صدری که غریب ماند | شهرآرا


زندگی شخصی و بینش او به مسائل مختلف، به علاوه تعامل و برخوردش با مسائل و در کنار آن، زندگی و دیدگاه سیاسی اش که با مفقود شدن او گره خورده و ابهامات زیادی که همچنان درباره زنده بودنش وجود دارد، او را به یکی از اسرارآمیزترین چهره‌هایی که می‌شناسیم بدل کرده است. چهره‌ای که البته به شدت موردعلاقه محققان، پژوهشگران، ادیبان و نویسندگان است و همواره شوق دانستن و نوشتن از او را دارند.

 امام موسی صدر

امام موسی صدر باور داشت که می‌توانیم با زبان ادبیات مفاهیم انسانی و دینی را به دیگران منتقل کنیم. داستان زندگی صدر، اما از جایی غریب‌تر شد که در سوم شهریور سال ۱۳۵۷، با دعوت رسمی دولت لیبی، وارد این کشور می‌شود، اما بعد از گذشت شش روز، دیگر هیچ خبری از او مخابره نمی‌شود.

هیچ کس نمی‌دانست کجاست و از آن روز تا امروز شک وشبهه‌ها درباره زنده بودن یا نبودنش در روز‌های سالگرد ربوده شدنش دوباره مطرح می‌شود. گزارش ما، اما درباره خاطره‌ها و نوشته‌های دوستان و آشنایان و پژوهشگرانی است که از ویژگی‌های او نوشته اند و اینکه چطور با مردم رو به رو می‌شده است؛ روایت‌هایی که دست کمی از یک دوره خواندنِ کتاب‌های تربیتی و اخلاقی ندارد.

۷ روایت خصوصی به روایت جعفریان
یکی از خوش خوان‌ترین کتاب‌هایی را که تابه حال درباره زندگی این شخصیت نوشته شده است باید کتاب «هفت روایت خصوصی از زندگی امام موسی صدر» به قلم حبیبه جعفریان دانست. کتابی که ماحصل رفت وآمد‌های او به لبنان و گفتگو‌های مفصلش با خانواده صدر است. روایتی که تمرکزش نشان دادن روحیه عجیب و فوق العاده صدر در زندگی شخصی و تعاملش با خانواده است. جعفریان که در نوشتن چنین پرتره‌های مستندنگارانه‌ای ید طولایی دارد در بخشی از مقدمه این کتاب نوشته است: «.. خانواده صدر عجیبند. آن‌ها آدم را دچار این سوءتفاهم می‌کنند که نوع بشر فرشته است یا بوده است یا می‌تواند باشد.

رفتار آن‌ها تکه واقع بین ذهن آدم را – که همان تکه بدبینش است- به چالش می‌کشد و درباره حجم نفوذ شر در جهان پیرامونش به شک می‌اندازد.» اولین بار پاییز ۱۳۸۷ بود که از او خواسته می‌شود تا نوشتن چنین کتابی را آغاز کند و به این منظور با یک گروه مستندساز به لبنان برود. اتفاقی که در همان سال ۸۷ رخ نمی‌دهد، اما از آنجایی که این پیشنهاد به هر حال پیشنهادی بوده است که به قول خودش نمی‌شد آن را رد کرد، این کتاب چند سال بعد به سرانجام می‌رسد.

کتابی درباره شخصیتی که بازهم به قول خودش غریب، دور از دسترس و ماجراجویانه است. در بخش دیگری از کتاب، از قول ملیحه صدر کوچک‌ترین فرزند او نوشته شده است: «.. روزی که بابا دیگر نیامد من هفت ساله شده بودم. مامان می‌گوید مراقب بوده کسی جریان را به من نگوید، ولی من از وقتی یادم می‌آید بابا نبود. یعنی می‌دانستم که بابا نیست...»

صدر از زبان دیگران
بخشی از کتاب‌های خواندنی‌ای که درباره صدر نوشته شده، خاطراتی است که دیگر شخصیت‌ها از تعامل و ارتباط با او به یاد داشته و مکتوب کرده اند. در این بین، سه کتاب را می‌توان جزو مهم‌ترین‌ها قلمداد کرد. سه کتاب با سه روایت مختلف. یکی از این کتاب‌ها «من و آقاموسی» است که درواقع خاطرات مرحوم آیت الله عبدالجلیل جلیلی است. کتابی به قلم حمید قزوینی که درواقع نخستین کتاب از مجموعه پروژه تاریخ شفاهی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر است و شرح آشنایی این روحانی خوش نام اهل کرمانشاه با او است. مجموعه‌ای که بخش درخورتوجهی از تمرکز آن بر دوران طلبگی صدر است و دوران جوانی اش.

«حدیث روزگار» نیز یکی دیگر از مجموعه پروژه تاریخ شفاهی ذکر شده است که باز هم به کوشش حمید قزوینی گردآوری شده است. این کتاب به خاطرات مرحوم سیدهادی خسروشاهی درباره سید موسی صدر می‌پردازد که سابقه دوستی طولانی با صدر دارد.

5 کتاب درباره زندگی و زمانه امام موسی صدر

«یاران موافق» سومین کتاب از مجموعه این تاریخ شفاهی است که شرح خاطرات آیت الله سید مرتضی مستجابی، از دوستان و خویشاوندان امام موسی است که نزدیکی و صمیمیت با او مجال شنیدن صحبت‌های ارزشمندی پیرامون این شخصیت را ممکن می‌سازد.

کتاب «امام موسی صدری که من شناختم» کاری است از محسن کمالیان با حاشیه‌هایی از دکتر سید صادق طباطبائی. کتابی که با یک نگاه وسیع و چندجانبه ابعاد مختلفی از شخصیت سیاسی و دینی صدر را برای مخاطب روشن می‌کند. زندگی نامه، صدرشناسی و صدرشناسان، ضرورت تحول در کارکرد روحانیت، دیدگاه‌های جدید فقهی و دینی، ادبیات اصلاح و اخلاق سیاست ورزی، گفتگو، تقریب، رابطه با جهان عرب و دنیای غرب، مقاومت لبنان و انقلاب اسلامی ایران، غالب محتوای این کتاب را تشکیل می‌دهد.

نویسنده در شرح کتابش می‌گوید: «.. و بالاخره آنکه مردم! امام موسی صدر آنی نیست که رسانه‌های رسمی ما معرفی می‌کنند. امام موسی صدر، پدر و پدرانش، یادگار‌های اصیل، راستین و وفادار به اندیشه و سیره پیامبر اکرم (ص)، اهل بیتش (ع) و امام موسی کاظم (ع) بودند. جمله اخیر، روح حاکم بر کتاب است.»

از تولد تا ناپدید شدن
کتاب دیگری که یک شمای کلی از زندگی امام موسی صدر، از بدو تولد تا روز ناپدید شدنش را، در اختیارمان قرار می‌دهد کتاب «امام موسی صدر، امید محرومان» است. کتابی به قلم عبدالرحیم اباذری در حجم نه چندان بالا و در ۳۵۶ صفحه که شاید گزینه مطلوبی برای یک شناخت اجمالی و اولیه باشد.

این کتاب در آغاز به خاندان صدر و اجداد امام موسی صدر پرداخته و آن‌ها را معرفی کرده و در ادامه به فعالیت‌های صدر می‌پردازد که در ایران و عراق و لبنان انجام می‌داده است با یک سیر تاریخی منظم. استادان و تحصیلات حوزوی و غیرحوزوی صدر، سفر او به نجف و تحصیل در حوزه این شهر، فعالیت‌ها در قم پیش از هجرت به لبنان، فعالیت‌ها و اقدامات او در لبنان، تأسیس مجلس اعلای شیعیان و ... همه از مباحثی است که در این کتاب به آن پرداخته شده است.

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...