کتاب «گابو و مرسدس؛ یک بدرود» [A farewell to Gabo and Mercedes : a son's memoir] نوشته رودریگو گارسیا [Rodrigo Garcia] و ترجمه علی‌اکبر عبدالرشیدی، توسط نشر نون راهی کتاب‌فروشی‌ها شد.

گابو و مرسدس؛ یک بدرود [A farewell to Gabo and Mercedes : a son's memoir] رودریگو گارسیا [Rodrigo Garcia]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «گابو و مرسدس؛ یک بدرود: خاطراتی از پدر و مادرم گابریل گارسیا مارکز و مرسدس بارچا» نوشته رودریگو گارسیا، با ترجمه‌ای از علی‌اکبر عبدالرشیدی و به همت نشر نون منتشر شد. نویسنده در این کتاب به زندگی خصوصی و خانوادگی برنده نوبل ادبیات می‌پردازد و با زبانی ساده از روزمرگی‌های این غول ادبی می‌گوید.

در توضیحی از ناشر آمده که «گابو و مرسدس؛ یک بدرود» روایت زندگی گابریل گارسیا مارکز و همسرش مرسدس بارچا است که بیش از نیم قرن در کنار هم زندگی کردند. ویژگی بی‌نظیر این کتاب آن است که نویسنده‌اش، رودریگو گارسیا، پسر گابو و مرسدس است. رودریگو در کلمبیا زاده و در مکزیک بزرگ شده و تحصیلاتش را در دانشگاه هاروارد به پایان برده است. او نویسنده و کارگردان فیلم‌های مستند است و در این اثر کوتاه و درخشان تصویری لطیف از عشق و از دست دادن ارائه می‌دهد. گابویی که در این کتاب می‌بینیم پیرمردی است درگیر آلزایمر که روزهای آخر زندگی‌اش را می‌گذراند اما همچنان شوخ‌طبع است و شور زندگی دارد؛ همان‌قدر شبیه به گابو و همان‌قدر دور از او.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «گابریل گارسیا مارکز، داستان‌نویس نامدار کلمبیایی (6 مارس 1927 ـ ۱۷ آوریل ۲۰۱۴)، در آراکاتاکا زاده شد و سال‌های زیادی از عمرش را در مکزیک گذراند. گابو با خلق شاهکارهایی همچون صد سال تنهایی و عشق سال‌های وبا بهترین داستان‌نویس تاریخ آمریکای لاتین و از بزرگ‌ترین نویسندگان قرن بیستم لقب گرفت. مارکز درمجموع ۲۴ کتاب نوشت و در سال 1982 جایزۀ ادبی نوبل را از آن خود ساخت.»

لس‌آنجلس تایمز درباره این کتاب می‌نویسند: «داستان گابریل گارسیا مارکز حالا یک پایان دارد؛ لطیف، تکان‌دهنده و بجا.»

کتاب «گابو و مرسدس؛ یک بدرود: خاطراتی از پدر و مادرم گابریل گارسیا مارکز و مرسدس بارچا» نوشته رودریگو گارسیا، در 112 صفحه، با شمارگان هزار نسخه، به قیمت 32 هزار تومان، در قطع رقعی، جلد شومیز، با ترجمه علی‌اکبر عبدالرشیدی و از سوی نشر نون منتشر شد.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...