یکی از مهم‌ترین و حساس‌ترین بخش‌های تاریخی صدر اسلام به ویژه زندگی امام حسن مجتبی(ع) که مورد بحث و گفت‌وگوی فراوان واقع شده است، ماجرای صلح آن حضرت با معاویه و کناره‌گیری اجباری ایشان از صحنه خلافت و حکومت اسلامی است. تاکنون کتاب‌های بسیاری در این زمینه منتشر شده، اما ساحت ادبیات از این موضوع خالی است، جز چند اثر محدود داستانی که مهم‌ترین آن‌ها «حاء سین نون» نوشته سید‌علی شجاعی،‌ «نشان حُسن» نوشته لیلا مهدوی و ... است‌، اثر دیگری در حوزه ادبیات به چشم نمی‌خورد.

گناه زیبایی سید‌محمد سادات‌اخوی

حالا سید‌محمد سادات‌اخوی، نویسنده و شاعر، در تازه‌ترین اثر خود به این مهم پرداخته است. «گناه زیبایی» رمانی است درباره امام حسن(ع) که سادات‌اخوی در آن تلاش کرده تا هم به مظلومیت امام حسن(ع) در طول تاریخ و تلاش‌های بنی‌امیه برای تخریب چهره ایشان بپردازد و هم ماجرای صلح و اینکه چه شد، امام به اجبار تن به صلح با معاویه دادند را تشریح کند.
گفت‌وگوی تسنیم با سید‌محمد سادات‌اخوی را در ادامه می‌خوانید:

آقای سادات اخوی چرا شخصیت میثم تمار را از بین این همه شخصیت تاریخی که می‌توانست انتخاب شود،‌ برای روایت داستانی خود انتخاب کرده‌اید؟

این از علاقه شخصی من به میثم تمار و ایستادگی‌اش بر حب علی(ع) نشأت می‌گرفت. میثم جزو معدود شخصیت‌هایی بود که شکل شهادتش از سوی حضرت علی(ع) به او نوید داده شد. این شخصیت و ایستادگی‌اش بر حب علی(ع) و خاندانش تا پای شهادت برای من جذابیت بسیار داشت،‌ اینکه یک خرمافروش این طور اهمیت پیدا می‌کند موجب شد که این شخصیت را انتخاب کنم.

در سوی دیگر بعد از سفر به کوفه و زیارت مزار مسلم‌بن عقیل از اواسط دهه 70 ماجرای کوفه برای من یک مسئله جدی شد که به آن فکر می‌کردم‌، ظاهر ماجرا این است که اهل کوفه بی‌وفا هستند و ماجرای امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را پیش آورده‌اند،‌ اما در باطن سفرهایی که به کوفه داشتم،‌ زیارت‌ها و متن‌های تاریخی که می‌خواندم و بیش از 300 مقتلی که مطالعه کردم، چند نکته برای من مشخص شد.

اول اینکه حوادثی که در زمان اباعبدالله(ع) اتفاق افتاده است، به ماجراهایی پیش از آن در زمان حضرت رسول(ص) پیوند دارد و انسان‌هایی که در اطراف حضرت رسول(ص) و حضرت امیر(ع) بودند، به تناسب احوال به وسیله این دو بزرگوار به ماجرای عاشورا گره خوردند‌، حالا چه به عنوان یار مثل حبیب‌بن مظاهر که در واقعه کربلا شرکت می‌کند و چه مثل میثم که به کربلا نمی‌‌رسد و قبل از رسیدن امام به کوفه شهید می‌شود. شخصیت میثم و گره‌های تاریخی در این خصوص برای من جذاب بود.

بین همه راویانی که می‌توانستم انتخاب کنم،‌ میثم ویژگی‌های خاصی داشت‌. اول اینکه شغل غالب مردم کوفه پرورش خرما و نخل‌داری بود و این اشاره داشت به تلاش حضرت امیر(ع) و ماجرای نخل‌هایی که حضرت کاشتند و اینکه اصلاً کوفه یک اردوگاه نظامی بوده که به دست حضرت امیر(ع) آباد و تبدیل به شهر شد‌. دوم اینکه میثم نزدیک‌ترین شهادت را به واقعه کربلا داشت. پس من میثم را به عنوان راوی انتخاب کردم.

بعد برای اینکه خط سیر داستان را پیدا کنم‌، به دغدغه شخصی خودم، شاگردانم در نویسندگی و دوستانم در میان اهل قلم، ادبیات و هنر درباره قیام اباعبدالله(ع) فکر کردم، به گره خوردنش با قیام امام حسن(ع) در ذهن من و جدایی بی‌اندازه‌اش از قیام امام حسن(ع) در ذهن برخی از افراد. این همه موجب شد که من به این فکر کنم که چه ماجرایی را به عنوان خط سیر داستان ایجاد کنم.

در خلال مطالعاتم از کتاب صلح امام حسن(ع) با ترجمه مقام معظم رهبری، کتاب آقای رسولی محلاتی و معدود کتاب‌های مطالعه شده مثل ناسخ‌التواریخ و سایر نوشته‌های پراکنده ـ چون متاسفانه ما در این شاخه معدود کتاب داریم ـ به این نتیجه رسیدم که هر آنچه ما به عنوان حدیث مشهور درباره محبت پیامبر به امام حسین(ع) داریم،‌ قبل از آن درباره امام حسن(ع) نیز گفته شده است و چون پسر بزرگ‌تر هم بودند کسی نمی‌تواند بگوید اینها دروغ و جعل است. همه این «أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً» یا « حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» و احادیث این‌چنینی قبل از آن از زبان مبارک پیامبر(ص) درباره امام حسن(ع) نقل شده و دلیلش هم تاکید بر این دو بزرگوار بوده است،‌ این جمله مشهوری که فرمودند حسن و حسین(ع) امام‌اند، چه قیام کنند و چه قیام نکنند، همه نقطه‌گذاری و نشانه‌گذاری‌های پیامبر(ص)‌، امیرالمومنین(ع) و حتی حضرت زهرا(س) بوده برای تاکید به دوستداران امام حسین(ع) که این دو بزرگوار دقیقاً برابر هم هستند و اصلاً فکر نکنید در محبت پیامبر(ع) امام حسین(ع) به صورت خاص اهمیت داشتند و به امام حسن(ع) چون برادر بزرگتر بودند، کم توجهی شده است. نه چنین نیست تمام محبت‌ها برای هر دو بوده است.

منتهی به دلیل اینکه هیئت‌های مذهبی ارادت خاصی به حضرت اباعبدالله(ع) دارند، توجه به امام حسین(ع) غالب شده است. مرحوم محمدعلی کهرومیان، پدربزرگ بنده، که در کتاب نیز نامی از ایشان آورده‌ام،‌ حداقل دو هیئت نامی تهران را پایه‌گذاری کرده است. یکی هیئت حسین مظلوم(ع) و دیگری قائم آل محمد(ص). در هر دوی این هیئت‌ها و هیئت‌های اصیل دیگر و مجامع مداحی ما که قدیمی هستند و مداحان پیشکسوت در آن حضور دارند، علاقه به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) برابر است. آن‌ها الزامی که در صلح امام حسن(ع) می‌دیدند، در همان جنگ امام حسین(ع) می‌دیدند.

بعد از اینکه این موارد برایم ایجاد شد،‌ دیدم که نسل امروز نیاز به اتفاقی دارد، با خود گفتم اگر به اندازه شمارگان کتاب مخاطبان من باشند، دست کم در مقابل مخاطبان خود می‌توانم اثبات کنم که اولاً در نگاه پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) یکی هستند و اگر قرار است امام حسن(ع) به چه چیزی شهره باشند، به صلح نیست به آشتی و محبت است. در هیئت‌ها معمولاً بعد از مفاهیم حدیثی کریم اهل‌بیت(ع) و سفره‌داری عنوان ایشان مطرح شده است‌،‌ برخی در این میان از سرناآگاهی تصور می‌کنند که چون ایشان صلح کرده است،‌ کاری برای امامت نبوده پس سفره‌داری می‌کردند، نه اینگونه نیست ایشان در همه حال امام بودند و حتی با اخلاق و رفتارشان باز امامت می‌کردند.

معروف است که مردی از شام آمد و در مسجد به حضرت توهین کرد و رفت‌،‌ یاران امام به‌دنبال او رفتند تا ادبش کنند،‌ امام گفتند او را برگردانید، کارش دارم. امام به او گفتند، ظاهرت نشان می‌دهد مسافر هستی، می‌دانم که خسته هستی و جای سکونت نیز نداری. امروز مهمان من باش. مواردی را مطرح کردی که می‌خواهم به تو پاسخ دهم. مرد شامی نیز حیرت می‌کند و فکر می‌کند، قصد کشتنش را دارند، به هر حال می‌پذیرد و به خانه امام حسن(ع) می‌رود، فردای آن روز مرد شامی به مسجد می‌آید و این آیه قرآن را قرائت می‌کند که «خداوند بهتر می‌داند که رسالتش را در چه خاندانی قرار دهد» حسن بن علی(ع) از دیروز تا امروز جز محبت کاری برای من نکرده است،‌ هر آنچه که توانست کرد، هرچه خورد به من نیز داد.

بنابراین هدف نخست من در این کتاب این بود که به مخاطب نشان دهم که دست کم در نگاه پیامبر(ص)،‌ امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا(س) امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هر دو سید جوانان اهل بهشت هستند‌، دومین هدفم نیز این بود که واقعیت ماجرای صلح امام حسن(ع) را نشان دهم.

درباره صلح امام حسن(ع) روایت‌های تاریخی بسیاری وجود دارد،‌ از قبیل اینکه چرا امام صلح را پذیرفتند و چرا جنگ نکردند و... . شما در کتاب چگونه این موارد را مطرح کردید؟

بله،‌ آدم‌های آن دوران صحنه‌سازی‌های بسیار کردند، امام حسن(ع) اساساً بنای بر جنگ داشتند، اما احترام به نظر جمعی گذاشتند چون دیگران نمی‌خواستند بجنگند، حتی به امام گفتند، اگر وارد جنگ شوی تو را می‌‌کشیم، حتی یاران نزدیک حضرت گفتند اگر تسلیم نشوی ما خودمان شما را قبل از جنگ می‌کشیم؛ بنابراین حضرت تا آخرین لحظه‌ای که برایشان مقدور بود، صلح نمی‌خواستند‌.

هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده بود که معاویه به منبر می‌رود و می‌گوید هر آنچه که با حسن بن علی توافق کردیم زیر پای من است؛ حتی قولش برای در امان ماندن یاران امام حسن(ع) در کوفه را نیز زیرپا گذاشت و همه را شهید کرد. در منابع شیعه و سنی نقل شده است که معاویه در سخنرانی خود در مسجد می‌گوید که مردم بدانید من به خاطر دین با شما نجنگیدم‌، بلکه به خاطر دنیا و ثروت‌های کوفه و مال و منال این کار را کردم.

هدف من این بود که مخاطب امروز این نکات را دریابد. دغدغه دیگر من این بود که روایت‌های جعلی درباره امام حسن(ع) را با استنادات تاریخی بیان کنم.

چه روایت‌های جعلی درباره امام حسن(ع) در تاریخ وجود دارد؟

یکی از مسائل جعلی نقل شده که متاسفانه در میان شیعیان نیز دیده می‌شود‌، حدیث جعلی درباره مطلاق بودن امام حسن(ع) است،‌ این حدیث جعلی نقل می‌کند که روزی حضرت علی(ع) بر منبر می‌روند و می‌گویند که مردم من نمی‌توانم مانع فرزندم حسن(ع) در ازدواج مکرر شوم، شما دختر به او ندهید. بر اساس این روایت جعلی امام حسن(ع) به عنوان مطلاق یعنی زیاد طلاق دهنده مشهور شد.

من در منابع دیدم که حضرت در برخی منابع شیعه مشهور هم متاسفانه مشهور به مطلاق هستند. پس به دنبال این موضوع رفتم و دیدم از مجموعه منابع جعلی این رویات آمده است و اتفاقا این منابع همان منابعی است که معاویه جعل کرده و ثروت بنی امیه را خرج آن کرده است تا امام حسن(ع) بدنام شود؛ چرا که می‌دانستند بعد از سخنرانی معاویه و شیوه‌ای که در پیش گرفت، برای مردم کاملاً روشن شده که کمترین چیزی به نام دین در ماجرای جنگ مطرح نبوده است.

برای بررسی استناد ماجرای مطلاق منابع اهل سنت و شیعه را بررسی کردم‌، در کتاب شیخ راضی آل یاسین مفصل درباره این موضوع صحبت و تعداد همسران امام حسن(ع) نیز ذکر شده است. با خود گفتم پس این 200 و 300 همسر که در تاریخ ذکر شده از کجا آمده است؟ با بررسی منابع تاریخی متوجه شدم که یکی از کارهایی که معاویه کرد این بود که بعد از مسموم کردن امام حسن(ع) به دست همسرش، سکه‌های را به برخی زنان داد تا روز تشییع خود را به کوفه برسانند و به دنبال بدن مطهر راه بیفتند و همسرم همسرم کنند. تاریخ‌نویسان هم بنویسند که انبوهی از زن همسرم همسرم می‌کردند. این هم شیوه دیگری از دشمنی معاویه با امام حسن(ع) بود.

کینه‌های قدیمی که از زمان پیامبر(ص) و ماجرای جنگ جمل وجود داشت، سرباز کرد و بدن مطهر هنگام دفن تیرباران شد. حجم ظلمی که به امام حسن(ع) شده است،‌ آنچنان بود که در حین تحقیقات درباره امام حسن(ع) احساس خرد شدن استخوان‌های روحم را داشتنم. امام حسن(ع) حتی در بین ما شیعیان نیز مظلوم است و برخی از ما شیعیان وقتی می‌خواهیم درباره ایشان حرف بزنیم‌، اغلب از روی ناآگاهی و بافته‌های ذهنی خود حرف می‌زنیم و این ناآگاهی موجب شده تا ما به جای اینکه به حدیث پیامبر(ص)، امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا(س) عمل کنیم و آنها را در یک شأن و تراز بدانیم، در تمام عزاداری‌های امام حسین(ع) در طول سال دو یا سه مرتبه نام امام حسن(ع) را بیاوریم یکی شب شهادت امام و دیگری روز ششم محرم که بنام روضه قاسم مشهور است؛ در حالی که نشانه‌گذاری تمام ریشه‌های قیام حضرت اباعبدالله(ع) در زندگی امام حسن(ع) بوده است.

عنوان کتاب «گناه زیبایی» نیز به ظلم‌ها و جفاهایی که در طول تاریخ نسبت به ایشان شده باید باشد؟ درست است؟

بله،‌ عنوان کتاب «گناه زیبایی» نیز به این موضوع اشاره دارد، امام حسن(ع) آنقدر چهره و رفتار زیبایی داشتند، که برخی تاب نمی‌آوردند. در جامعه آن زمان که مردان رفتاری حیوانی با همسران و خواهران خود داشتند و آلودگی‌های جسمی و روحی انسان‌ها و خشونت‌ها زیاد بود‌، ناگهان چنین چهره‌ای پیدا می‌شود که هم به لحاظ سیما و هم از نظر درونی و رفتاری فوق‌العاده زیبا و جذاب است،‌ بنابراین افرادی چون عمروعاص،‌ مروان و معاویه که در مقابل این زیبایی هیچ شانسی نداشتند‌، از هیچ کوششی در تخریب چهره این بزرگوار دریغ نکردند.

شاید یکی از دلایل مظلومیت امام حسن(ع) در بین مخاطبان امروز کمبود مطالعه و کمبود منابع برای مطالعه درباره ایشان باشد‌، تعداد آثار منتشر شده درباره امام حسن(ع) در حوزه ادبیات به تعداد انگشتان یک دست نیز نمی‌رسد‌.

بله،‌ اگر کسی بخواهد بعد از این گفت‌وگو مطالعه کند، من همین کتاب صلح امام حسن(ع) ترجمه مقام معظم رهبری را پیشنهاد می‌کنم. همین یک کتاب برای آشنایی آدم‌ها و شناخت کامل از شخصیت امام حسن(ع) کفایت می‌کند، هم شناخت از امام حسن(ع) به مخاطب می‌دهد و در معرفت‌افزایی مخاطب تاثیر دارد.

متاسفانه مخاطبان ما در مطالعه نسبت به امامان معصوم(ع) کم کار هستند،‌ علاقه‌مندی به خواندن زندگی امام حسن(ع) نیز کمرنگ‌تر است‌، من خواهشم از مخاطبان این است که تنها به سخنرانی ها و مداحی‌ها که بسیار ارزشمند هستند و و اگر اینها هم نبودند، اسم این بزرگواران درتاریخ نمی‌ماند،‌ اکتفا کنند‌، این وظیفه ما شیعیان است که درباره امامام معصوم(ع) درباره امام زمان(ع) مطالعه کنیم‌.

کتاب قرار بود همزمان با ولادت امام در نیمه رمضان از سوی انتشارات کتابستان منتشر شود،‌ اما مشکلاتی پیش آمد که روند انتشار و صدور مجوز برای کتاب را با کُندی همراه ساخت؛ به همین دلیل کتاب در آستانه نمایشگاه کتاب تهران منشر شد.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...