تمامی دست‌نوشته‌ها و طرح‌های «گوستاو فلوبر» برای نوشتن رمان مشهور «مادام بواری» در اینترنت منتشر شد.

به گزارش ایبنا به نقل از رویترز، حدود 650 داوطلب از سراسر جهان با پاک‌نویس کردن و نسخه‌برداری از هزاران قطعه دست‌نوشته‌ای که اغلب به سختی قابل خواندن بودند،‌ توانستند دست‌نوشته‌های اولیه رمان «مادام بواری» را جمع‌آوری و قابل استفاده کنند.


این پروژه که با هدایت «موزه روان» در شمال غربی فرانسه پیش رفت، پس از یک دهه فعالیت به نتیجه رسید.

مادام بواری نخستین بار به صورت پی‌درپی در مجله‌ای ادبی به نام «روو د پاریس» در قرن نوزدهم منتشر شد. این داستان که ماجرای ازدواج ناکام زنی است که سرانجام به زندگی‌اش خاتمه می‌دهد، به سرعت به پرفروش‌ترین اثر ادبی فرانسه بدل شد و استقبالی باور نکردنی از آن به عمل آمد.

کتابخانه نسخه‌های دستی «روان» که مجموعه گسترده‌ای از تمامی دست‌نویس‌ها، طرح‌های اولیه، نسخه‌های نخست منتشر شده، اصلاحات اعمال شده، حاشیه نویسی‌ها و بازنویسی‌های این رمان را در اختیار دارد، انجام این پروژه را پی‌گرفت.

اجرای این پروژه ده ساله با صرف هزینه 120 هزار یورو به وسیله دوستداران ادبیات از 12 کشور عملی شد.

«گوستاو فلوبر» برای انتشار این داستان نخست مجبور شد تا بخش‌هایی از آن را حذف کند زیرا ممکن بود به مذاق ساکنان شهرهای کوچک که مادام بواری خود یکی از آنها بود خوش نیاید. با این حال پس از انتشار این رمان و استقبال مردم، او از همه شماتت‌هایی که شنیده بود تبرئه شد.

او سعی کرد این داستان را بر اساس شخصیت‌های واقعی بنویسد و با استفاده از آنچه در جامعه اطرافش دیده بود، این رمان را خلق کرد.

نگارش مادام بواری از سپتامبر 1851 تا آوریل 1856 طول کشید و سرانجام نخستین اثر گوستاو فلوبر که به عنوان برجسته‌ترین اثر او نیز شناخته می‌شود، منتشر شد.

فلوبر که بسیار با شخصیت مادام بواری هم‌ذات‌پنداری می‌کرد، در نامه‌ای گفته‌است که هنگام نوشتن صحنه سم‌خوردن مادام بواری، مزه آرسنیک را در دهان خود احساس می‌کرد.

نتیجه این تلاش گروهی و تمامی نسخه‌های بازنویسی شده «فلوبر» برای خلق این رمان را می‌توان به آدرس  www.bovary.fr مشاهده کرد.

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...