رمان تازه‌ای از گونتر گراس، برنده جایزه نوبل ادبی سال 1999 درباره سال‌های سخت زندگی‌اش قبل از جنگ جهانی دوم منتشر می‌شود. 
  
گراس روز گذشته در شهر گوتینگن کتاب جدیدش را که "دی باکس" نام دارد، برای نخستین بار معرفی کرد. این نویسنده آلمانی روز گذشته بخش‌هایی از دو فصل کتاب منتشر نشده‌اش را برای کتابفروشان خواند.

به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری آلمانی د.د.پ، کتاب تازه گونتر گراس با عبارت «روزی پدری بود» شروع می‌شود که در آن سال‌های سخت زندگی‌اش را از قبل از جنگ جهانی دوم تا سال 1995توصیف می‌شود. این کتاب 260 صفحه‌ای قرار است آگوست سال جاری منتشر شود.

گونتر گراس، نویسنده، مجسمه‌ساز و نقاشی است که سال 1927 به دنیا آمد و یکی از اعضای گروه 47 است.

مشهورترین اثر او "طبل حلبی" است که بعدها جایزه نوبل ادبی را برایش به ارمغان آورد. آخرین کتابی که از این نویسنده در جهان و ایران منتشر شد "کندن پوست پیاز" نام داشت که گراس در آن به زندگی خود پرداخته است.

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...