانسته‌است هم حرفی منسجم بزند، هم قدرت تصویرگری و مضمون‌پردازی خود را به مخاطب نشان دهد. فاضل برای این‌که همچنان بتواند نام مطرحی در عرصه غزل باشد و علاوه بر انبوه مخاطبان دوستدار شعرش، مخاطبان حرفه‌ای‌تر و سختگیرتر شعر را راضی کند، باید جسورتر باشد و شعرهایی نظیر همین غزل در مجموعه‌های بعدی اش بیشتر باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...