رمان «چین‌خوردگی در زمان» [A Wrinkle in Time] نوشته مادلین لنگل [Madeleine L'Engle] با ترجمه فریده خرمی توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

چین‌خوردگی در زمان» [A Wrinkle in Time]  مادلین لنگل [Madeleine L'Engle]

به گزارش خبرنگار مهر،  این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه «کلاسیک‌های خواندنی» است که این‌ناشر چاپ می‌کند. عناوین این‌مجموعه طی ۱۰۰ سال گذشته منتشر شده‌اند و با هدف خوانش دوباره محبوب‌ترین رمان‌های کلاسیک و با همکاری گروه مترجمین توسط این‌ناشر گردآوری و منتشر می‌شوند. از رمان «چین‌خوردگی در زمان» ترجمه فارسی دیگری هم توسط نشر هوپا منتشر شده است.

مادلین لنگل نویسنده آمریکایی این‌کتاب متولد سال ۱۹۱۸ و درگذشته به سال ۲۰۰۷ است. نسخه اصلی این‌کتاب او سال ۱۹۶۲ منتشر شده است.

داستان این‌رمان درباره دختر نوجوانی به‌نام مگ موری است که ۱۳ سال دارد و در یک‌شب اسرارآمیز با همسایه جدیدشان خانم چیه آشنا می‌شود. این‌خانم برای مگ از مسائل عجیب و غریب و مفهوم چین‌ گذر حرف می‌زند. در ادامه داستان، مگ متوجه می‌شود پدرش گم شده و خبری از او نیست. مگ برادر کوچک‌تری به نام چارلز والاس و دوستی به‌نام کالوین هم دارد که با هم راهی یک‌سفر پرماجرا می‌شوند.

در سفری که مگ و همراهانش شروع می‌کنند، از کهکشانی به کهکشان دیگر می‌روند تا پدر را پیدا کنند. در همین‌سفر پرماجراست که متوجه می‌شوند تضادها و تفاوت‌های زیادی مثل خیر و شر وجود دارد و ظاهرا خیر و شر همیشه با هم جنگ دارند...

«چین‌خوردگی در زمان» ۱۲ فصل دارد.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

با شنیدن لحن صدای خانم چیه که ترسناک بود و اخطار می‌داد دوباره لرزه بر اندام مگ افتاد. چارلز والاس خودش را به خانم چیه چسباند، همان کاری که اغلب با مادرش می‌کرد، و زیر کوشش گفت: «فکر کنم حالا می‌دونم منظورت از ترسیدن چی بود.»

خانم چیه گفت: «فقط احمق‌ها نمی‌ترسن. دیگه برو.» و در جایی که قبلا ایستاده بود حالا فقط آسمان و علف و یک صخره کوچک دیده می‌شد.

مگ با بی‌صبری گفت: «یالا، یالا، بیاین بریم.» اصلا خبر نداشت که صداش مثل برگِ بیدِ مجنون می‌لرزد. دست چارلز والاس و کالوین را گرفت و از تپه پایین رفت.

زیر پای‌شان شهری با نقشه قناس و ناجور قرار داشت. تمام خانه‌های حومه شهر شبیه هم بودند، جعبه‌های کوچک مربع‌شکل و خاکستری‌رنگ. هر خانه یک زمین چمن کوچک مثلث‌شکل و خط صافی از گل‌هایی بی‌رنگ و بو داشت که در حاشیه مسیر تا خانه کشیده شده بودند. مگ حس می‌کرد که اگر بتواند گل‌ها را بشمرد، تعدادشان در هر خانه دقیقا برابر است. جلو تمام خانه‌ها، بچه‌ها مشغول بازی بودند. با طناب یا با توپ. مگ حس کرد که بازی‌شان عیب و ایرادی دارد. ظاهرشان دقیقا شبیه تمام بچه‌های دیگری بود که دور و برد ساختمان‌های مسکونی بازی می‌کنند، با وجود این چیزی متفاوت در خودش داشت. به کالوین نگاه کرد و دید که او هم سردرگم است.

چارلز والاس یکمرتبه گفت: «نگاه کنین، طناب‌بازی و توپ‌بازی‌شون ریتم داره! دقیقا همزمان حرکت می‌کنن.»

این‌کتاب با ۲۳۲ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۶۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...