علی‌اصغر حداد از ترجمه رمان "آمریکا" آخرین کتاب فرانتس کافکا به فارسی خبر داد که با انتشار این رمان در ماه‌های آتی سه‌گانه کافکا در ایران کامل می‌شود.

این مترجم پیشکسوت در گفتگو با مهر، با اعلام این خبر گفت: چندی پیش ترجمه این رمان را به پایان رسانده بودم و اخیراً مجوز نشرش را دریافت کرده است.

وی که پیشتر ترجمه‌هایش از دو رمان دیگر کافکا "قصر" و "محاکمه" را روانه بازار کرده بود، با ترجمه رمان "آمریکا" سه‌گانه او را کامل کرد. البته سال‌ها پیش بهرام مقدادی هم ترجمه‌ای از "آمریکا" به دست داده بود.

علی‌اصغر حداد با بیان اینکه رمان 300 صفحه‌ای "آمریکا" در حال حاضر مراحل حروفچینی و چاپ را طی می‌کند، ابراز امیدواری کرد نشر ماهی آن را تا پایان تابستان روانه بازار کند.

وی درباره تِم اصلی آخرین رمان کافکا افزود: کتاب "آمریکا" ضمن اینکه در نهایت اثری کافکایی با همان فضای داستان‌های اوست، تیرگی دیگر آثارش را به آن شدت ندارد. فضای داستانی این کتاب هم واقعی است؛ یعنی مکان رویدادهای آن آمریکا و زمان آن هم دهه‌های اول قرن 20 و دوران صنعتی‌شدن در این کشور است.

"یک کشتی از اروپا به ساحل امریکا نزدیک و مجسمه‌ غول‌پیکر آزادی در حالی‌ که به یک دست شمشیری را بالا برده پدیدار می‌شود". رمان امریکا با این فصل شروع می‌شود و ادامه داستان ...
کافکا در حالی رمان "آمریکا" را نوشت که خود هیچگاه این کشور را از نزدیک ندید و صراحتاً در جایی گفته که بیشتر فضا و حال و هوای امریکایی این رمان را از روی آثار دیکنز برداشته است.
 
تاکنون کتاب‌هایی نظیر قصر، محاکمه و نامه به پدر (با ترجمه امیر جلال‌الدین اعلم)، گروه محکومین (با ترجمه حسن قائمیان)،
مسخ (با ترجمه صادق هدایت) و دفتر یادداشت‌های روزانه (با ترجمه بهرام مقدادی) از فرانتس کافکا به فارسی چاپ شده‌اند.

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...