نشر صاد کتاب «پژواک‌هایی از یک مرده» [Echoes from the dead] نوشته یوهان تئورین [Johan Theorin] را با ترجمه مرجان اندرودی منتشر کرد.

پژواک‌هایی از یک مرده» [Echoes from the dead]  یوهان تئورین [Johan Theorin]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از تسنیم، رمان پژواک‌هایی از یک مرده یکی از مهم‌ترین رمان‌های ادبیات اسکاندیناوی در سال‌های اخیر است. این رمان توسّط منتقدان ادبیات داستانی مورد توجه قرار گرفته است و بسیاری آن را جدّی‌ترین اثر جنایی ـ معمّایی دو دهۀ اخیر ادبیات اسکاندیناوی می‌دانند که پیشرو در ادبیات جنایی- ـ معمّایی است. بر اساس این رمان یک فیلم سینمایی به همین نام ساخته شده است.

ماجرای این رمان ماجرای ینس است؛ پسربچه‌ای که سال‌ها قبل وقتی 5ساله بوده، از خانۀ پدربزرگش برای بازی بیرون رفته و دیگر بازنگشته است و هیچ‌وقت حتّی جسدش هم پیدا نشده است. جولیا مادر ینس با پدرش گرلاف به‌خاطر همین مسئله روابط سردی دارد؛ زیرا معتقد است او مراقب ینس نبوده است. بعد از سال‌ها یک لنگه صندل ینس با پست به دست گرلاف می‌رسد که حالا 80ساله است و در خانۀ سالمندان به‎سر می‌برد. جولیا به‌اصرار پدرش به شهر ساحلی و خانۀ پدری‌اش می‌رود تا معمّای صندل را پیگیری کنند.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«دوباره برگشت و بوته‌های سرو کوهی بیشتری دید بوته‌های سرو کوهی و مه.
دیگر نمی‌دانست کلبه در کدام جهت قرار دارد اما هراس و تنهایی او را به حرکت وامی‌داشت مشت‌هایش را گره و شروع به دویدن در علفزار کرد، می‌خواست دیوار سنگی و باغ پشت آن را پیدا کند اما تنها چیزی که می‌توانست ببیند علف و بوته بود سرانجام دیگر حتی آن را هم نمی‌دید؛ اشکهایش جهان را تار کرده بود. پسر ایستاد، نفسی عمیق کشید و اشک‌هایش بند آمد.
او می‌توانست بوته‌های سرو کوهی بیشتری را از میان مه ببیند اما یکی از آنها دو تنۀ کلفت داشت و ناگهان پسر دریافت که تکان می‌خورد.
او یک انسان بود، یک مرد.
مرد از میان مه خاکستری بیرون آمد و پس از چند قدم کوتاه ایستاد. او بلندقد و چهارشانه بود لباس‌هایی سیاه بر تن داشت و پسر را دیده بود. او که چکمه‌هایی سنگین به‌پا داشت در میان علف‌ها ایستاد و به پایین به پسر نگاه کرد. کلاه لبه‌دار سیاهش تا روی پیشانی پایین کشیده شده بود و به‌نظر پیر می‌آمد اما نه به‌پیری پدربزرگ پسر.
پسر بی‌حرکت ایستاد، مرد را نمی‌شناخت و مادرش به او گفته بود باید مراقب غریبه‌ها باشی اما دست‌کم دیگر در میان مه و بوته‌های سرو کوهی تنها نبود. اگر مرد مهربان نبود به‌راحتی می‌توانست برگردد و فرار کند.»

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...